خبرهای داغ:
یکی از رزمندگان و تخریبچیان دوران دفاع مقدس:

اجازه ندهیم غبار دنیا ما را با خود ببرد/ ما میراث‌دار شهدا هستیم

یکی از رزمندگان و تخریبچیان دوران دفاع مقدس با بیان اینکه ما میراث‌دار شهدایی هستیم که عاشقانه به روی میدان‌های مین رفتند، گفت: اجازه ندهیم آنقدر غبار دنیا ما را با خود ببرد که بگوییم شهدا رفته‌اند و ما مانده‌ایم چراکه ما مانده‌ایم و زمانه ما را با خود برده است.
کد خبر: ۸۷۴۱۹۲۴
|
۱۹ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۱

به گزارش خبرگزاری بسیج از همدان، حجت‌الاسلام احمد فراهانی شامگاه پنجشنبه در یادواره شهدای تخزیبچی استان همدان با اشاره به جمله ای از شهید آوینی که «اگر می‌خواهید مارا بشناسید داستان کربلا را بخوانید»، بیان داشت: در کربلا به طور مشخص سه امام وجود داشتند که یکی از آنها امام باقر(ع) بود.

وی در ادامه با اشاره به روایتی از امام باقر(ع) مبنی بر آنکه «اگر می‌خواهید با رخساری نورانی در محضر خداوند تبارک و تعالی حاضر شوید شب‌ها قبل از خواب سوره واقعه را بخوانید»، با بیان خاطراتی از دوران دفاع مقدس افزود: در زمان جنگ چند وقتی بود قصد کرده بودم که جبهه بروم و این بار تصمیم گرفتم با رزمندگان تخریب در جبهه باشم.

این رزمنده دوران دفاع مقدس با بیان اینکه در شریور ماه سال 65 شهید «قاسم افتخاری» من را به تخریب دعوت کرد، بیان داشت: الفبای تخریب را در محضر اساتید بزرگواری یاد گرفتم که اکثراً در این جمع نیستند و خیلی‌های دیگر زینت‌بخش محفل هستند.

وی ابراز داشت: والفجر 8 را در کنار بسیاری از شهدا سپری کردم، این در حالی بود که دو ماه قبل از عملیات کربلای 4 «حاج حمید درویشی» من را درکنار چند نفر از شهدای تخریب صدا زد وگفت می‌خواهید ماموریتی بروید که یک جاده یکطرفه است .

فراهانی گفت: دو ماه در منطقه عملیاتی در محضر شهید علی چیت‌سازیان و رزمندگان اطلاعات عملیات آنجا بودیم و شب عملیات کربلای 4 قرار بود با رزمندگان گردان 53 عملیات را آغاز کنند اما در بعدها مشخص شد ماموریت تغییر کرده است و باید با رزمندگان گروهان غواصی عملیات کنیم.

وی خاطرنشان کرد: من رزمندگان گروهان غواصی و محور عملیاتی آنها را نمی‌شناختم ولی فرمودند تکلیف است و ماموریت تغییر کرده است و شما انتخاب شده اید و در نیمه های شب به کنار رزمندگان گروهان غواصی رفتم.

این تخریبچی دوران دفاع مقدس با بیان اینکه شب عملیات را با رزمندگان گروهان غواصی بودم و گروهان جعفر طیار که در کنار ما عملیات می‌کرد رمزش «یا جعفر» بود، گفت: شهید «عراقچی» را به یاد دارم زمانی که بلند شد و رمز «یا جعفر» را گفت با تیر قناصه مجروح شد.

وی گفت: به یاد دارم «رضا حقگویان» را که ترکش خورده بود و در کنار خورشیدی‌ها افتاده بود و مقدر شده بود در عملیات کربلای 4 منجر به اسارت ما بشود و سالها از آن روزگار گذشته است.

فراهانی تصریح کرد: من از عملیات کربلای4 آمده‌ام، من از سال 65 آمده‌ام بگویم به دیدار مادر شهیدی رفتم و از او پرسیدم حس وحالت چگونه است و او گفت خداراشاکرم، گفتم مادر چند تا فرزند داری؟ ولی دچار آلزایمر شده بود و فراموشی گرفته بود و نمی‌توانست بگوید چند فرزند دارد و انگشتانش را شروع کرد به شمردن و فرزندانش را با انگشتانش شمرد.

وی بیان داشت: اما آن مادر شهید به یاد داشت وقتی فرزندش می‌خواست به جبهه برود و از مادر اجازه حضور بگیرد آن شب تا صبح گریه کرد و رو به قبله نشست و مناجات می‌کرد و مادر این واقعه را یادش بود.

این تخریبچی دوران دفاع مقدس افزود: ما میراث‌دار شهدایی هستیم که عاشقانه به روی میدان‌های مین رفتند و شماها می‌دانید در «رد پا برهنه‌ها» که رزمندگان تخریب برای شهید شدن از یکدیگر سبقت می‌گرفتند.

وی در ادامه با اشاره به شهید «حسین بیراینده» در اسارت بیان داشت: این شهید بزرگوار بعد از مدت‌ها بعد از شهادتش که در اردوگاه‌های عراق به شهادت رسیده بود، 12 سال بعد از دفن شدن با بدن سالم برگشت و حضرت آیت الله بهجت در مورد ایشان فرمودند ایشان به حق از از بندگان صالح خداست.

فراهانی ویژگی این شهید را علاقه فوق العاده نسبت به امام(ره) دانست و گفت: آنقدر علاقمند امام(ره) بودکه وقتی او را زدند تا به ایشان اهانت کند حاضر شد دستش بشکند، پایش بشکند اما به فرزند زهرا مرضیه اهانت نکند و ویژگی بعدی این شهید آن بود که به حضرت زهرای مرضیه (س) بسیار علاقه داشت.

وی در ادامه گفت: یادمان باشد اعتقاد ما این بود که سربازان حضرت ولیعصر(عج) هستیم و بدانیم که آنقدر غبار دنیا ما را با خود نبرد که به تعبیر شهید آوینی تصور نکنیم که شهدا رفته‌اند و ما مانده‌ایم که حقیقت آن است که ما مانده‌ایم و زمانه ما را با خود برده است.

این تخریبچی دوران دفاع مقدس افزود: به مناسبتی در اردوگاه عراقی‌ها در زندان افتادیم و رزمندگان بر اساس تشنگی و گرسنگی بی‌رمق شدند اما عراقی‌ها در غروب جمعه این رزمندگان اسیر و فرزندان دلبند شما را در اردوگاه بیرون می‌آوردند و به آنها می‌گفتند دست‌هایشان را دراز کنند تا شما را شلاق بزنیم.

وی ضمن بیان اینکه اعتقاد این بود که در مقابل دشمن باید ایستاد حتی اگر در بند بوده باشی بیان داشت: چرا از سید مطهری از چالوس یاد نکنیم که در غروب جمعه دست‌هایش را باز کرد و عراقی‌ها بر دستانش می‌زدند واین اولاد حضرت زهرا (س) استقامت کرد و آنقدر عراقی ها این کار خود را ادامه دادند تا دستانش افتاد و صدای یا زهرا او فضا را پر کرد و عراقی ها فرار کردند.

انتهای پیام/

ارسال نظرات
آخرین اخبار