خبرهای داغ:
حجت‌الاسلام محقق را محقق واعظ می‌نامیدند، شخصیتی که اهل فضل و کمال معتقد بودند که منبرهایش به اندازه ۱۰ منبر، مطلب و محتوا داشت.
کد خبر: ۸۷۸۳۶۸۸
|
۰۶ آذر ۱۳۹۵ - ۱۶:۲۰
حجت‌الاسلام محقق و حکایت منبرهایی با محتوای ۱۰ منبر
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم، این روزها سالروز ولادت حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ عباسعلی محقق از مشاهیر وعاظ ایران است. او در مشهد به دنیا آمد. پدرش هم از استادان اهل منبر بود و عباسعلی از همان طفولیت با وعظ و منبر آشنا شد.

او ادبیات را نزد پدرش فرا گرفت و پس از آن به محضر استادان بزرگواری مانند آقا محمدباقر مدرس رضوی، حاج شیخ حسن برسی، آقا بزرگ شهیدی و حاج ملا محمدعلی رسید.

عباسعلی پس از استفاده از محضر این استادان، وعظ و خطابه را آغاز کرد و به ارشاد مردم مشغول شد. او که الفبای وعظ و خطابه را به خوبی از پدر واعظش آموخته بود، به سرعت در بین مردم مورد قبول واقع شد و شنوندگان را مورد تاثیر قرار می‌داد. در عین حال که منبرش برای افراد عادی قابل استفاده بود، اهل فضل و کمال هم منبر وی را سودمند می‌دانستند و معتقد بودند هر منبر ایشان از نظر محتوا مطابق 10 منبر است.

منبر شیخ عباسعلی کم کم به حضور علما و مراجع وقت هم رسید و آنان هم وی را برای منبر دعوت می‌کردند و در پای منبرش می‌نشستند.

شیخ عباسعلی علاوه بر منبر و وعظ و خطابه و دروس حوزوی، از سیاست و اوضاع زمانه هم غافل نبود.

وی پس از روی کار آمدن رضاخان و دستور متحدالشکل کردن لباس‌ها، در منبرهایش بر ضد این سیاست سخنرانی‌ها کرد؛ سخنرانی‌هایی که وی را مورد تعقیب قرار داد.

وی همچنین در واقعه گوهرشاد هم نقش داشت. در حقیقت بعد از آنکه کشف حجاب در شهرها الزامی شد، آیت‌الله حاج آقا حسین قمی - که از مراجع مشهد بود - به تهران رفت تا به طور مستقیم در این مورد با شاه مذاکره کند و او را از اجرای آن بازدارد، اما گوش رضاخان به این حرف‌ها نبود، موعظه‌ها را جدی نگرفت و حتی حاج آقا حسین قمی را در مکانی مورد مراقبت قرار داد.

حاج آقا حسین قمی البته پیش از رفتن به تهران، پیش‌بینی هر نوع اتفاقی را کرده بود و قبل از عزیمت، به تعدادی از منبری‌ها و از جمله شیخ عباسعلی محقق سفارش کرده بود که مراقب باشند، به وظیفه دینی خود عمل و مردم را آگاه کنند.

همین امر هم سبب شد تا وعاظی مانند شیخ عباسعلی محقق در مسجد گوهرشاد منبر بروند و به ارشاد مردم بپردازند.

حجت‌الاسلام شیخ عباسعلی آن روز در بخشی از منبرش چنین گفت:

«مردم هوشیار باشید و بیدار باشید! گویی ما در زیر پرچم انگلیس هستیم که هرچه آنان بخواهند باید انجام داده شود.»

او در ادامه سخنرانی هم با لطافت خاصی، سیاست کلاه پهلوی را اینگونه نواخت: «اگر به دیده بصیرت و با ذره‌بین نگاه کنیم، در زیر این کلاه چیزها می‌بینیم!»

نقل است که تاثیر و نفوذ کلام این روحانی چنان بود که پس از این سخنان، بسیاری از مردم کلاه پهلوی‌های خود را پاره کردند و بر زمین کوفتند.

همچنین یکی دیگر از نکات جالب هم این است که شیخ عباسعلی، آیت‌الله حاج آقا حسین قمی را به عنوان مرجع تقلید و نایب امام زمان (عج) بسیار احترام می‌کرد، تا آنجا که وقتی نام ایشان را روی منبر می‌برد، از جا بر می‌خاست و دوباره با نشستن به سخنان خود بر منبر ادامه می‌داد.

این افشاگری و البته سخنرانی سایر وعاظ موجب شد تا مردم چند روز در مسجد بمانند و خواستار بازگشت آیت‌الله حاج آقا حسین قمی به مشهد شوند؛ اما ماموران رژیم نه تنها به خواسته مردم تن ندادند، بلکه به روی مردم آتش گشودند و فاجعه تلخ دیگری در کارنامه سیاه ستمشاهی ثبت شد. همچنین بعد از کشتار فجیع مردم، دستور دستگیری روحانیون و عوامل این تجمع صادر شد.

محقق واعظ در آن زمان در مسجد نبود و وقتی، خبر را شنید، مخفی شد و به مدت دو ماه، هر شب محل سکونت خود را تغییر می‌داد تا شناسایی نشود و بتواند به افشاگری ادامه دهد.

ماموران دو بار در این مدت به خانه‌اش هجوم بردند و وقتی او این خبر را شنید، صلاح ندانست که اهل و عیالش دوباره مورد هجوم مأموران واقع شوند، بنابراین استخاره‌ای کرد و سپس خود را تسلیم کرد.

وی دستگیر و به زندان منتقل و در عین حال ممنوع الملاقات شد. پس از آن بود که دادگاهی برای وی برگزار شد؛ دادگاهی که نماینده دادستانی کل ارتش برای وی تقاضای اعدام کرد.

نقل است که وقتی این تقاضا مطرح شد، شیخ عباسعلی از جا برخاست و با صدای بلند گفت: فاتحه!

در حقیقت منظور او این بود که وی از مرگ هراسی ندارد و می‌خواست این نکته را به ماموران رژیم بفهماند که از کشته شدن هراسی ندارد و بالاتر از کشته شدن هم چیزی نیست.

دادگاه اما وی را به یکسال حبس محکوم کرد. او البته پس از چندی و به دلیل فشار مردم و علما از زندان آزاد شد اما اجازه بازگشت به مشهد را نیافت.

او بعد از آنکه از زندان آزاد شد، گذشته از آنکه ممنوع المنبر بود، حق نداشت از محدوده تهران بیرون رود و برای اثبات اینکه در تهران است، موظف بود که دو روز در هفته در شهربانی حضور یابد و دفتر شهربانی را امضا کند.

به هر حال او در این مدت به کشاورزی روی آورد.

اما پس از حوادث سال 1320، وی دوباره به سخنرانی‌های خود ادامه داد.

وی همچنین پس از مدتی مدرس کلام و عقاید اسلامی در دانشگاه تهران شد و دانشجویان را هم از چشمه دانشش سیراب کرد، این ایام همچنین همزمان بود با آمدن علامه مرتضی مطهری به تهران. فرزند شیخ عباسعلی یعنی دکتر مهدی محقق که هم در حوزه علمیه قم به درجه اجتهاد نائل آمد و هم با تحصیل در دانشگاه، از سرآمدان زبان و ادبیات فارسی شد، آیت‌الله مطهری را به پدر معرفی می‌کند و این خطیب سرشناس هم دو اتاق در اختیار علامه مطهری و خانواده‌اش قرار می‌دهد تا در آن ساکن شوند.

سرانجام این عالم مجاهد و محقق واعظ پس از عمری مجاهدت، ندای حق را لبیک گفت و در قم به خاک سپرده شد.

پس از آن بود که حضرت امام، شخصاً در مراسم ختم وی در قم شرکت کردند و یاد او گرامی داشتند.
ارسال نظرات