نصرت‌الله محمود‌زاده، نویسنده «محمد، مسیح کردستان» گفت که در این کتاب به بسیاری از ابهامات درباره جنگ تحمیلی و اوایل استقرار نظام جمهوری اسلامی پاسخ داده شده است. وی معتقد است که مخاطب با مطالعه این کتاب می‌تواند بیاموزد که چگونه همواره در متن باشید و حرفه‌ای عمل کند. بروجردی بدون هیچ حکمی بر قلب‌ها حکومت می‌کرد.
کد خبر: ۸۸۰۷۵۰۴
|
۲۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۱
به گزارش سرویس بنیاد فرهنگی روایت خبرگزاری بسیج ، سردار محمد بروجردی در سال 13333 در روستای «دره گرگ» از توابع شهرستان بروجرد متولد شد. وقتی در 6 ‌سالگی پدرش را از دست داد به تهران مهاجرت کرد و در کنار تحصیل، به کار کردن روی آورد. جوانی‌اش با فعالیت‌های سیاسی و تبلیغاتی بر ضد رژیم شاه سپری شد. وی از اعضای گروه توحیدی «صف» بود. وقتی امام خمینی(ره) وارد میهن شد، با دستور آیت‌الله بهشتی و با نظارت حاج مهدی عراقی، مسئولیت حفاظت از امام را بر عهده گرفت و پس‌ از آن نیز یگان حفاظت از محل سکونت امام در تهران را سازماندهی کرد.

تأسیس یک ایستگاه تلویزیونی به نام «ایستگاه انقلاب»، پخش پیام‌ها و اعلامیه‌های حضرت امام، شنود مکالمات توطئه‌گران، دستگیری عوامل شکنجه و اختناق رژیم پهلوی، جمع‌آوری اطلاعات و اسناد مربوط به آن‌ها و همچنین سرپرستی زندانیان زندان اوین نیز از مسئولیت‌های او در اوان انقلاب اسلامی ایران بود.
 
بروجردی از بنیانگذاران اصلی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و با شروع غائله کردستان و فعالیت‌های چریک‌های فدایی خلق و حزب دموکرات به کردستان رفت. فعالیت‌های دلسوزانه وی، سبب محبوبیتش در میان مردم کردستان شد؛ چنان که وقتی نصرت‌الله محمود‌زاده کتاب «مسیح کردستان» را درباره فعالیت‌های او در کردستان نوشت، گویی تخلص خود را در همین نام یافت و شاید نام این کتاب بیش از خودش شهره عام و خاص شد.

بروجردی یکم خرداد 1362 در حالی که با شماری از همرزمانش در مسیر جاده مهاباد، نقده حرکت می‌کرد بر اثر انفجار مین به شهادت رسید و محمود‌زاده در اثر تازه‌اش با نام «محمد؛ مسیح کردستان» باز هم به شهید بروجردی پرداخته است. با وی درباره این کتاب تازه که از سوی انتشارات روایت فتح منتشر شده، گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

آثاری که تاکنون درباره شهید بروجردی نوشته شده است، بیشتر به مراودات پراکنده این شهید در منطقه کردستان و شیوه‌های تعامل با مردم این دیار می‌پردازدکمتر درباره ابعاد مختلف زندگی این شهید خوانده‌ایم. می‌توان گفت آثاری که درباره وی منتشر شده‌اند، از جامعیت برخوردار نیستند. کتاب شما از چه زاویه­‌ای این شخصیت را بازگو کرده است؟
 
انتخاب شخصیت باید مسأله‌محور باشد. مجموع حوادثی که شخصیت از آن عبور می‌کند و منجر به شهادت فرد یا انتهای زندگی او می‌شود. سیر تفکر آن شخصیت سبب می‌شود که بتوانیم ساختار کتاب زندگی‌نامه شخصیت‌های برجسته را بنویسیم. یکی از ملزومات نگارش کتاب درباره‌ فرماندهان این است که همه‌ ابعاد زندگی فرد را بازگو کنیم تا از کلیشه­‌ای ‌نویسی و سلیقه پرهیز شود. اگر بخواهیم فقط مدیریت او را بگوییم، کتابی نوشته خواهد شد که فقط در همان بُعد به آن توجه می‌شود.

اگر بخواهیم صرفاً به خانواده‌ او بپردازیم، از جنبه‌های فرماندهی شخصیت باز می‌مانیم چون خانواده فرماندهان خبری از جزئیات و تصمیمات نظامی آنها نداشتند. از طرفی هم شما وقتی با هم‌رزمان شهیدان صحبت می‌کنید، او از ابعاد خانوادگی شهید بی‌خبر است. این گونه است که کتاب‌های فرماندهان تک بعدی می‌شود و به اشکالاتی برمی‌خوریم که در حوزه‌ ادبیات مقاومت زیاد شده است. در بسیاری موارد در نگارش، یک شخصیت را به اندازه‌ای آسمانی می‌کنیم که دیگر دستیابی به آن برای یک شهروند عادی امکان‌پذیر نیست.
 
من بعد از جنگ این استراتژی را انتخاب کردم که با در نظر گرفتن ویژگی‌های خاص فرماندهی‌، شخصیت‌هایی را برگزیدم تا نشان دهم که آن‌ها با تفکرها و روش‌های مختلف و با نحوه روبه‌­رو شدن با رویدادیی که از رهبر خود می‌آموختند توانستند جنگ را مدیریت کنند. وقتی این شخصیت‌ها را در سال 1395 به تصویر می‌کشم، این اثر باید بتواند ارتباطی با جوانان نسل حاضر ارتباط برقرار کند و یک جوان 20 ساله‌ دانشجو بتواند او را راهنمای عمل خودش در این زمانه قرار دهد. همانگونه که ما در جنگ در عملیات‌هایی چون کربلای 5 یا خیبر از خیلی از روش‌های امام حسین(ع) بهره بردیم؛ توانستیم آن را به روز کنیم.
 
در این صورت، مجموعه‌ای از ابعاد مختلف یک شخصیت است که می‌تواند تمامیت او را به تصویر بکشد. من برای نوشتن «محمد؛ مسیح کردستان» گفت‌وگوی بسیاری با یاران شهید داشتم ولی همزمان با مادر شهید و همسر شهید برجردی هم مصاحبه داشتم که خیلی با من همکاری داشتند. از او خواستم که همه‌ ابعاد وجودی شخصیت شهید بروجردی را بیان کند؛ اینکه او در خانه چه می‌کرد، کجاها کم می‌گذاشت؟ چه خواسته‌هایی از شما به عنوان همسر داشت. چرا سال‌های آخر نزدیک به شهادتش این همه تغییر کرده بود؟ چرا او را به حال خودش می‌گذاشتی و چیزی نمی‌گفتی؟ چرا با بچه‌هایش به عمد بازی نمی‌کرد و می‌خواست علاقه‌اش را کم کند؟ اما در همین زمان می‌بینیم که با سرهنگ آبشناسان و از فرماندهان سپاه، نقشه‌ای پیچیده‌ای برای تصرف مجدد جنگل «آلواتان» را می‌کشد که این منطقه استراتژیک را از چنگ دموکرات بیرون بکشد. همه اینها با هم شخصیت بروجردی را تشکیل می‌دهد.
 
برای همین، من مجبور بودم برای بیان شخصیت همه­ ابعاد وی را بررسی کنم. همان‌طور که گفتید، کتاب‌هایی که تاکنون از این شخصیت‌ کار شده است، فقط از یک بعد به شخصیت بروجردی پرداخته‌اند. مثلاً با یک فرد درباره‌ این فرمانده گفت‌وگو کرده‌اند، آن شخصیت متناسب با نگاه خودش بروجردی را شناخته است. در حالی که شخصیت بروجردی به گونه‌ای است که باید از همه‌ ابعاد به آن پرداخت و به این ترتیب، نوع آن شخصیتی که تصویر می‌شود، تفاوت چشمگیری می‌کند. کسی که تا 22 بهمن 57 یک جماعت با او کار می‌کردند و پس از آن، با طیف دیگری مشغول به همکاری می‌شود. کمتر افرادی بودند که در همه‌ عرصه‌ها بروجردی را همراهی کرده باشند. مثل همسرش که همواره با او همراه بود.
 
این ابعاد مختلف در سینه‌های افراد مختلف نهفته بود که باید همه را می‌دیدم و صحبت می‌کردم تا به حقیقت دست یابم. اینکه چرا بروجردی فرماندهی سپاه را نپذیرفت، چرا با آن که آثار بزرگان را می‌خواند، سواد چندانی نداشت. باید به این سوالات پاسخ داده می­‌شد.
 
من با تدوین این کتاب بر این بخش از ادبیات پایداری تاکید دارم که شخصیت برجسته شهیدان و فرماندهان جنگ را چند بعدی ببینید. از آن‌ها شخصیت‌های آسمانی و قهرمانی نسازید، زیرا خودشان این‌گونه نبوده‌اند. به این بپردازیم که چرا آن‌ها در زمانی که کم کم وقت شهادتشان نزدیک می‌شد، از مطرح شدن خود فرار می‌کردند؟ من در این‌باره از شهید بروجردی اسنادی داشتم. همه‌ این پرسش‌هاست که می‌تواند نشان دهد شهید بروجردی چه شرایط دشواری را با وجود یتیمی سپری کرده است. بنابراین، ما وظیفه داریم که تمام ابعاد شخصیت شهیدان را بشناسیم.
 
با حدود 200 تَن از دوستان، هم‌‌رزمان و آشنایان شهید گفت‌وگو کردم. وصل کردن روایت‌های این افراد به هم کار بسیار دشواری بود. اگر بتوانیم شخصیتی را در همه ابعاد ببینیم، متوجه می‌شویم که همسر شهید هم به او انتقادهایی دارد و ضرورت جبران کاستی‌هایی را که برای فرزندانش گذاشته بود به او یادآور می‌شود. 
 
چقدر کتاب تازه شما در ادامه‌ کتاب «مسیح کردستان» است و چرا عنوان کتاب قبلی را در نام کتاب جدید حفظ کردید؟

برای اولین بار باید نکته‌ای را اعتراف کنم و آن اینکه من هیچ‌گاه با شهید بروجردی ملاقاتی نداشته‌ام و هیچ وقت او را از نزدیک ندیده‌ام. نزدیک به 5 هزار صفحه نوار پیاده شده یاران شهید بروجردی را در کنگره این شهدای استان تهران به من ارائه و از من درخواست شد که برای شهید بروجردی اثری بنویسیم. با منابع بسیار وسیع و ناقصی مواجه شدم که توسط مصاحبه‌گران غیرحرفه‌ای انجام شده بود. پرسش‌ها بسیار غیر حرفه‌ای و سطحی بودند. این بود که با چند یار اصلی شهید بروجردی ارتباط گرفتم و آن‌ها با توجه به رزومه‌ای که از من سراغ داشتند به من اعتماد کردند. با انجام این مصاحبه‌ها به این نتیجه رسیدم که شهید بروجردی تا 22 بهمن سال 1357 یک نوع شخصیت داشت و از آن به بعد، شخصیت او پوست می‌اندازد. یعنی اینکه تا 22 بهمن او بر علیه حکومت شاهنشاهی بود. من هم کتاب «مسیح کردستان» را بر مبنای شخصیت بروجردی تا 22 بهمن سال 57 نوشتم که ماجرای زیادی داشت.
 
همان زمان اعلام کردم که نگارش جلد دوم کتاب، کار زیادی می‌برد زیرا ابهام‌هایی تا زمان شهادت بروجردی وجود داشت. حلقه‌های مفقود شده‌ای در زندگی شهید بروجردی وجود داشت که باید کشف می‌شد و من در پی حلقه‌های وصل بودم. اینکه چرا با وجود پیشنهاد فرماندهی سپاه، آن را نپذیرفت؟ من 6 ماه با افراد مختلف در این باره صحبت کردم تا به نتیجه‌ درستی برسم. از شخصیتی که از خود آثار مکتوب یا صوتی از خود به جا نگذاشت و اسنادی نیست، در آوردن ابهامات فکری بسیار کار سختی است. تحریف‌ها همیشه از اینجا‌ آغاز می‌شود که نویسنده از روایت یکی از شخصیت‌ها بهره می‌گیرد.
 
بنابراین، تصمیم گرفتم این کتاب را به عنوان یک پروژه‌ درازمدت در دستور کار خود قرار دهم و چون به کسی وامدار نبودم، قرارداد نداشتم و سرمایه‌گذاری کار را نیز خودم برعهده داشتم، کوشیدم با حوصله ابهامات چند مرحله از مراحل سخت زندگی شهید بروجردی را به درستی روایت کنم؛ از جمله حکم مسئولیت سپاه غرب که از سوی شورای انقلاب به وی اعطا شد و یا دلیل رجوع بهشتی و مطهری که در برهه‌های حساس از شهید بروجردی نظر می‌گرفتند. او از لایه‌های حساس انقلاب عبور کرده بود و باید همه روایت‌ها به درستی به یکدیگر پیوند زده می‌شد. این باعث شد که تحقیقات وسیعی را در دستور کار خود قرار دادم. به گونه‌ای بر این اثر کار کردم که گویی خودش راوی همه‌ وقایع است. منابع زیادی در اختیار داشتم که هر یک را می‌توانستم در قالب یک جلد جداگانه تدوین کنم اما ترجیح دادم با پیدا کردن روابط میان منابع آن‌ها را در یک مجله تدوین کنم.
 
معتقدم که آدم‌های بزرگ و برجسته را باید با آثار خوب و متناسب با شأن آن‌ها به جامعه معرفی کرد و در مواجهه با انسان‌ها و شخصیت‌های برجسته نباید هول شد. در واقع، جلد اول، مقدمه‌ جلد دوم بود یعنی از کتاب 730 صفحه‌ای فقط 160 صفحه به مطالب قبلی می‌پردازد.
 
درباره دلیل تکرار نام کتاب قبلی در کتاب تازه نیز باید بگویم که از نام «مسیح کردستان» بسیار استفاده کرده بودند به همین دلیل این نام را در جلد دوم کتاب هم به کار گرفتم تا مشخص شود منظور از مسیح کردستان چه کسی بود. این کتاب می‌تواند مقدمه‌ شناخت کردستان باشد و می‌تواند نحوه درست حضور ما در «حلب» را نشان دهد. نام «مسیح کردستان» یک برند است و خیلی‌ها معتقدند که تو (محمودزاده) بروجردی را مسیح کردستانی کردی!

بروجردی فقط در قلب مردم کردستان جا نداشت بلکه در قلب فرماندهان و رزمندگان نیز جایگاه خاص خود را یافته بود. باید تکلیف دلایل مسیح کردستانی شدن بروجردی را مشخص می‌کردم و این می‌طلبید که این همه‌سال صرف نوشتن کتاب «محمد، مسیح کردستان» کنم.
 
از چه سالی کار نوشتن این کتاب را آغاز کردید؟

از سال 76 تا 95 بر این اثر کار کردم. همیشه دوست دارم مخاطب خودش قضاوت کند. هیچ چاره‌ای نداشتم که بی‌ سروصدا، چراغ خاموش و البته با همکاری و هماهنگی یاران شهید بروجردی به این اثر بپردازم. گاهی یاران شهید بروجردی به مزاح می‌گفتند که تو حتی حوصله ما را هم سر بردی! خود شهید بروجردی تا این حد وارد جزئیات نمی‌شد. مثلا من جنگ دوم سنندج را دوباره بازسازی کردم. حتی دوستان و یاران شهید بروجردی نیز گاهی ابراز خستگی می‌کردند اما به نتایج خوبی رسیدم. تاکنون به چنین شیوه‌ای به شهید بروجردی پرداخته نشده بود و از نوع کار خود برای این شهید به هیچ وجه پشیمان نیستم.
 
اگر درست به یاد داشته باشم، شما در نقد کتاب «سرزمین آبی من» گفته بودید: این «باکری» است که من تصویر کرده‌ام. این کتاب چقدر همان بروجردی است که شما خواسته‌اید تصویر کنید؟

بله درست است. پرسش خوبی است و باید به چیستی زندگی‌نامه داستانی بپردازیم. بحثی مطرح است که وجه قالب زندگی­نامه داستانی مستندات است یا داستانی؟ اگر داستان است، پس خیال است. یک شخصیت در قالب رمانی خلق می‌شود و نویسنده آزاد است که هر فکر و حادثه‌ای را به شخصیت بدهد. مثل کتاب «سرزمین آبی من» در این کتاب از خانواده شهیدان مهدی و حمید باکری کمک گرفتم ولی نام­شان را در کتاب عوض کردم چون از تفکر خودم می‌خواستم جنگ زیر آتش را نشان دهم. من مجموعه‌ای از تفکرات رزمندگانی زیر آتش را نمایش دادم. اما وقتی می‌گوییم زندگینامه‌ داستانی، نویسنده حق دست بردن در افکار و مراحل حساس زندگی آن شخصیت را ندارد.

روشی که من در زندگی­نامه‌ داستانی دارم به این است که باید به ویژگی‌های اصلی شهید در طول حیاتش وفادار باشم و آن را به صورت داستان درآورم. پای «داستان» را که به میان می­‌آوریم، ما را به دنیای تخیل و خلق شخصیت می‌برد، اما وقتی زندگی­نامه داستانی می‌نویسم، باید وفادار به رخدادهایی باشم که در سنین حیات شهید رخ داد.

در کتاب «محمد؛ مسیح کردستان» آنقدر وقایع را در روش داستانی به صورت عمیق به کار گرفته‌ام که مخاطب هر لحظه خود را در مواجهه با حقیقت می‌بیند. اگر جایی می‌گویم که بروجردی سیلی می‌خورد، پس از آن با کوه‌ها سخن می‌گوید و با خود خلوت می‌کند و در وجود خود احساس تنهایی می‌کند، این همان پردازش من از ماجراست. ممکن است تمام صحنه‌پردازی من در همان روز رخ نداده باشد. مجموعه‌ای از رویدادها را در کنار هم قرار می‌دهم تا زندگی­نامه‌ داستانی بشود. نه آنکه از خودم خیال‌پردازی کنم. بنابراین، تحلیل نویسنده در اینجا نزدیک به صفر است.

بنابراین، من شخصیت بروجردی را پیدا کردم و آن را خلق نکردم. بروجردی در این کتاب ساخته ذهن محمودزاده نیست و من در طی سال‌ها از دل مصاحبه و بحث با یاران بروجردی این شخصیت را کشف کردم. دلیل اینکه سریالی درباره شهید بروجردی ساخته نشده نیز همین است که کارگردان‌های بسیار زیادی برای ساخت فیلم او مراجعه کردند اما همه‌ آنها می‌خواستند داستانی را روایت کنند که شهید بروجردی نیست. آنها می‌خواستند به خاطر جلب مخاطب آنچه واقعیت نداشت را به او نسبت دهند. مثلا می‌خواستند او را عاشق دختری کُرد نشان دهند!
 
باید برای ساختن فیلمی درباره‌ شهید بروجردی با حوصله در معرفت او عمیق شد. یکی از مشکلات نیز همین بود. فیلمساز می‌خواست خیلی راحت او را سطحی معرفی کند و به همین دلیل نمی‌توانستند با شخصیت بروجردی ارتباط برقرار کنند. به همین خاطر، تاکنون هیچ فیلم یا سریالی درباره شهید بروجردی ساخته نشده است. شیوه‌ من در پرداختن به این کتاب بهره‌گیری از روش تحقیق خودِ شهید بروجردی است. همین باعث می‌شود که احساس کنید خود شهید بروجردی این کتاب را نوشته است.
 
زندگی­نامه‌ داستانی یعنی وفادار ماندن به حراست از شخصیت شهید. نویسنده باید تکلیف خود را مشخص کند که آیا زندگی‌نامه‌ای داستانی می‌خواهد بنویسد. یا رمان؟ نمی‌توان به بهانه‌ تخیل دروغ گفت. از سویی کتاب‌های خشک مستند درباره‌ دفاع‌مقدس مخاطب ندارد و من به جرأت در مقدمه نوشته‌ام که تحلیل من هیچ نقشی در این کتاب ندارد.
 
حدود 30 سال از نگارش نخستین کتاب شما با عنوان «حماسه» می‌گذارد. تحول نثر خود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 

دنیای نوشتن کتاب‌های «شب‌های قدر عملیات کربلای 5» و «حماسه‌ی هویزه» دنیای دیگری بود. دنیای «مسیح کردستانی» را باید با آثاری در حوزه‌ زندگی­نامه‌ داستانی مثل «عقیق» مقایسه کرد و تاکنون جرأت این را نداشتم که بهترین اثرم را معرفی کنم، اما اکنون به جرأت می‌توانم بگویم که حاصل همه‌ تجربه‌های تخصصی پژوهش و ادبی من در کتاب اخیرم است. یعنی هرچه از نصرت‌الله محمودزاده می‌خواهید ببینید در این کتاب است در روش تحقیق، کارهای میدانی، فکر کردن، سرمایه‌گذاری جمع‌آوری مطالب و تدوین آنها به صورت‌های مختلف و چگونگی نزدیک کردن یافته‌ها به شیوه‌ جذاب داستان، در این کتاب با نقطه عطفی روبه‌رو هستیم.
 
«حماسه‌ی هویزه» خاطرات خودم است، اما در این کتاب شما شخصیت‌های متعددی را می‌توانید ببینید. شما در این کتاب متوسلیان، همت، صیاد، ناصری، قمی، کاوه و ... را می‌شناسید. چرا؟ چون زندگی آن‌ها با زندگی بروجردی همراه شده بود و من باید این رازها را پیدا می‌کردم. منحرف نشدن از شخصیت اصلی با وجود تعدد شخصیت‌های یک ماجرا، بسیار کار سختی است. حتی مصاحبه‌کردن با شخصیت‌های متعدد فقط در زمینه‌ شخصیت خاص بسیار دشوار است، «محمد، مسیح کردستان» ماجراهای مربوط به بروجردی است و تمام کردستان نیست اما خیلی از ماجراهایی که کردستان در سال‌های نخستین انقلاب اسلامی با آن درگیر بود را در بردارد.
 
تمام منابعی که در اختیار داشتم را تبدیل به یک کتاب کردم و وقتی تدوین شد،، حدود یک سوم مطالب را حذف کردم. خودم را جای ویراستار گذاشتم و این یعنی احترام به مخاطب که به گزافه نگوییم و شخصیت بروجردی را به صورت بکر به او نشان دهیم. این وفاداری سبب می‌شود که به اسناد وفادار باشیم. در مدت 17 سال مطالب زیادی را گرد آوردم اما سعی کردم در میان این مطالب غرق نشوم. درست است که این کتاب داستانی است، اما سند است.
 
برای این کتاب با چند نفر مصاحبه داشتید؟

650 ساعت مصاحبه مفید برای این کتاب انجام شد. مصاحبه 120 تن به صورت 4ـ 3 هزار نوار پیاده شده در اختیارم قرار گرفت. خودم 70ـ 65 تن از دوستان و هم‌رزمان شهید بروجردی را که ارتباط نزدیک‌تری با شخصیت شهید بروجردی داشتند، انتخاب کردم و مصاحبه گرفتم. گاهی سه ماه طول می‌کشید که بتوانم با فرد مورد نظر قرار ملاقات بگذارم. در پایان کتاب نیز آورده‌ام که با چه فردی و چقدر گفت‌وگو داشته‌ام.
 
با توجه به اینکه روال کار انتشارات روایت فتح این است که اسناد و مدارک پژوهشی در اختیار نویسندگان قرار می‌دهد، این ناشر چقدر پشتوانه‌ پژوهشی شما بود؟

اصلا از حمایت پژوهشی انتشارات روایت فتح برخوردار نبودم. با توجه به مصاحبه‌های انجام شده، اتفاقات زیادی پشت پرده این کتاب وجود دارد که در نوع خود جالب توجه است. من سعی کردم به شهید بروجردی وفادار بمانم چون به سبک و سیاق زندگی شهید بروجردی این کتاب را نوشتم هیچ فردی در این کتاب محکوم نیست و فقط نوع عملکرد هرکسی مشخص می‌شود. من نمی‌خواستم هیچ حامی‌ای داشته باشم چون علاقه‌مند بودم که به مدیریت خود شهید بروجردی «محمد، مسیح کردستان» را بنویسم. در خانه خودم اتاقی را به او اختصاص دادم که پر از جزوه‌ها، اسناد، مدارک و اسنادی درباره او بود حالا که کار نگارش این کتاب پایان یافته است باید این اتاق را جمع کنم و به شهید دیگری اختصاص دهم.
 
در مقدمه آورده‌ام که علاقه‌مندم محققان، نویسندگان، مستندنگاران و استادان وقایع انقلاب و جنگ تحمیلی از این نگاه کتاب را بررسی کنند و همچنین داستان‌نویسان حرفه‌ای نیز با نگاه منتقدانه اثرم را ارزیابی کنند. همچنین نیاز است که بروجردی‌شناسان نیز وقایعی‌ را که در کتاب به آنها اشاره شده را مورد تحلیل قرار دهند تا ببینیم آیا اصلا خلائی در این کتاب وجود دارد یا خیر. مطمئنم که به شهید برجرودی وفادار بوده‌ام.
 
می‌دانید که کتاب‌های متعددی که در سال‌های پیش درباره شهید بروجردی منتشر شده، پیش زمینه ذهنی برای مخاطبان آثار دفاع مقدس در این باره پدید آورده است برای معرفی این کتاب تازه چگونه می‌خواهید به مخاطبی که دارای ذهنیتی درباره شهید بروجردی است بگویید اثری متفاوت نوشته‌اید؟

من نگران مخاطب عام کتاب نیستم چرا که خیلی از آنها منتظر چاپ شدن این کتاب بودند دغدغه من مخاطبان خاص این کتاب است از این رو که اگر رزمندگان ما می‌خواهند در «حلب» وارد عمل شوند آیا می‌توانند با تئوری شهید بروجردی وارد شوند یا خیر. در این کتاب با شخصیت چند بعدی شهید بروجردی سروکار داریم اگر می‌خواهید بدانید که شهید بروجردی در ابتدای انقلاب و در وقایع کردستان چگونه عمل می‌کرد در کتاب «محمد، مسیح کردستان» می‌توانیم با آن آشنا شویم. مخاطب در این کتاب با اطلاعات دست اولی مواجه خواهد شد و حرف‌هایی از نظام می‌خواند که برای اولین بار گفته می‌شود. اینکه چرا بروجردی مسئولیت رسمی در هنگام شهادتش نداشت، چرا پیشنهاد فرماندهی سپاه را قبول نمی‌کند، هسته اولیه رزمی سپاه را چه کسانی تشکیل می‌دادند یا چگونه شهید بروجردی 10 گردان اولیه سپاه را شکل می‌دهد؟ در این کتاب آمده است.

ابهامات زیادی در زندگی و نوع عملکرد شهید بروجردی وجود داشت که خیلی‌ها از آن بی‌خبرند در کتاب «محمد، مسیح کردستان» به این ابهامات پاسخ گفتم. در زمانی که کردستان به طور کلی خودمختار شده بود او با نگاهی متفاوت وارد کردستان شد و معتقد بود که باید آنقدر متفاوت و درست عمل کرد که کُردها به سپاه و نیروهای انقلاب اعتماد کنند. بروجردی چه کار کرد که موفق شد مسیح کردستان شود؟
 
پس می‌توان این اثر را زندگی­نامه داستانی استراتژیک شهید بروجردی بدانیم؟

بلی. این کتاب استراتژی حکومت بر قلب‌های مردم است او فرماندهی سپاه را رد می‌کند چون معتقد است که اگر بتوان بر قلب‌های مردم کُرد حکومت کرد دیگر کسی نمی‌تواند بر مردم کردستان حکومت کنند. بروجردی با رسوخ در قلب مردم نیازی به فرماندهی سپاه نداشت اینجا بحث جدیدی مطرح می‌شود و آن اینکه آیا این شیوه فرماندهی اکنون به کار ما می‌آید؟ آیا ما با همین نگاه وارد کردستان شدیم؟ البته نمی‌خواهم بگویم این‌گونه نبوده است اما پرسش این است که چند درصد به این شیوه عمل کرده‌ایم؟ آیا همین الان مردم تهران را با نگاه شهید بروجردی می‌نگریم؟ بروجردی معتقد بود که نباید در مقابل دموکرات‌ها مقابله به مثل کرد باید هوای مردم کردستان را داشت اگر ما تاکنون نتوانسته‌ایم چنین نگاهی داشته باشیم حتما جایی از کار ما ایراد دارد.
 
بروجردی آدم‌شناس بود و می‌توانست تشخیص دهد که چه کسی می‌تواند در آینده فرمانده شود. بسیاری از شخصیت‌های جنگ را او معرفی کرد. مجموعه‌ای از این ویژگی‌ها می‌تواند عاملی باشد که مخاطب با مطالعه زندگینامه داستانی شهید بروجردی بسیاری از ابهامات دوران انقلاب و جنگ تحمیلی را کشف کند. هر فصل این کتاب حرف نویی دارد و ابعاد تازه‌ای از شخصیت شهید بروجردی را که فقط هشت کلاس سواد داشت را به ما معرفی می‌کند. من همه فرماندهان را دعوت می‌کنم که با مطالعه این کتاب بحث‌های جدی درباره نحوه فرماندهی بشنوند.

چگونگی فرماندهی شهید بروجردی از موضوعات جذاب کتاب است. کادرسازی وی نیز از نکات خواندنی در این باره است. او در کادرسازی بسیار موفق بود و یکی از دلایل آن این بود که توانست به مردم کُرد هویت دهد. پیش از آن، این مردمان همواره ابزاری در دست حکومت‌ها بودند او هویت مردم کُرد را به آنها بازگرداند و کردها باور کردند که بروجردی آن‌ها را در معاملات سیاسی تنها نمی‌گذارد.

یکی از نکاتی که درباره شهید بروجردی وجود دارد این است که اتفاقات به سرعت در زندگی او رخ می‌دهد. رمز موفقیت او این بود که هیچ‌گاه درگیر حاشیه‌ها نمی‌شد و تا می‌دید در حال خارج شدن از متن است به سرعت و زیبایی خود را از حاشیه دور می‌کرد. در کتاب «محمد، مسیح کردستان» این ویژگی او را پررنگ می‌بینیم.
 
بسیار مطرح بود که بروجردی، فرمانده سپاه شود اما او با این سمت خود را در حاشیه می‌دید. اگر بتوانیم همین روش مدیریتی او را پی بگیریم می‌توانیم در مدیریت بهتر عمل کنیم می‌بینیم که چقدر از مدیران کشور درگیر حواشی هستند. با مطالعه کتاب «محمد، مسیح کردستان» می‌توانید یاد بگیرید که چگونه همواره در متن باشید و حرفه‌ای عمل کنید البته حرفه‌ای بودن نه به این معنا که معروف شوید و در قله مسئولیت قرار بگیرید. بروجردی بدون هیچ حکمی بر قلب‌ها حکومت می‌کرد. شهید بروجردی شخصیتی بود که در بحبوحه عملیات اشعار اقبال لاهوری و مولانا را می‌خواند و از طرفی تفسیر المیزان علامه طباطبایی را مطالعه می‌کرد. آنقدر آثار بزرگان را خوانده بود که در منطقه کردستان به سختی برایش کتاب نخوانده پیدا می‌کردیم.
 
شما در اثر قبلی خود به شهیدان «باکری» پرداختید و آخرین اثر شما درباره شهید بروجردی است آیا نگارش آثاری درباره فرماندهان را ادامه می‌دهید؟

نوبت پرداختن به شهید حسن باقری است. با نوشتن این کتاب فرایند تفکر امام (ره) در جنگ تحمیلی مشخص می‌شود و ما می‌توانیم بگوییم که 8 سال جنگ چگونه فرماندهی و مدیریت شد. این کتاب با نام «مغز متفکر جنگ» منتشر می‌شود. دغدغه دیگر من پرداختن به نحوه آزادسازی خرمشهر است چرا تاکنون برای آزادسازی خرمشهر که از آن به عنوان پیشانی جنگ یاد می‌شود اثر ادبی فاخری منتشر نشده است؟ چه اندیشه‌ای در پس آزادی خرمشهر بود؟ یکی از مهمترین اندیشه‌ها، نوع تفکر شهید حسن باقری بود.

همچنین سوژه‌های دیگری هم دارم که به مرور به آنها می‌پردازم. احتمال دارد به زودی اثری درباره حضرت زینب (س) بنویسم. اثری هم درباره یکی از شخصیت‌های زنده افراد اطلاعاتی در نظر دارم که مشغول انجام مذاکرات نهایی هستم. خوشحالم که به جایی وابستگی ندارم و می‌توانم در انتخاب شخصیت‌ها آزادانه عمل کنم. اتاق کار من همواره محفلی برای شهیدان بزرگ دوران انقلاب و جنگ تحمیلی است.
ارسال نظرات