حالا فامیل بابام کمتر ولی فامیل مامانم... رفت‌و‌آمد داشتیم؛ یعنی همه بی‌حجاب نبودند، باحجاب هم نبودند...
کد خبر: ۸۷۶۶۷۷۲
|
۰۵ آبان ۱۳۹۵ - ۱۱:۳۱

خبرگزاری بسیج - سرویس اخبار ویژه:

چندی پیش حسين دهباشي با فائزه هاشمی براي مجموعه تاریخ شفاهی «خشتِ خام» گفت‌وگويي انجام داده و متن آن را در اختيار روزنامه‌ی غربگرای «شرق» قرار داده است.

فائزه رفسنجانی در بخشی از سخنانش مدعی شد انقلاب به سبب مشکلات سیاسی رخ داد و آزادی‌های سیاسی مد نظر بود نه مطالبات دینی!و گفت:«زمان انقلاب سوم دبیرستان بودم. آن موقع هم به نظر من از لحاظ فرهنگی مشکلی اتفاقا نبود. آن ‌موقع مشکلی که بود بیشتر مشکل سیاسی بود؛ یعنی آزادی‌های سیاسی... ما بی‌حجاب‌ها را آدم‌های بد نمی‌دانستيم؛ چون فامیل ما، همه فامیل محجبه‌ نبودند؛ مثلا فامیل ما خیلی فامیل بزرگی ا‌ست. یک بخشی‌اش فامیل مامانم هست، یک بخشی‌اش فامیل بابام. حالا فامیل بابام کمتر ولی فامیل مامانم... رفت‌و‌آمد داشتیم؛ یعنی همه بی‌حجاب نبودند، باحجاب هم نبودند، همه‌جور بودند توی فامیل ما، ما هم رفت‌وآمد داشتیم و اصلا مشکلی نبود؛ مثلا وقتی به خانه ما می‌آمدند به احترام بابا، باحجاب می‌آمدند. ولی بودند فامیل‌هایی که بی‌حجاب بودند. ما با آنها رفت‌وآمد هم داشتیم؛ یعنی اصلا این تابو نبود که الان این بی‌حجاب است، ما با او رفت‌وآمد نکنیم؛ این، این‌جور است، ما با او رفت‌وآمد نکنیم؛ خیلی این مسائل عادی بود.»

او همچنین با زیر سوال بردن سازو کار انتخابات در ایران به طور صریحی بر احتمال تقلب و فشار در انتخابات تاکید! ومدعی شد :«بابای من معتقد است تو نماینده اول در مجلس پنجم بودی، ولی دوم خواندنت. ولی من واقعا استدلالی ندارم که بگويم من اول بودم!..مادرم می‌گويد آمدن بابات را دیدند که اجازه بدهید فائزه نفر دوم اعلام بشود. بابا اصلا رد می‌کند، می‌گويد اصلا چنین چیزی نیست.... ولی مامان زیر بار نمی‌رود و می‌گويد نه، آمدند راضی‌اش کردند که بگو، اجازه بده که فائزه نفر دوم باشد.‌برای من عجیب بود كه در مجلس ششم رأي نياوردم. منی که این‌قدر ارتباط داشتم و مردم را فراموش نکرده بودم. اصلا خیلی برايم غیرقابل‌باور بود. من ارتباطم با گروه‌های اجتماعی بود. تازه ارتباطم با مردم قوی‌تر شده بود. خودم معتقدم چون توی لیست مشارکت نبودم و مردم به لیست کامل رأی دادند، من رأی نیاوردم. من در واقع از مردم یک‌جوری آزرده شده بودم؛ چون در این دوره چهارساله واقعا خیلی برای مردم كار كردم.. انتخابات سال ٨٤ را خودِ دوستان اصلاح‌طلب توی وزارت کشور اعلام کردند انتخابات از دست ما خارج است و ما اصلا نقشی در انتخابات نداریم! انگلیس بودم. به بابام زنگ زدم که من بیام کمک کنم برای انتخابات؟ گفت: نه تو همان‌جا باشی بهتره! تو کنار ما نباشی امن‌تر هستیم! آن موقع توی سیاست هم نبودم، دنبال هم نمی‌کردم.»

او سپس به مراوداتش با منافقین در زندان اوین پرداخت و از استقبال آنان از وی گفت وافزود:«وقتی آمدند ملاقات من گفتند مهدی در بازجویی و انفرادی هست و شرایط سختی هم دارد، چون من خوب بودم، من توی بند بودم، همه بودند، من اصلا شرایط سختی نداشتم. زندگی خیلی خوبی بود. حدود سی نفر بودیم، یک‌سری خبرنگارها بودند. بله، در زندان اصطلاحش این بود که باید فردا شب روی صندلی داغ بنشینیم و ما همه از تو سؤال بکنیم. درباره همین مجاهدین، حوادث سال ٦٨ خیلی چیزها! مثلا کارهای دوران سازندگی، اتفاقاتی که در این سال‌ها در مملکت افتاده بود! دوران آقای خاتمی، نظرات خودم، اینها را سؤال می‌کردند، من هم جواب دادم.
یکی از زندانی‌هایی که آزاد شده بود و آمده بود بیرون، به من گفت که زندانی‌ها به من گفتند که بگذاریم فائزه بیاید ما اینجا کف‌خوابش می‌کنیم. مثلا یک‌جوری انتقام‌جویی و بالاخره اینکه دوستت نداریم! یکی دو، سه ساعتی طول کشید! گفتم مثل اینکه من قرار است کف‌خواب بشوم. من الان کجا باید بخوابم؟ این را که من گفتم همه زدند زیر خنده. گفتند نه چرا کف‌خواب! بهاره رفت بدو با شیوا و نمی‌دانم با کی، تخت من را آماده کردند. خلاصه استقبال کردند.»

دختر اکبر هاشمی رفسنجانی هم چنین مدعی آزادی سیاسی در دوران پدرش شد و ادامه داد :«آقای عباس عبدی همیشه فکر می‌کند بابا او را انداخته زندان؛ درصورتی‌که انتقاد خیلی به بابا می‌کرد ولی اصلا بابا نقشی در زندان‌رفتن او نداشت. اصلا بابا اهل این‌چیزها نیست، اهل این انتقام‌جویی‌ها نیست!
ایشان همیشه با این زندان‌ها مخالف بود. در دوران خودش هم اگر شما نگاه بکنید، زندانی‌های سیاسی ما به حداقل می‌رسد«.

ارسال نظرات