خبرهای داغ:
حجت‌الاسلام رضا غلامی:

افکار منجمد و عقب‌مانده عامل اصلی عدم تحقق اقتصاد مقاومتی است

رئیس مرکز علوم انسانی‌-اسلامی صدرا گفت: مانع اصلی اقتصاد مقاومتی افکار منجمدی است که به چیزی جز جیره‌خواری غرب فکر نمی‌کنند و تصور می‌کنند پیشرفت کشور یعنی غربی‌شدن.
کد خبر: ۸۷۵۳۲۱۱
|
۰۶ مهر ۱۳۹۵ - ۱۵:۲۰

به گزارش خبرگزاری بسیج، حجت‌الاسلام رضا غلامی استاد دانشگاه و رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا در گفت‌وگویی به بحث اقتصاد مقاومتی پرداخته که از نظر می‌گذرد:

اگر بخواهید مغز و گوهر اقتصاد مقاومتی را در چند عبارت کوتاه توضیح دهید، از چه عباراتی استفاده می‌نمایید؟

اقتصاد مقاومتی از یک تعریف دقیق علمی برخوردار است که در جای خود می توان به آن پرداخت لکن در پاسخ به سئوال شما، عرض می کنم که اقتصاد مقاومتی یعنی رمز پیشرفت حقیقی کشور؛ البته پیشرفت حقیقی با پیشرفت تصنعی و ویترینی خیلی متفاوت است. شما می توانید مانند بعضی کشورهای عربی بی ریشه در حاشیه خلیج فارس، ضمن واگذاری اداره کشور به بیگانه، و انتقال برخی ظواهر فریبنده پیشرفت، مانند برخی فناوری های روز، ساختمان های سر به فلک کشیده و انواع کالاهای مصرفی پر زرق و برق، لباس عاریتی پیشرفت را به تن کشور کنید؛ اما آیا به این وضع خفت بار می توان عنوان پیشرفت را اطلاق کرد؟ خیر نمی توان؛ علت این است که پیشرفت باید از متن و عمق یک ملت بجوشد و گویای ظرفیت و استعداد یک ملت اصیل باشد. پیشرفت های تصنعی، کودک منشان را سرخوش نگه می دارد لکن چنین پیشرفتی، کاذب و خیالی است و با اراده کشورهای بیگانه، پیشرفت های ظاهری با یک چشم به هم زدن محو، و حقیقت عقب مانده آن کشور را هویدا نموده و نهایتا زمینه اسارت و بردگی آن کشورها را مهیا می کند. طبیعی است ملت ایران چنین پیشرفتی را بر نمی تابد و لذا ضمن استفاده از تجارب و دستاوردهای جهانی و ضمن باز نگه داشتن زمینه تعامل و هم افزایی مبتکرانه با کشورهای پرقدرت، از استقلال و خوداتکایی که محصول ایمان به ظرفیت های درونی است به پیشرفت حقیقی دست می یابد.  باید توجه داشت که پیشرفت حقیقی عزت آور است و این عزت امکان تامین منافع و مصالح ملی را برای ما فراهم می کند. به بیان دیگر، وقتی ملتی عزت داشت دیگر قدرت های سلطه گر قادر به لگدمال کردن حقوق مسلم او و باج گیری از آن نیستند.

 علت این همه دلسوزی و حتی جانفشانی علماء و روحانیون بزرگ در تاریخ معاصر را در زمینه استقلال و خود اتکایی ایران چگونه توصیف می کنید؟

خوداتکایی و زیر بار ذلت و حقارت نرفتن، یک اصل قرآنی است؛ "وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً". هرگز خداوند تسلط کفار بر مؤمنین را نمی پذیرد و طبعا آن را قرار نمی دهد. بنابراین، علماء تحت هیچ شرایطی حاضر به قبول سلطه گری بیگانگان بر ایران نبوده اند و نسبت به آن صریح و شجاعانه عکس العمل نشان می دادند. شما به عکس العمل جسورانه مرجع عالیقدر مرحوم میرزای شیرازی قدس سره الشریف که در اعتراض به اعطای امتیاز توتون و تنباکو (انحصار-مونوپل) در سفر سوم ناصرالدین شاه قاجار به فرنگ شکل گرفت دقت کنید؛ ایشان بدون هر تردیدی در مقابل این سلطه گری که ثمره آن بردگی دراز مدت ملت ایران بود ایستادند و فتوای تاریخی تحریم تنباکو را صادر کردند. البته قضیه فقط به تنباکو ختم نمی شد، در آن مقطع سلسله اتفاقات ذلیلانه ای در کار بود که امکان تبدیل ایران به مستعمره جدید انگلیس یا روس را فراهم می کرد. امتیاز بانک شاهنشاهی، بانک استقراضی، تلگراف هند و اروپا، کشتیرانی در کارون، تأسیس قزاق‌خانه، شیلات خزر، انحصار دخانیات و...، مسائلی بود که علماء روشن بین را به شدت نگران ساخته بود. لذا مرحوم میرزای شیرازی با فتوای بزرگشان که در آن آمده بود، الیوم استعمال تنباکو و توتون بِأَیِ نحوٍ کان در حکم محاربه با امام زمان علیه‌السلام است، نه فقط در قضیه تنباکو، بلکه جلوی توطئه بیگانگان را در جهت قبضه کردن اقتصاد ایران گرفتند. از طرف دیگر، اکثر علماء چه مرحوم میرزای شیرازی، چه شهید شیخ فضل الله نوری و چه مرحوم آقا نجفی و شهید آقا نورالله اصفهانی، و غیره که خط میرزا را با قدرت ادامه دادند، به اصطلاح، در کف میدان و نفس به نفس با مردم اعم از مردم عادی و تولید کنندگان و تجار ارتباط داشتند و مصائب اقتصاد وابسته را با گوشت و پوست خود لمس می کردند.

می دیدند که چقدر از کارگاه های ایرانی رو به تعطیلی است؛ چقدر جوان این مملکت از بیکاری رنج می برد؛ چه میزان استعداد نخبه ایرانی هرز می رود؛ چقدر فقر و تنگدستی و فاصله طبقاتی در ایران رو به افزایش است. چه نوع سبک زندگی ای با کالاهای خارجی وارد کشور می شود؛ علماء و روحانیون همه این ها را می دیدند و نمی توانستند در برابر این وقایع تلخ سکوت کنند لذا علماء ما بارها تهدید به مرگ شدند، زندانی و شکنجه شدند، مکرر تبعید شدند لکن دست از پیگیری خوداتکایی و پیشرفت ناشی از این خوداتکایی نشدند.

آیا علماء و روحانیت توفیقی در این مبارزه به دست آوردند؟

بله حتما، همانطور که اشاره کردم، اگر قیام شجاعانه علماء با حمایت مردم نبود، به ویژه انگلیسی ها ایران را بارها به مستعمره کامل خود تبدیل کرده بودند. البته آنها در ابتدا تمام تمرکز خود را روی هند گذاشتند و به ایران فقط به مثابه خاکریزی در برابر هجمه روس ها به هند نگاه می کردند لکن بعد روز به روز فهمیدند خود ایران گنجینه ای است که باید هر طور که شده آن را به چنگ آورند و لذا از یک مقطعی، تقریبا از اواسط حکومت ناصر الدین شاه، طمع بیگانگان به دارایی های استراتژیک ایران خیلی جدی و حساب شده است.

برخورد جریان سلطنت قاجار و جریان روشنفکران سکولار را در این قضیه چگونه توصیف می کنید؟

حساب همه سلاطین و شاهزادگان قجری را نباید یکسان دانست. بعضی از شاهان قاجاری به دلیل عرقی که به ایران و مذهب داشتند، تلاش زیادی را برای کاهش نفوذ بیگانه در ایران کردند. مثلا شما کار عباس میرزا در جنگ های ایران و روس را ببینید؛ یا به کوشش های امیرکبیر دقت کنید؛ این ها زحمات قابل توجهی برای حفظ استقلال کشور کشیدند. با همه این ها، سرجمع، کارنامه کل سلسله قاجار در این قضیه قابل دفاع نیست؛ و اما وضع جماعت روشنفکر که روشن است. آنها اغلب خواسته یا ناخواسته وارد مسیر وطن فروشی شدند. متاسفانه در کنار هر قرارداد ننگین در تاریخ، تایید یا سکوت عناصر روشنفکر و غربزده به چشم می خورد. اساسا عمده روشنفکران سکولار در ایران، پیشرفت کشور را در گرو غربی شدن می پنداشتند و لذا طبیعی بود که نه تنها جلوی نفوذ غربی ها را نگیرند، بلکه مسیر نفوذ آنان را نیز هموار کنند. شما ملاحظه کنید، حتی مشهور است که میرزا ملکم خان یعنی پدر روشنفکران غربگرا در ایران، در جریان قرارداد روئیتر، 20 هزار لیره رشوه گرفت! قرارداد روئیتر به قدری استعماری بود که اعتراض بخشی از دنیا، حتی دیپلماتهای خود انگلیس را هم برانگیخت بطوریکه لرد کرزن گفت، این امتیاز، بخشیدن یک پارچه تمامی منابع صنعتی یک کشور است که همانند آن تا به امروز در هیچ مستعمره‌ای داده نشده است. البته از این رشوه گیری ها به قیمت وطن فروشی و ذلیل کردن ملت ایران، کم اتفاق نیفتاده است. مهم ترین خدمت جریان روشنفکری سکولار به نظام سلطه، کوبیدن پتک تحقیر بر سر جوانان ایرانی است. گفتند که ایرانی نمی تواند و اینقدر این حرف را تکرار کردند که "ما نمی توانیم" تا مدت ها به یک باور عمومی تبدیل شد. در این شرایط، چه کسی جرأت می کند از تولید داخلی و فراتر از آن، تولید علم و فناوری سخن بگوید؟

مواجهه علماء و روحانیت با موضوع استقلال و خوداتکایی در پهلوی اول و دوم را چگونه ارزیابی می کنید؟

وضع ایران از حیث وابستگی در عصر پهلوی با عمق جدی روبرو شد. رضا خان تا توانست با چاشنی قلدری و خشونت پروژه غربی شدن را در ایران پیش برد. آنقدر در این زمینه افراط کرد که چادر از سر زنان ایرانی کشید و فاجعه غم بار و فراموش نشدنی مسجد گوهر شاد رقم خورد. پهلوی ها نوکری برای غربی ها را به کمال رساندند و کاری کردند که بدون آنکه نام مستعمره روی ایران گذاشته شود، ایران در قبضه انگلیسی ها و بعد، امریکایی ها قرار گرفت. در خلال جنگ جهانی دوم نیز علی رغم اعلام بی طرفی، مدتی کشور اشغال شد و مصائب گرانی برای مردم ایران بوجود آمد. با برکناری و رفتن رضا خان، مدتی فضا باز شد و در همین فضا، نهضت ملی شدن صنعت نفت توسط مرحوم آیت الله کاشانی کلید خورد. مرحوم مصدق در نهضت نقش اساسی داشت لکن حقیقتا شروع کننده و محور و تکیه گاه نهضت، آیت الله کاشانی بود. حرف اصلی مرحوم کاشانی و مردم ایران در نهضت ملی شدن نفت این بود که تا کی باید اجازه داد نفت ایران، یا همان طلای سیاه، توسط انگلیسی ها غارت شود؟ چرا مردم ایران باید از ثمرات این ثروت خدادادی محروم شوند؟ خوب، نهضت با رای دادگاه لاهه به نفع ایران به هدف اصلی خود که ملی شدن صنعت نفت بود رسید لکن تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی، همچنان و به نحو محرمانه، ثروت های این ملت توسط غربی ها غارت شد. به بیان دیگر، تازه با پیروزی انقلاب بود که جلوی دزدی های کلان و زنجیره ای غربی ها گرفته شد.

از نظر جنابعالی چه نسبتی بین حرکت امام (ره) و انقلاب اسلامی و حرکت تاریخی علماء در زمینه خوداتکاء شدن اقتصاد و تقویت بنیه اقتصادی کشور وجود دارد؟

گرچه علماء و روحانیت از قبل از مشروطه زحمات فراوانی در جهت رفع سلطه بیگانه از اقتصاد کشور کشیدند  لکن به دلیل وجود حکومت های فاسد و سرسپرده، فقدان وحدت ملی و عدم وجود ابزارهای سیاسی قوی، هیچگاه مطالبات آنها به شکل جدی و فراگیر محقق نشد. در واقع، این انقلاب اسلامی بود که برای نخستین بار، راه چپاولگری اجانب را بست و زمینه شکل گیری یک اقتصاد ایرانی و مستقل را مهیا کرد. علماء پیش از انقلاب تنها درباره تحریم کالاهای خارجی و جلوگیری از خروج نامشروع ثروت ملی از کشور صحبت می کردند لکن با پیروزی انقلاب اسلامی و تولد نظام مردم سالاری دینی در ایران، دهها گام جلوتر گذاشته شد. امروز وقتی گفته می شود اقتصاد مقاومتی، یعنی یک زنجیره اقتصادی کامل با هزاران حلقه از تولید تا مصرف. در حال حاضر به برکت انقلاب، ملت ایران به دنبال ایرانی کردن همه این زنجیره است و این حرف کمی نیست.

 آیا منظور از اقتصاد مقاومتی، اقتصاد جزیره ای و قطع ارتباط با دنیای اقتصادی است؟

خیر به هیچ وجه این برداشت صحیح نیست. همانطور که در بدو عرایضم اشاره کردم، اتفاقا اقتصاد مقاومتی برای تعاملات اقتصادی با کشورهای گوناگون بها فراوانی قائل است لکن این تعاملات زمانی معنادار و منطبق با منافع کشور است که اولا زمینه سلطه گری اجانب بر کشور را فراهم نکند و ثانیا، کشور از توان رقابت و تعامل مبتکرانه با دیگر کشورها خصوصا کشورهای قوی تر برخوردار باشد. در غیر اینصورت، معنای تعامل می شود واردات وسیع کالاهای بنجل خارجی و خالی کردن جیب کشور.

وقتی امروز از FATF و امضاء وزارت اقتصاد و دارایی زیر تعهدات آن صحبت می شود، یا از قراردادهای جدید نفتی سخن به میان می آید، چه نسبتی می توان میان اقتصاد مقاومتی و عملکرد دولت فعلی جستجو کرد؟

حق با شماست. قبول FATF یا امضاء قراردادهای جدید نفتی، ضد اقتصاد مقاومتی و ضد آرمان استقلال خواهی مردم ایران است و اتفاقا محصول همان افکار روشنفکران غربزده ای است که بسترساز انعقاد قراردادهای ننگین اقتصادی در تاریخ معاصر مانند روئیتر، دارسی و یا 1919 بودند لکن مطمئن باشید خواب اجرای FATF یا انعقاد قراردادهای جدید نفتی توسط ایران اسلامی هیچگاه تعبیر نخواهد شد. در واقع، وزارت اقتصاد بر اساس یک فهم غلط و مشاوره های ناصواب و همچنین بدون اجازه مجلس شورای اسلامی پای تعهداتی را امضاء کرده و طبعا این تعهدات هیچگونه وجاهت قانونی ندارد. در خصوص قراردادهای نفتی هم مساله برمی گردد به ذهن های فلج بعضی مدیران نفتی دولت که عصاره افکارشان برای رشد اقتصادی کشور می شود این قراردادهای نامعقول. بر همین اساس، FATF و هر قرارداد مشابهی که منافع و عزت ملی را نادیده بگیرد و مراحل تایید مجلس را نگذراند در ایران باطل است؛ با این حال، یک مطلب مهمی را باید متذکر شوم و آن اینکه، انقلاب در قطع ید غرب و نظام سلطه از منافع کشور و نهادینه کردن خوداتکایی، آنقدر جلو رفته که FATF و امثال آن در ایجاد روند معکوس، به گرد پای انقلاب نیز نمی رسند لذا این دست و پا زدن غربی ها و عناصر آنها در داخل به جایی نخواهد رسید و مردم ایران و به تبع آنها نظام، هیچگاه از انتخاب استراتژیک خود منصرف نخواهند شد.

برای رواج اقتصاد مقاومتی، از کجا باید آغاز کرد؟

اشاعه فرهنگ اقتصاد مقاومتی و تبدیل آن به گفتمان مسلط، مهم ترین کاری است که باید صورت گیرد. امروز بخش مهمی از انرژی اجانب و دنباله های آنها در داخل نیز مصروف گرفتن خودباوری از جوانان و تبدیل استقلال و خوداتکایی از یک ارزش، به یک ضد ارزش است. باید مردم را عمیقا با واقعیت های اقتصادی و سیاسی عالم آشنا کرد و از این طریق، جلوی فریب کاری ها را گرفت. البته همین الان در زمینه اقتصاد مقاومتی می توان دهها اقدام بزرگ و عملی برداشت که در میان مدت در زندگی مردم قابل لمس باشد و لیکن ریشه ای ترین کار که استمرار اقتصاد مقاومتی و گرفتن نتایج بزرگ از آن را تضمین می کند، کار فرهنگی است. هم کار فرهنگی کلان، و هم کار فرهنگی خرد.

به نظر جنابعالی، در حال حاضر مهم ترین مانع مدیریتی برای اجرای فراگیر  اقتصاد مقاومتی در ایران چیست؟

ج. از نظر من، مانع اصلی، افکار منجمد و عقب مانده ای است که به چیزی جز جیره خواری از غرب فکر نمی کنند. تمام وجودشان غربی شده و تصور می کنند پیشرفت کشور یعنی غربی شدن. اندیشه این افراد آنقدر سخت و انعطاف ناپذیر است که حتی حاضر نیستند به مشکلات کمرشکن خود غرب و اظهارات صریح بخش مهمی از متفکران غربی در زمینه افتادن غرب در مسیر فروپاشی نگاه کنند. به هر حال، ما نباید اجازه دهیم کشور وارد مسیری بشود که ناکامی در آن، اظهر من الشمس است.

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار