دیروز شهید بزرگوار محمدرضا ضیاالدینی از تکاوران لشکر 41ثارالله که در منطقه مرزی سراوان به شهادت رسیده بود مهمان اهالی نمازجمعه بود.مرحبا به معرفت نمازگزاران واظهار ادب مؤمنان وهمچنین آفرین به آن تشییع باشکوه پیکر مطهر آن شهید والامقام.اما..
به گزارش خبرگزاری بسیج درکرمان،دیروز شهید بزرگوار محمدرضا ضیاالدینی از تکاوران لشکر 41ثارالله که در منطقه مرزی سراوان به شهادت رسیده بود مهمان اهالی نمازجمعه بود.مرحبا به معرفت نمازگزاران واظهار ادب مؤمنان وهمچنین آفرین به آن تشییع باشکوه پیکر مطهر آن شهید والامقام
اما ..!دراین میان نکته ای قابل تأمل است وآن اینکه خطیب محترم نماز جمعه که نسبتا خطبه های طولانی نیز ایراد کرد! انگار رسم مهمان نوازی از شهید را فراموش کرده بود،تمام خطبه را گوش دادم یک کلمه هم از شهید وشهادت چیزی بیان نکردند.
خیلی با خودم کلنجار رفتم که این غفلت را بزارم پای حساب....اما گفتم مگه می شود در جایگاه خطیب جمعه باشی و شهدا را فراموش کنی؟؟! تو همین فکرا بودم که عزیزی بهم گفت: باید یکروز حاج آقا را به سراوان ببریم ویک شب رابا مرزداران سپری کند که لحظه ای آرام وقرارندارند،لحظه ای بی سیم ها خاموش نمی شوند،ارتباط با پاسگاهها لحظه به لحظه است که دشمن رخنه نکند ومردم عزیزمان در کنار خانواده با ارامش کامل زندگی کنند.بازشنیدم از آن دور یکی از دوستان شهید ضیاادینی یه حرفی زد که اشک همه جاری شد..اون گفت میدونید محمدرضا یه دختر 2ساله داره...!
بگذریم ،حرف آخرم اینست همه آرامش ما و مسئولین به برکت خون شهیدان گرانقدراست.اکنون کم معرفتی است که درطول دوخطبه یک کلمه هم از شهیدی که مهمان ماست نگوییم. باشد همه ما که هرکدام به نحوی وام دار شهداء وخانواده شهدا هستیم یاد وآرمان شهدا را فراموش نکنیم.انشالله.
خدایا یادشهداء وجبهه ها را برای همیشه در دل ما زنده نگهدار.
اما ..!دراین میان نکته ای قابل تأمل است وآن اینکه خطیب محترم نماز جمعه که نسبتا خطبه های طولانی نیز ایراد کرد! انگار رسم مهمان نوازی از شهید را فراموش کرده بود،تمام خطبه را گوش دادم یک کلمه هم از شهید وشهادت چیزی بیان نکردند.
خیلی با خودم کلنجار رفتم که این غفلت را بزارم پای حساب....اما گفتم مگه می شود در جایگاه خطیب جمعه باشی و شهدا را فراموش کنی؟؟! تو همین فکرا بودم که عزیزی بهم گفت: باید یکروز حاج آقا را به سراوان ببریم ویک شب رابا مرزداران سپری کند که لحظه ای آرام وقرارندارند،لحظه ای بی سیم ها خاموش نمی شوند،ارتباط با پاسگاهها لحظه به لحظه است که دشمن رخنه نکند ومردم عزیزمان در کنار خانواده با ارامش کامل زندگی کنند.بازشنیدم از آن دور یکی از دوستان شهید ضیاادینی یه حرفی زد که اشک همه جاری شد..اون گفت میدونید محمدرضا یه دختر 2ساله داره...!
بگذریم ،حرف آخرم اینست همه آرامش ما و مسئولین به برکت خون شهیدان گرانقدراست.اکنون کم معرفتی است که درطول دوخطبه یک کلمه هم از شهیدی که مهمان ماست نگوییم. باشد همه ما که هرکدام به نحوی وام دار شهداء وخانواده شهدا هستیم یاد وآرمان شهدا را فراموش نکنیم.انشالله.
خدایا یادشهداء وجبهه ها را برای همیشه در دل ما زنده نگهدار.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار
