من رویه یک سری از دوستان در موضوع برهنه‎شدن را قبول نداشتم. به دوستانم هم گله کردم، این کار نباید یک دفعه انجام می‌‎شد.، واقعاً محرم آن‌سال صرف این صحبت‌های حاشیه‌ای شد.
کد خبر: ۸۷۳۷۲۸۸
|
۱۰ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۰
سید را همه جا به شال شبز رنگش می شناسند. شالی که یادگار مادر است. همان مادری که تا نامش برزبانش جاری می شود بغض راه گلویش را می بندد. همان مادری که تا لحظات آخر حیاتش دل نگران فرزندانش بوده . مادری که برای سیدمهدی از خدا چیزهای بزرگی خواسته بود.

سید دیگر آن نوجوان عاشق بازیگری و سینما نیست . از برکت دعاهای مادر این روز ها سید مهدی میرداماد نام شناخته شده ای درحوزه ستایشگری اهل بیت(ع) است.

زندگی پر فراز و نشیب این ذاکر اهل بیت(ع) سرشار از نکاتی جذاب و درس آموز برای هیئتی ها و علاقمندان به مداحی و ذاکری اهل بیت(ع) است.

این مداح اهل بیت(ع) چند ساعتی را میهمان ما در "موسسه فرهنگی عقیق" بود و با او درباره زندگی اش از دوران کودکی تا کنون گپ زدیم و در پایان این گفت و گوی جذاب ، سید دقایقی نیز در "حسینیه عقیق" برایمان مداحی و روضه خوانی کرد.

*با توجه به این‌که گفتید در دوران نوجوانی دوست داشتید شهرت پیداکنید؛ آیا این شهرت الان سخت است؟  تا حالا شده از این معروف‎شدن ناراحت بشوید ؟

بستگی به نوع نگاه دارد. اگر من از نگاه خوب به این موضوع نگاه کنم، سخت نیست. ولی اگر از لحاظ معنی شهرت به آن نگاه کنید شاید اذیت بشوید. البته که احادیث و روایات ما شهرت را مذموم می‌دانند ولی اگر نگاه به این شهرت معنوی باشد؛ یعنی اگر کسی در جایی من را شناخت نگاهم حالت تکبرآمیز به خود نگیرد قطعاً مذموم نیست.

مثلاً من برخی اوقات در حرمی جایی میروم واقعاً نمی‌توانم زیارت کنم و خانواده‌ام جدا می‌روند. من شاید آخر شب با شال‌گردنی خودم را می‌پوشانم ولی باز هم در حال عبادت و در اوج گریه کسانی می‌آیند و می‌خواهند که با بنده صحبت کنند. برخی از مواقع این شناخت حالت معنوی دارد؛ مثلاً یک بار همین چند روز پیش به بانک رفته بودم اتفاقا از عمد اول وقت هم رفتم که شلوغ نباشد . فقط کارمندان بانک حضور داشتند . رئیس بانک تا بنده را شناخت خیلی خالص و بی‌‎ادعا از من خواست که بخوانم که واقعاً نمیشود خواسته این چنین افرادی را رد کرد. معمولاً کسانی که ما را میبینند طبیعتاً یاد خاطره کنار دریا که نمیافتند،معمولاً با ما سر روضه‌ها ، زیارت خواندن و هیئتها خاطره دارند. من هم در همان بانک دو سه خطی برایشان خواندم . من از شهرت این را دوست دارم که نگاه مردم نسبت به ما یک نگاه اعتقادی و معنوی باشد.

البته می‎دانید که شهرت تکبر هم می‎آورد؛ من هنوز هم حداقل هفته‌ای یک بار از خدا میخواهم که هرچیزی یا شهرتی به من می‎دهد ظرفیتش را نیز بدهد. مثلاً من هنوز هیئتهایی که اولین بار در آن‎جا میخواندم و اوایل کارم بوده و شهرتی نداشتم را از یاد نبرده‎ام و برای آن‎ها نیز می‌خوانم.  

جنگ را شما رفتید، یادوارهها را ما میرویم

در مورد مراسم‌هایی که میروم تا آنجا که می‌شود را طی یک سال برنامه‌ریزی می‌کنم؛ فکر نمی‎کنم مداحی هم به اندازه من سفر رفته باشد. یک بار به حاج صادق آهنگران گفتم جنگ را شما رفتید، یادوارهها را ما میرویم. من یادواره شهدا را حتی بیشتر از جلسات دیگر می‎روم. حتی جاهایی که هیچکس شاید نرود؛ می‌خواهم بگویم که این توفیق نصیب ما می‎شود و باید از این اتفاق نهایت بهره را ببریم. من اعتقادم این است که مردم اصل کار ما را قبول دارند. اگر از ما یک بدی ببینند واقعاً از اصل کار زده می‌شوند. به هر حال شاید برخی ها این تفکیک را نتوانند قائل بشوند که میرداماد هم یک انسان هست و امکان دارد اشتباه کند و یا رفتار تندی یا خستگی بعد جلسه حاصل شود و انتظار برخورد خیلی خوب و گرم را از ما داشته باشند. 

*فارغ از نگاه معنوی به شهرت ، کاری شده که به واسطه این شهرت نتوانسته باشید انجام دهید؟

15 سال است نتوانسته ام بالای سر امام رضا(ع) نماز بخوانم

خیر. من همه جا رفته ام سینما و مکانهای عمومی و حتی استادیوم. البته قطعا کاری برخلاف شأن یک مداح باشد را انجام نمی دهم. ولی یک اتفاقهایی شاید پیش آمده و یا  مشکلی در این مسافرتها یا زیارتها بوده ولی باز نگاه خیر به آن داشتم که مثلا  اگر در حرم نشستم و جواب چهار جوان را دادم و صحبت کردم شاید همان ثواب زیارت را به بنده بدهند. من الان 15 سال است نتوانسته ام بالای سر امام رضا(ع) نماز بخوانم؛ واقعاً نمیگذارند. این‌طور موردها بوده ولی چیز دنیایی که من بخواهم انجام بدهم را انجام دادم و زیاد مشکلی از دید من نبوده است.

باید همه  را به دستگاه اهل‌بیت جذب کرد

من فکر میکنم که علاقه بسیاری از جوانها به ما به خاطر این است که خیلی خودمان را از مردم جدا نکردیم و به این رسیدم که نباید جدا بدانم! همواره باید با این طیف جوان تعامل داشته باشیم حتی در بحث سیاسی،  غیر از کسی که با اصول و مبانی نظام ما مشکل داشته باشد و عناد علنی کند، به اعتقاد ما هرکسی با هر سلیقهای را باید به سمت دستگاه اهل‎بیت جذب کنیم.

*اولین باری که خدمت مقام معظم رهبری رسیدید و مداحی کردید چه سالی بود؟

سال 82  تولد حضرت زهرا(س) و جلسه مداحان بود. در آن مرحله جزء جوانترینها بودم. شعر آقای رسولزاده با تخلص آشفته که اهل کاشان هستند را خواندم. آقا خیلی تشویق کردند . پس از مراسم، حضرت آقا پرسیدند شعر از کیست؟ گفتم آقای رسول زاده. گفتند سلام برسانید و یک بیت را حضرت آقا تغییر دادند. دقت نظر حضرت آقا بسیار برایم تحسین‎برانگیز بود. شعر این طور بود : "قدر تو معنا میکند  وصف تو انشاء میکند   ابری که بارد بر زمین    گردی که خیزد بر هوا."  همه شعر سراسر توصیف حضرت زهرا (س) بود. حضرت آقا فرمودند : «سلام ما را محترمانه برسانید و بگویید نسبت دادن گرد و خاک به وجود مقدس حضرت زهرا(س) سخیف به نظرمی‌رسد مثلاً به جای گردی که خیزد بر هوا... بگویید نوری که تابد بر سماء؛ وقتی این نکته را به آقای رسول زاده رساندم بسیار اشک ریختند و گفتند این قصیده را کنار می گذارم. 

*یادم می آید در همان سال های اول که دهه محرم و فاطمیه به بیت آمدید شعر نو خواندید. یا حداقل می‎دانم شعر کلاسیک نبود. شما یادتان هست؟

یادم نیست که چه خواندم. ولی در دیدارهای محرم و صفر یادم هست که حضرت آقا اعلام کردند هرچه راحتید بخوانید. برخی فکر می‌‎کنند نزد آقا میروند چیزهای بزرگ و خاصی باید خوانده شود. من یادم هست اولین بار چیزهایی که خودمان در هیئت‌‎های خودمان میخواندیم را خواندم. حضرت آقا هم همین اعتقاد را داشتند. واقعیت این است دوستانی که آنجا می‌خوانند خیلی باید توان و ظرفیت داشته باشند.

*توصیه‌ای از حضرت‌آقا به یاد می‎آورید؟

یک بار روضه حضرت ابوالفضل(ع) میخواندم یادم نیست در کدام قسمت از روضه؛ سر سفره شام گفتند :«مواظب باشید حرفی که میزنید با عقل مردم جور دربیاید.» واقعاً عجیب است. هر راستی را نمی توان گفت. برخی از چیزها راست است. حضرت آقا فرمودند : « در دوران کنونی ما، هر راستی با منطق سازگار نیست. مردم با عقل و منطق برخی روضه ها را سنخیت میدهند. حرفی که با عقل مردم فاصله دارد نزنید. چون شأن آن ها را پایین میآورد.»

محرم آن سال صرف این حاشیه‎ها شد

به اعتقاد من بی سلیقه‌گی است که بعضی از همکارهای ما باعث می‌شوند در یکسری از مسائل ریزش داشته باشیم؛ من رویه یک سری از دوستان در موضوع برهنهشدن را قبول نداشتم. به دوستانم هم گله کردم و گفتم که در مورد این مسئله میشد به جای اینکه یک مرتبه یک کاری را انجام بدهیم، جلسه بگذاریم و به توافق برسیم؛ این کار نباید یک دفعه انجام می‌‎شد. نباید هرکسی یک نوع سازی را کوک می‎کرد! واقعاً محرم آن‌سال صرف این صحبت‌های حاشیه‌ای شد.

در هیئت خط‌کش نگذارید!

 واقعیت قصه همین است ما هرچه قدر با هم متحد باشیم و اتحادمان بهتر باشد به موفقیت نزدیک‎تر خواهیم شد. در بسیاری از مواقع حضرت آقا اعلام کرده‎اند که در هیئت خط‎کش نگذارید که این دسته مثلاً این اندازه هستند باید بیایند و در این کادر می‌گنجند؛ باید بیاییم و در این فضا شرکت و به همدیگر اعتماد کنیم. قرار نیست کسی در این جا سلیقه و اعتقاد خودش را به کسی القاء کند.

یک روضه سیر نشنیدم!

پیش از این جمع مداحانی که در بیت می خواندیم قبل از محرم یک جلسه خدمت حضرت آقا می رسیدیم آقا در آن جلسه جملهای را فرمودند که هیچگاه یادم نمیرود ، فرمودند :« مردم محرم آمده اند گریه کنند از حرفهایی که در سایتها و کوچه و بازار و روزنامه‌ها هست برایشان نگویید. به اندازه کافی مردم سیاست زده هستند و در این فضاها حضور دارند»  یادم می‌آید یک زمانی اوج اتفاقات غزه بود، حجت الاسلام عالی تعریف می‎کرد در بیت که روضه بود حضرت آقا سر سفره گفته بودند در این 5 شب یک روضه سیر نشنیدم! خیلی دردآور است.  واقعاً هرچیزی یک اندازهای دارد.

*در طیف پایین‌تر، اگر بخواهیم این نظریه را فرهنگسازی و ترویج بدهیم به چه صورت است؟

تا توانسته‌ام به دوستان گفته ام الگوی خواندن کاملاً واضح است. در خواندن‌هایمان تا می‌توانیم از شهداء می‌گوییم آن هم به موقع و به اندازه! به یک شکلی که ایجاد جذابیت بکند و مردم عطش داشته باشند. یک شب هشتم در محرم داریم که یک سرود پایانی میسازیم با یک شکل خاصی- هرچیزی به اندازه‌اش جذاب است. در بحث سیاسی بارها و بارها من دیدم که حضرت‌آقا در مورد یک مطلبی تذکر دادند که "من راضی نیستم وارد این فضاها و بازیهای سیاسی و حزبی شوید". متأسفانه دوستان ما وارد شده‌اند و ضربه آن را هم خورده‌ایم. بی‌رودربایستی میگویم که اگر به نتیجه انتخابات تهران و قم توجه کنید به این نتیجه می‎رسید که در بخش هیئت‌ها ما در قم خیلی کار کردیم، چون تفاوت‎ها بیانگر همه‎چیز است.

هیئت نباید هزینه سیاسی کاری ها بشود

حضرت آقا در سال 84 بعد از روضه‌ای که در بیت داشتیم از بنده سوال کردند "روضه شما در قم تعطیل است که  به این‌جا می‌آیید؟ گفتم خیر. به عشق شما میآییم. فرمودند: «من راضی نیستم به عشق من بیایید، آنجا سنگر بسیار مهمی است و باید آنجا را حفظ کنید".»  تازه انگیزه جدیدی پیدا کردم و از طرفی یک تکلیف ویژه‌ای بر دوشم نهاده شد و برنامه‎ریزی ویژه و قوی‎تری در دستورکار قرار گرفت. فهمیدیم جنگ است چون آقا فرمود سنگر را حفظ کنید .  بدون یک روز کار سیاسی کردن و برای این حزب و  آن جریان فعالیت کردن کاری کردیم که مسئولین و نمایندگان مجلس هم در جلسه ما حاضر می شوند خواندن اما نماینده در جلسه ما حضور داشت و مردم هم میفهمند. این اتقاق میافتد بدون اینکه از مسیر خارج شویم . یعنی در واقع آنها باید به این مسیر بیایند و نه ما.  شما آنقدر هیئت امام حسین را باید قوی اداره کنید که فلان مسئول هم باور کند که باید به هیئت بیاید و بنشیند. اگر در هیئت نشست امکان دارد مردم به خاطر امام حسین(ع) محبتی هم نسبت به آن طرف پیدا کنند. نه این که ما برویم و هیئت را خرج آن ها کنیم این اتفاق برعکس جواب می‌دهد.

*درباره سبک زندگی برخی از ذاکرین گلایه هایی بین مردم وجود دارد. قبول دارید یک بخش هم مقصر همین آقایان است که الگو هستند؟ وقتی جوان می بیند که برخی مداحان سبک زندگی خیلی عجیب و غریبی دارند این الگوسازی اشتباه صورت می‎گیرد؟

قبول دارم که خیلی مقصر هستند. اگر آن باور تقویت شود اتفاقات خوبی حاصل می‎شود. من خودم این همه سال با آدم‎های زیادی روبرو شدم. یکی از آرزوهایم این است که یک فضایی و یا یک ارگانی برنامهریزی کنند که من خاطراتی که دارم و آدمهایی را که دیدم و حرف هایی که رد و بدل شده را بتواند ثبت و ضبط کند. هنر مداح این است که از هرکدام بهترینها را برداشت نماید. بالاخره آن قدرت تفکیک اهمیت دارد. برخی‌ها این قدرت را ندارند. یک نفر برایشان بُت میشود؛ این نباید باشد. باید ما به همه احترام بگذاریم و دوست باشیم. از خودم تعریف نباشد دوستان میگویند هیچ مداحی ندیدم به رفت و آمد اینقدر پایبند باشد. من ختم پدرم هرکسی آمد از رضا هلالی تا محمدحسین پویانفر تا آن هایی که تاکنون ندیدم بازدیدشان را پس دادم. فکر میکنم این خودش یک اخلاق است. من چند سال است نیمه شعبان و شب سوم به هیئت حاج محمود می روم. به نظر خودم یک درس نظم است. کسی که بخواهد الگوبرداری داشته باشد باید در ابتدا به برنامه‌ریزی منسجم و نظم در فعالیت توجه کند.

*قبلاً این رسم خوب بود که همه آقایان دید و بازدید داشتند و مثلاً هماهنگ می‌کردند به طور جمعی به یکی از هیئات می‌رفتند؟

واقعاً برای خیلی چیزها باید صدقه داد و دوستیها و ارتباطات و رفت و آمدها باید قوی‎تر شود. کاری که سعی کردم خودم رعایت کنم . این طوری زندگی کرده‌ام که همیشه بهتر از این باشم؛ کار خودم را انجام بدهم و از دیگران انتظار نداشته باشم.

من در یک دوره ای به دلایل شخصی و لزومی که وجود داشت با مشورت خانواده‌ام ازدواج مجدد انجام دادم یک اتفاقی که خیلی شرعی و کاملاً کارشناسی شده بود. عرف جامعه در ابتدا نپذیرفت و خصوصاً خواص برای خودشان تحلیل میکردند که ضربه به شرع زدهاید. من یک سال تمام بایکوت بودم؛ شاعر شعر نمیداد و جلسات یکی پس از دیگری تعطیل میشد. دوستانی که بنده را به سینه دیوار گذاشتند و تیرباران کردند. آنقدر فشار روانی بر روی من زیاد بود که احساس می کردم در جایی که دارم میخوانم ممکن است یکی از آن گوشه بلند شود و مرا بزند. تبلیغات مسمومی هم  بر فضا حاکم بود.

امام حسین(ع) جایگاه سرلشکری نصب می‎کند

یکی از قشنگترین دوران زندگیام آن دوران بود، علیرغم سختی هایی که داشت. به این نتیجه رسیدم که خود اهل بیت(ع) باید هوای ما را داشته باشند. اثر آن را هم دیدم. به بزرگی مراجعه کردم و ایشان هم به من گفتند صبر راهگشاست و خیالت آسوده است به خاطر هوس این کار را انجام ندادی. قطعاً خودت میدانی و خانواده ات هم در جریان هستند. کار به جایی رسید که طرف  از آن سوی بندرعباس میآمد و ابراز میکرد مرا به خاطر حرف هایی که پشت سرت زدم حلال کن.

حاج حسین سازور یک مثالی می‌زند که یک سردار جنگ باید 30 سال در نظام باشد تا بتواند به درجه سرتیپ تمامی برسد. اما یک  نوکر امام حسین(ع) از همان ابتدا امام حسین(ع) یک سرلشکری با کرامت برایش نصب میکند. اگر خوب نوکری کرده باشید همه اینها می رود و خود ایشان جای آن درجه ها مینشینند. یعنی خودش را به جای این اعتبارهای دنیوی می‌نشاند. این اعتقاد است در همه سختیها با این تفکر پیش بروید.

نباید به ذوق و باور معنوی مردم بخورد

باید ظرفیت‌مان را بالا ببریم. باور کنید توی گوش من زده اند. ناسزا گفته اند و بدتر از این ها برایم اتفاق افتاده و فقط یک موقعی‌ها اشک ریخته‌ام و این گریه و  توسل به اهل بیت(ع) بوده که دلم را قرص و محکم کرده است. مردم باورشان به ما یک باور معنوی است و نباید به ذوقشان بخورد.

 *اقوام مختلفی در ایران درباره حضرت سیدالشهداء(ع) صاحب سبک و آیینی هستند. اما به نظرمی رسد آذربایجان غربی در این بین تافته جدابافته‌ای باشد؛ ارتباط شما با هیئت های آذری زبان چطور است؟

به نظرمن اصل عزاداری برای آذربایجانی‌هاست.  به خاطر صفای باطن، اخلاص و سوزی که دارند من خیلی آن‌ها را دوست دارم. ترکی بلد نیستم. اما فکر می کنم جزء معدود مداحان فارسی باشم که بنده را دعوت می‌کنند، چون یک تعصبی دارند و همه فارسی را نمی‌پذیرند. اما اردبیل، تبریز، زنجان سالی دو سه بار جلسات خیلی خوبی به لطف حضرت سیدالشهداء میرویم. یادم می‎آید یک مداح آذری در محضر حضرت آقا می‎خواند من هم از ابتدا تا آخر گریه می‌کردم، حاج علی مشکینی که پشت سر بنده نشسته بود به من گفت ناقلا تو ترکی بلد بودی!  

*متاسفانه برخی از بچه‎های هیئتی امروز به یکسری افراد بی نظم و بیکار تبدیل شده‎اند؛ در واقع آن هیئتی بودن وجه مثبت طرف نیست. جایگاه علمی و دانشگاهی و صنعتی و درآمدی خاصی هم ندارند. توصیه شما به جوانان هیئتی چیست؟

من اعتقادم این است که مستمع نگاهش به گوینده‌اش است. سه چهار نفر می‌توانند جلسه را از لحاظ شکل و قیافه بسازند و هم خراب کنند. اگر سخنران، مداح و اتاق فکر اهل سواد و علم نباشند بر مستمع هم تأثیر می‌گذارد. این اتفاق چرا الان افتاده برای اینکه منِ مداح تعهد خودم که تربیت است را از یاد برده‌ام. صرفاً مداحی یک کار روزمره‌ای برای من شده که هر روز می‌خوانم و می‌روم. کاری هم ندارم مستمع کار دارد و درس میخواند. این تفکر وجود ندارد که ما یک خانواده هستیم که با هم باید رشد کنیم و بالا برویم. در واقع این دلسوزی وجود ندارد. مداحی کاملاً‌ کار حرفه ای شده و این که مستمع به کجا میرسد و چه تأثیری میگیرد اصلاً‌ اهمیت ندارد. اولویت اول‌مان اخلاق، ادب و وجهه اجتماعی و سواد فرهنگی بسیار مهم است.

مداحان پای منبرها نمی‎نشینند!

بالاخره خیلی از دوستان میگویند میثم مطیعی چرا رشد میکند؟ به خاطر این است که نسبت به دیگر مداحان تفاوتهایی دارد که این تفاوتها مطمئناً بر روی مستمع این مداح نیز تأثیر می‌‎گذارد. وقتی من در مداحی‌ام نظم ندارم مستمع هم نظم نخواهد داشت. حالا من یک اعتقادی دارم که هرکس دوست دارد سینه بزند و گریه کند و حالا برخی هم طور دیگری برخورد میکنند. الان هیئتها منبر گریزند چون مداحان پای منبر نمی نشینند. من خودم پای منبرها زانو می‌زنم. مثلاً امسال موضوع حجت‌الاسلام رفیعی رجزخوانی اصحاب امام حسین (ع)  بود که ما تمام این رجزها را شعر کردیم. همه میفهمند این یک زنجیر است که اگر پای منبر ننشیند از روضه محروم میشوند. هرموقع این تربیت را کردیم به نتیجه خواهیم رسید.

*به عنوان سخن پایانی عقیق را در این سال‎ها چطور دیدید؟

ایده عقیق  ، ایده بسیار خوبی است. با این که پس از خودش چند رویش هم داشته است .  این نگاه به نظرمن خیلی می‌تواند تأثیرگذار باشد. کارهایی که شده مستنداتی که ساخته می‌شود همه کارهای ارزشمندی است که نیاز به پژوهش و تحقیقات فراوانی دارد. شما در واقع  یک هیئت مجازی ساخته اید که میتوان خیلی کارها را در قالب آن انجام داد. 

بسیار میتوانید تأثیرگذار باشید. این را بدانید که آنقدر دشمن بر روی این فضا سرمایهگذاری کرده که باید این جبهه را محکم دنبال کنیم تا هیچ وقت خالی نشود. در واقع تمام اعتقاد و باورم این است که بحث کیفیت باید جدی گرفته شود.

ارسال نظرات