خبرهای داغ:

شهید باغملکی نشان را در بی نشانی و کمال را در شجاعت جستجو می کرد

سردار رشید ارتش «خسرو هزاروند»، دیده بان جسور و از جان گذشته ای که نشان را در بی نشانی و کمال را درشجاعت و خدمت به مردم جستجو می کرد.
کد خبر: ۸۷۳۵۹۹۰
|
۰۸ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۱
جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران نظام های فاسد، در مقابل اسلام احساس ذلت کنند. بیش از دو دهه پیش نظام سلطه جهانی که از وقوع انقلاب اسلامی در ایران به شدت هراسان گشته بود و تمامی تیرهایش برای شکست این نظام به خطا رفته بود، با پشتیبانی از یکی از نوکران خود، صدام، به جمهوری اسلامی هجوم آورد.

او گمان می کرد که ما نیز چون برخی سران مرتجع منطقه، کشورمان را به راحتی در اختیار اجانب قرار می دهیم، اما این اتفاق هرگز رخ نداد و ما ۵۲ کشور مستکبر را ۸ سال پشت مرزهایمان نگه داشتیم و جوانانی بی ادعا پشت سر امامشان و با دستانی خالی، براستی آنها چه چیز را می خواستند اثبات کنند که امروز پس از سال ها و قرن ها ایران توانست از جنگ سرفراز بیرون آید بدون اینکه ذره ای از خاک خود را به اجنبی بدهد.

روایتی برای چشم میمک:

شهید «خسرو هزاروند» که نشان را در بی نشانی و کمال را در شجاعت و خدمت به مردم جستجو می کرد، از آغاز جنگ تحمیلی تا شهادت در جبهه حضور داشت؛ او ۲۲ سال از بهاری ترین فصول زندگیش را با صداقت و پاکی زیست و سرانجام در ۸ شهریور سال۱۳۶۰ در حال انجام وظیفه و خدمت در ارتفاعات میمک تا اوج آسمان ها پرواز کرد.

تولد:

مصادف با اولین روز فروردین ۱۳۳۸ خداوند متعال به خانواده هزاروند هدیه ای عطا کرد که خسرو نام گرفت. محل تولدش «باغملک» آنجاست که خود دهکده اش می خواند. آنجا که پر از عطر ملایم و شیرین باغ هایی بود که دوران کـودکی و نوجوانی اش را در میان شالیزارها و سایه سار درختانش سپری کرد.

صبح اولین روز بهار، او تولد یافت تا راه و رسم جوان مردی از پدر بیاموزد، دل باخته آل علی(ع) شود تا در بزرگی سر بر آستان دوست ساید و عاشورایی شود.

فصل فصل زندگیش بهاری و آکنده از عشق به اهل بیت و تلاش برای تداوم بخشیدن به آرمــان های الهی بود، تا آن هنگام که طوفان انقلاب وزیدن گرفت و او در زمره فرزندان ولایت در آمد، انقلاب نور با تلاش هزاران جوان همانند خسرو به ثمر نشست.

سال ۱۳۵۷ موفق به اخذ دیپلم در رشته ادبی شد، خسرو دلتنگی و شور عشق خود را در قالب شعر های نو می ریخت؛ اهل مطالعه بود و سعادت را در اهداف بلند امامش حضرت روح الله جستجو می کرد؛ دوران انجام خدمت با ایام جنگ و دفاع مقدس همزمانی یافت و این فرصت مغتنمی بود تا او دیده بان کوی جهاد شود و ۱۷ ماه جانانه در کوه های سر به فلک کشیده غرب و ارتفاعات میمک بجنگد.

شهادت:

۸ شهریور سال ۱۳۶۰، کشور آبستن حوادث متعددی بود؛ در پایتخت، منافقین برای کند کردن حرکت توفنده انقلاب توطئه چیدند و در اقدامی ننگین و تأسف بار، شهیدان رجایی و باهنر را از ما گرفتند و در نوار مرزی میمک نیز دشمن سفاک بعثی اندیشه حمله داشت.

در همان روز، تک دشمن آغاز شد و در این میان، دیده بان شجاع، با سینه ای مملو از عشقی آسمانی و الهی، هدف تیر خصم قرار گرفت تا با شکوه لبخند مولایش حسین بن علی(ع) آرام گیرد و صبح روز ۸ شهریور ۱۳۶۰بود که خسرو هزاروند قفل زندان تن را شکست و ارتفاعات میمک نقطه معراج او شد تا با خلعت شهادت به دهکده زیبایش باغملک باز گردد و اکنون او از بلندای مشرف بر رودخانه همیشه جاری زادگاهش برای همیشه ساری و جاری است.

وصیت نامه:

شهید در گوشه ای از وصیت نامه اش که سه ماه قبل از شهادت به نگارش در آورد، یاران را به لحظه های ناب وصل فرا می خواند:

«اینک که بیش از چهارده ماه است در جبهه ام، به خوبی نقش اتحاد و هماهنگی را در مبارزه و پیروزی دریافتم، از اولین روزها ی جنگ و یا بهتر بگویم، از لحظه پای گرفتن انقلابمان به هر طریق کوشیده ام که عملاً به مبارزه با امپریالیسم برخاسته و از منافع مردم محروم دفاع کنم و ثابت کردم که جان در برابر پیروزی و رهایی از سلطه امیریالیسم، برایم بی ارزش است اما اینک که شاهد پیروزی در اتفاعات میمک هستم، چنانچه شهید شدم در صورت امکان پیکر خون آلوده مرا در لباسم که شرف سربازیی ام هست به دهکده زیبایم «باغملک» منتقل کنید چرا که همه جای دنیا سرای من است.

به مادر، خواهران و برادرانم بگویید، در سوگ من نگریند و تنها کوششان تداوم بخشیدن به آرمان من باشد و دفاع از حقوق مردم؛ به پدرم بگویید [هر چند می دانم نبودن مرا تحمل نمی کند و برایش مشکل است] که خسرو تنها فرزند تو نبود، خسرو متعلق به مردمی بود که برایشان جان باخت؛ خسرو متعلق به جامعه ای است که در راه استقلال وطن و آزادی خلق های تحت ستم ایران و عراق مبارزه ای بی امان آغاز نموده اند.

در خاتمه از تمامی هموطنان عزیز و ملت قهرمان ایران می خواهم که با حفظ وحدت و یگانگی، در تدارک پشت جبهه ومبارزه با ضد انقلاب در هر لباسی [ساواکی ها، سلطنت طلبان] از رهنمودهای حضرت امام خمینی استفاده کرده و برای پیش برد اهداف انقلابمان ضمن کار و تولید و تلاش بیشتر، متحد بوده و توطئه های ضد انقلاب را افشا و خنثی کنند.»

شهید خسرو هزاروند می گفت: «جان در برابر پیروزی و رهایی از سلطه امپریالیسم، برایم بی ارزش است» و به راستی که او و همه شهدا رفتند تا اسلام زنده بماند.


ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار