خبرهای داغ:
گفت و گو با برگزیده جشنواره ادبیات داستانی بسیج کشور؛

ادبیات داستانی دفاع مقدس روند رو به رشدی دارد/خشکیدن قلم تنها نگرانی اصلی هر نویسنده ای است

برای شناخت بیشتر و نیز بررسی اوضاع ادبیات داستانی ارومیه با داستان پرداز و نویسنده جوان که در حوزه دفاع مقدس از بین 200 اثر استانی به مرحله نهایی نهمین جشنواره ادبیات داستانی بسیج کشور ( برگزار شده در شهرکرد) راه یافته بود گفت و گویی کرده ایم.
کد خبر: ۸۷۷۴۳۷۵
|
۱۷ آبان ۱۳۹۵ - ۱۹:۱۳
به گزارش خبرگزاری بسیج آذربایجان غربی، ادبیات داستانی مقوله ای است مبتنی بر آفرینش و معنا! آفرینش موقعیت های متنوع انسانی و زنده! زمینه ایجاد این آفرینش و موقعیت آن معنا است. معنای که امید و آینده را در بر دارد. ادبیات داستانی اما انتقال و شکل انتقال معنا را نیبز می آفریند. پس آفرینش ادبی روایتِ حکایت است. حکایت حیات انسان و موقعیت های متنوع و مختلف این حیات و تجربه ها و تجربه نشده های آن. از این منظر ایران اسلامی و استان آذربایجان غربی در امتداد وقوع رویدادهایِ عظیم و تحول گرایی چون انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و جریان مقاومت اسلامی و پایداری در چهارچوب ادبیات داستانی جهان خاص خود را آفریده و در بستر اصلی این رویدادها روایت گر انسان و حیات او هستند. سینما، تئاتر، شعر، قصه، موسیقی و حتی هنرهای تجسمی و گرافیک و غیره در این جهت هم عرض و هم جریانند.

برای شناخت بیشتر و نیز بررسی اوضاع ادبیات داستانی ارومیه و استان با داستان پرداز و نویسنده یِ مسلم داداشی که در ماه مهرماه سال جاری با داستان «فرم های خیس» اثری در حوزه دفاع مقدس که به عنوان تنها نماینده استان از بین 200 اثر استانی به مرحله نهایی نهمین جشنواره ادبیات داستانی بسیج کشور ( برگزار شده در شهرکرد) راه یافته بود گفتگویی کرده ایم.

مسلم داداشی در یک نگاه:

- مسلم داداشی جلبری.

- متولد سال 1357 ساکن ارومیه.

- لیسانس علوم تربیتی "مدیریت برنامه ریزی آموزشی"

- عضو کارگاه های ادبیات داستانی سازمان بسیج هنرمندان ارومیه

- عضو کانون قصه حوزه ی هنری ارومیه

- عضو کارگاه داستان نویسی بنیاد حفظ آثاردفاع مقدس ارومیه 1390- 1386

- شرکت در جلسات انجمن سینمای جوان ارومیه و دوره های آموزشی و نقد فیلم

- نویسندگی فیلم نامه، داستان، شعر - وبلاگ نویسی

«عمده فعالیت ها در زمینه نگارش فیلمنامه و داستان»

- ارائه فیلم نامه انیمیشن و همکاری در این زمینه با اداره کل راه و ترابری استان 1388

جوایز دریافتی:

- دریافت جایزه رتبه سوم فیلمنامه از دومین جشنواره منطقه ای شمالغرب «نسلی از آفتاب» خرداد 1389 حوزه هنری - ارومیه

- دریافت جایزه رتبه اول داستان نویسی از چهارمین جشنواره منطقه ای نسلی از آفتاب بهمن - 1390

- دریافت جایزه رتبه سوم داستان نویسی از هشتمین جشنواره ادبیات داستانی سازمان بسیج هنرمندان 1393 آذربایجان غربی

آثار چاپ شده:

- مجموعه داستان «کودکان دهکده زرد» مجموعه داستان های کوتاه اجتماعی- انتشارات گلشن حیاتی. چاپ اول. سال 92

- رمان «دنیز عروس ساحل» - انتشارات گلشن حیاتی. چاپ اول. سال92

- رمان «کوچه باغ زخم» با محوریت دفاع مقدس و اشغال خرمشهر - نشر کتاب خوبان - چاپ اول 1394

1- مختصری از خودتان و سیر فعالیت های ادبی و هنری تان بگویید؟

به نام او که داستان زندگی ام را نوشت.

مسلم داداشی جلبری 38 سال سن دارم. اهل روستای جلبر از توابع ارومیه. متاهل و دارای یک فرزند پسر هستم. نویسندگی را از 14 سال پیش با نوشتن شعر نو شروع کردم. و چند سالی ادامه دادم. بعدها در کارگاه های فیلمنامه نویسی شرکت کردم و به طور جدی فیلمنامه و داستان نویسی را تا امروز ادامه دادم.

2- به غیر از ادبیات داستانی در دیگر رشته های ادبی و هنری فعالیت دارید؟

بله! در اوایل دهه 80 وقتی وارد دنیای هنر شدم، احساس کردم قدم در راهی بی بازگشت گذاشته ام. آن روزها گرایش بیشتری به شعر نو داشتم. و حتی مجموعه ای به نام «آواز گل سرخ» آماده چاپ کردم ه بعدها به علت مشکلات مربوط به نشر کتاب منصرف شدم. اما نوشتن را تا چند سال بعد از آن ادامه دادم. با شرکت در محافل هنری و کارگاه ها به فیلمنامه نویسی روی آوردم. با دنیای شعر خداحافظی کردم.

فیلمنامه، زندگی و رفتارهای خاص انسان ها را به تصویر می کشید و این برایم ملموس تر و جذابتر بود. اما فیلمنامه برای تبدیل شدن به فیلم به علت هزینه های مالی و ... باید توسط نهاد و سازمانی حمایت شود و این مشکل فروش فیلمنامه یکی از موانع بزرگی است که گریبانگیر هر نویسنده ای بویژه نسل جوان نویسنده امروز هست. اما دنیای داستان متفاوت تر است. با کلمه سر و کار دارد و ذهن پویا و فعال و کاوشگر که همواره باید در جامعه سیر کند و بنویسد و بنویسد و بنویسد تا قلمش خشک نشود. البته مشکلات مربوط به نشر و چاپ کتاب همواره وجود دارد که این روزها در بازار نشر کتاب خرید و فروش آن رونق چندانی ندارد. همچنان مانع بزرگی برای گام نهادن در این عرصه هست.

3- از آثار منتشر شده تان بگویید؟

دو رمان و یک مجموعه داستان کوتاه به چاپ رساندم. سال 1393 مجموعه داستان کوتاه «کودکان دهکده زرد» و رمان «دنیز عروس ساحل» را که در مورد دریاچه ارومیه است در انتشارات گلشن حیاتی به چاپ رساندم. در چاپ این دو کتاب خانم گلشن نوروزی ناشر و نویسنده برجسته زحمات زیادی متحمل شدند که واقعاً جای تقدیر و سپاس فراوان دارد. سال 1393 رمان کوچه باغ زخم را با حمایت ستاد کنگره 12 هزار شهید استان به چاپ رسید. موضوع این رمان اشغال خرمشهر در روزهای آغازین جنگ تحمیلی است. یک رمان کودک و نوجوان هم زیر چاپ دارم که به زودی از سوی انتشارات گلشن حیاتی روانه بازار نشر کتاب خواهد شد. در این رمان سعی کرده ام به کودکان در مورد آثار مغرب و پیامدهای بازی های خشونت آمیز رایانه ای آگاهی دهم و در نهایت کودکان به سمت بازی های پرتحرک و سالم هدایت شوند.

4- به عنوان یک فعال ادبی وضعیت ادبیات داستانی استان و شهر ارومیه به ویژه در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را چگونه می بینید؟

ادبیات داستانی استان در حوزه ادبیات دفاع مقدس در این سال های اخیر روند رو به رشدی دارد و می توان گفت سیر صعودی دارد. با تلاش هایی که در این زمینه در ستاد کنگره 12 هزار شهید انجام می شود، نشر کتاب های دفاع مقدس روز به روز بیشتر به چشم می خورد و ارتباط مؤثر نویسندگانی که در این عرصه قلم می زنند با این کنگره که همت مضاعفی از خود در سال های اخیر نشان داده به نظر بنده آینده بسیار خوبی می تواند برای ادبیات پایداری دفاع مقدس استان و کشور رقم بزند.

5- ظرفیت و جو جشنواره های داستانی و ادبی را در استان و شهرارومیه چگونه می بینید؟

تا آنجایی که بنده اطلاع دارم جشنواره هایی که در سطح استان برگزار می شود با حداقل بودجه و امکانات برگزار می شود. بویژه در اختتامیه یا همان جشن توزیع جوایز!!! که مبالغ جوایز آن بسیار کمتر از سطح جشنواره هایی است که در سایر استان ها برگزار می شود. در این جشنواره ها حتی چاپ داستان های برگزیده شده در یک مجموعه انجام نمی شود و این مشکلات و کاستی ها اهداف متعادل جشنواره های استان را نیز تحت شعاع خود قرار می دهد. و در نتیجه امر مهم برگزاری جشنواره های ادبی را که هدف آن رشد و ارتقاء سطح فکری و خلاقیت نسل جوان نویسنده است تأثیرگذاری آنچنانی ندارند. و این سبب می شود که به مرور زمان از انگیزه نسل جوان نویسنده نیز کاسته می شود.

6- - نهمین جشنواره ادبیات داستانی بسیج در شهرکرد را چگونه دید؟

این جشنواره که به همت سازمان بسیج هنرمندان به میزبانی استان چهارمحال بختیاری در روزهای 4 و 5 مهر ماه امسال برگزار شد، مثل سایر جشنواره هایی که در سطح ملی و استانی تاکنون برگزار شده، مطمئناً هم محاسنی داشت و هم معایبی. بیشتر جشنواره ها که با هدف ارتقای رشد و شکوفایی فکری نسل جوان نویسنده اقدام به این کار می کنند باید دید در گذشته چقدر موفق بوده اند؟ در این که فضایی ایجاد می کنند تا در یک رقابت سالم آثار برتری از بین آثار نویسندگان کشور انتخاب بشه و با تجلیل از نویسندگان و تشویق به ادامه و جایگاه واقعی شان را در ابیات می شناسانند گام مثبت هر جشنواره ای است. اما اگر داوری مشکل داشته باشد که بسیاری معتقدند داوری سلیقه ای است، این نتیجه معکوس داشته و می تواند حتی مانع خلاقیت هم بشه. اما آنچه که من در روزهای 4 و 5 مهر در شهر کرد شاهد آن بودم، کارگاه های آموزشی برای داستان بلند، کوتاه و داستانک برگزار شد.

حضور میهمانان در مزار شهدا، مراسم تجلیل و دیدار نویسندگان با خانواده شهدای مدافعان حرم و بازدید از مکان های گردشگری استان چهارمحال بختیاری برای مهمانان جشنواره خاطره انگیز بود. اما در بخش اختتامیه که در فرهنگسرای شهر کرد با حضور 1600 شرکت کننده برگزار شد، در بخش توزیع جوایز و تجلیل از نویسندگان یک اتفاق ناخوشایندی برای ادبیات داستانی استان ها افتاد. قبلاً طی نامه ای اطلاع داده بودند که داستان بنده در بخش نهایی انتخاب شده و برای همین منظور من را به عنوان نماینده ادبیات داستانی استان دعوت کرده بودند که متاسفانه در بخش توزیع جوایز این اتفاق نیفتاد. و این در حالی بود که ما شاهد توزیع نامتعادل جوایر برای استان هایی بودیم که چهار، پنج جایزه را یکجا به خودشان اختصاص داده بودند. به نظر بنده این اجحاف در حق ادبیات داستانی استان ها بود.

7- از مطالعات و تحقیقات ادبی و داستانی خود بگویید؟

قطعا. مطالعه و تحقیق در نویسندگی و سایر رشته های هنری، از اهمیت بسیار ویژه ای برخوردار است. بدیهی است هر اثری که خلق می شود چه ضعیف، چه قوی نتیجه مطالعه و تحقیق نویسنده آن اثر است.

من برای نوشتن آثارم ابتدا سعی می کنم تحقیقات مربوط به آن اثر را کامل کنم و هرگز در نوشتن و یا پایان رساندن اثر عجله نمی کنم و برای اینکار اگر لازم باشد کتابی بخوانم یا با شخص یا اشخاص خاصی مصاحبه ای انجام دهم حتما این کار را می کنم. البته گاهی اوقات هم به حافظه ام رجوع می کنم و سعی می کنم بدانم آیا از قبل در این مورد اندوخته ای دارم. به نظرم مطالعه تنها خواندن رمان یا کتاب خاصی نیست، بلکه باید همیشه نسبت به حوادث پیرامون هوشیار باشیم. مطالعه در جامعه ی امروز پیرامون همه چیز برای من اهمیت خاصی دارد.

چون می دانم مطمئناً روزی به دردم خواهد خورد. گاهی خبری یا صحنه تکان دهنده ای که از مدت ها پیش توی ذهنم ثبت شده، مدام در ذهنم به این طرف و آن طرف می رود. تا اینکه بالاخره تبدیل به اثری می شود. این در بیشتر داستان های من در کتاب کودکان دهکده زرد و نیز در رمان دنیز عروس ساحل اتفاق افتاده. و این کمک بزرگی برایم هست که حداقل می دانم چیزی که یک لحظه ذهن من را تکان داده، حتما می تواند برای مخاطب نیز تأثیرگذار باشد. گاهی نتیجه بازخورد اثر این صحنه ها را در نگاه مخاطبان جستجو می کنم و می بینم درست همان چیزی که من انتظارش را داشتم در ذهن مخاطب نیز اثرش را گذاشته.

8- جمع های ادبی و داستانی ( کانون، انجمن، کارگاه ها) در گذشته و حال تا چه اندازه در پیشبرد مسیر ادبیات داستانی شهر ارومیه و استان مؤثربوده اند؟

بدون شک کانون ها، انجمن ها و کارگاه ها در پیشبرد ادبیات داستانی در هر استانی که این محافل وجود داشته باشد در رشد فکری و خلاقیت نسل جوان نویسنده تأثیرگذار خواهد بود. در شهر ما نیز برای علاقمندان که پای ثابت این انجمن ها و و کارگاه ها بوده اند مؤثر بوده و دست کم در بالا بدون روحیه آنها نقش داشته. اما این امر حمایت جدی مسئولان مربوطه را می طلبد. حجم ها و فعالیت های ادبی نیز باید خروجی داشته باشند. بیشتر نویسندگان جوان دغدغه چاپ و نشر آثارشان را دارند. اگر آثارشان ارزش چاپ دارد دست کم باید در آغاز مورد حمایت جدی قرار بگیرند.

9- در میان آثار شما هم داستان کوتاه دیده میشود و هم رمان! از تفاوت جهان این دو ژانر داستانی بگوید و از سختی کار نوشتن به ویژه رمان!؟

مطمئناً اگر به آثار شاخص داستان کوتاه از نویسندگان بزرگ نگاه کنیم می بینیم بیشتر این نویسندگان پس از نگارش رمان های متعدد به داستان کوتاه روی آورده اند. چیزی که امروز کمتر شاهد آن هستیم و برعکس نویسندگان امروز در ابتدای کار از داستان کوتاه شروع می کنید و ما بیشتر اوقات پس از خواندن چنین آثاری این جمله را به زبان می آوریم که این اصلاً داستان نیست. داستان کوتاه شکل کاملی دارد. فرصت برای پرداختن به حواشی و جزئیات کم است و در یک مجال کوتاه باید یک داستان با ساختار منظم و منسجم ارائه داد. اما در رمان ما با سر گذشت طولانی نسل ها سر و کار داریم، با تعدد شخصیت ها، مکان ها و زمان ها و جزئیات که به طور کامل مطرح می شوند. البته نوشتن رمان نیز سختی های خودش را دارد.

کلاً نوشتن انرژی زیادی می طلبد. به ویژه اگر با تمام وجودت به اثر بپردازی. تا نیمه های شب از خوابت بزنی و ذهن را درگیر شخصیت ها و برخورد نیروهای خیر و شر داستان کنی. این طور مواقع ممکن است حتی در خواب هم با آنها کلنجار بروی. رمان، هنگام نوشتن می خواهد تو را تخلیه روانی کند و تمام آنچه را که تاکنون میان جامعه خواسته یا ناخواسته مطالعه کردی، در حافظه ات بیرون بکشد و این نویسنده را گاه گیج و منگ و کرخت می کند.

10- آثار در دست تألیف؟

این روزها مشغول تحقیق و نگارش یک اثر مستند هستم. تجارب و واقعه نگاری پایگاه روستای جلبر در دوران دفاع مقدس. جلبر زادگاه من که در اواخر دهه 50 ، دهه 60 روزهای پر فراز و نشیبی را گذرانده و در این روزهای سخت رشادت ها و دلاوری های مردان بی ادعایی را که قصد دارم در حافظه تاریخ ثبت کنم که روزها در مزارع گندم و جو و نخود زیر آفتاب داغ تلاش و کوشش برای کسب روزی حلال بودند و شب ها تا سپیده دم به حراست و نگهبانی و دفاع از ناموس و کودکان بی گناه خویش می پرداختند و در این ایام حماسه های بی بدیعی را خلق کرده اند.

11- آینده ادبیات داستانی استان و شهر ارومیه! و نیز انتظارات شما از نهادهای فرهنگی فعال در حوزه ادبیات به ویژه ادبیات داستانی ؟!

آینده ادبیات داستانی استان و شهر ارومیه نیاز به تحول و تولدی دیگر دارد. امیدوارم روزی این اتفاق میمون بیفتد. همچنین امیدوارم روزی برسد که تمام مسئولان و نهادهای فرهنگی به این نکته پی ببرند که یک نویسنده که تماماً وجودش را درد جامعه فرا گرفته، دیگر نباید هیچ دغدغه ای جز نویسندگی داشته باشد.

12- به عنوان آخرین سؤال از دلتنگی هایتان بگویید!

نویسنده باید همواره در میان آدم های جامعه زندگی کند، مطالعه کند. با ذهنی خلاق و روحیه ای کاوشگر، اما ذهن خسته و درگیر مشکلات روزمرگی و معیشت، نمی تواند نگاه موشکافانه ای داشته باشد یعنی فرصت نمی کند ایده ها را دریابد، طراحی کند، خلق کند و اثری بدیع و ماندگار در حافظه تاریخ حک کند. نویسنده جوانی در انتظار بهره مند شدن از بیمه هنرمندان ناگهان سنش به 40 که می رسد دیگر تمام فکرش این می شود که باید تغییر هویت دهد. مثلاً راننده شود تا از این طریق امرار معاش کند و نیز با بهرمند شدن از بیمه رانندگان فکری به حال آینده اش بکند.

این مساله قلم را می خشکاند و نگرانی از خشکیدن قلم فکر می کنم تنها نگرانی اصلی هر نویسنده ای است و کوتاه سخن اینکه بیان دلتنگی های من در این مجال نمی گنجد. وقتی دلتنگی ها و آرزوهای کودکان بی سرپرست را خواندم دلتنگ تر شدم. در نامه هایشان که به خانه آرزوها در بنیاد کودکان بی سرپرست نوشته بودند جمله هایی هست که معنای دلتنگی و تنهایی واقعی را به ذهن و روح و جان آدمی در یک لحظه تزریق می کند. نوجوانی که یک اجاق گاز می خواهد تا روی آن آشپزی کنند و یا دخترکی که می نویسد برای بیرون رفتن یک دست لباس مناسب ندارد و می خواهد یک مانتو شلوار مناسب داشته باشد.

و این تنهایی واقعی خیلی زجرآور است که یک انسان بین 6 میلیارد انسان همواره تنها باشد.

ارسال نظرات
آخرین اخبار