در کنار حوری هوشنگی که آشنایان و دوستان
او را عمه حوری صدا می زنند لختی با صبر و حوصله نشستیم تا او با همان لهجه
روستازاده خود از فراز و نشیب روزگار برایمان بگوید، کنار زمین کشاورزی و
زیر یکی از درختانی که سال ها با دست رنج این بانوی با همت و مقتصد به ثمر
نشسته بود آرام گرفتیم.
عمه حوری متولد ۱۳۲۱ است او که درسال ۱۳۷۲
همسر خود را از دست داده بود شش فرزند خود را با کار کشاورزی به ثمر
رسانده و حالا یکی از پسرانش به همراه وی روی زمین کشاورزیشان کار می کنند.
عمه حوری می گوید اگر خودم کار نکنم معاشی
ندارم، به کشاورزی علاقه زیادی دارم به خصوص از روزی که امام خمینی (ره)
فرمودند کشاورزی کنید چون کشور به کشاورزی نیاز دارد، شوقم نسبت به کشاورزی
بیشتر شد، وقتی جمهوری اسلامی شد و رعیت ها را تشویق کردند کشاورزان و
رعیت ها جان گرفتند.
این بانوی زحمتکش خوانساری از بخشی از
زمین و مزرعه کشاورزی خود می گوید که در آن انواع سبزی از جمله تره، جعفری،
شوید، گشنیز، خیار، گوجه، سیب زمینی، بادمجان، فلفل، ترب، ذرت، لوبیاسبز،
چغندر و غیره به عمل می آورد و در کنار کار کشت و زرع از چند راس گاو نیز
نگهداری می کند.
ویژگی بارز این بانو این است که با همت و
اراده خود توانسته است معاش خود و خانواده پسرش را تامین کند و با فروش
محصولات کشاورزی به طور متوسط روزانه بین ۸۰ تا ۱۰۰ هزار تومان کسب درآمد
نماید.
او حتی اظهار می کند در برخی روزها که
فروشمان خوب باشد حتی تا ۲۰۰ هزار تومان هم از فروش سبزیجات عایدمان می شود
و برخی از مشتری ها از قبل سفارش خرید سبزی می دهند.
عمه حوری از اشتغال زایی برای خود و
خانواده اش می گوید و این که در زمان اوج کار از تعدادی کارگر نیز کمک می
گیرد و برای آنها نیز اشتغال ایجاد کرده اس و درآمدی که حاصل زحمت کشت و
کار پسرش و داشت و برداشت خودش است را بین خودشان تقسیم می کنند.
او از سختی های روزگار می گوید، از
روزهایی که همسرش از دنیا رفته بود اما با همه سختی هایی که رد پایش در چین
و چروک چهره و در انگشتان خم شده از کار فراوان هویدا است، توانست همه
فرزندانش را به سرو سامان برساند، خودش به مکه ، سوریه و مشهد برود و حالا
از علاقه خود به کار کشاورزی و کشت و زرع می گوید.
می گوید از زندگی خود راضی هستم و خدا را
شکر می کنم، خیلی ها به من می گویند سن و سالت بالاست دیگر کار نکن اما من
دوست ندارم دستم را حتی جلوی فرزندانم دراز کنم و یا سربار جامعه باشم.
مستمری بگیر جایی هم نیستم، همان یارانه
ای که دولت می دهد، از همان استفاده می کنم که آن هم به محض واریز شدن به
حساب خرج قبض آب و برق و گاز می شود، البته ناشکری نمی کنم.
تا به حال هیچ مسئولی حتی از جهاد کشاورزی
به کار کشت و زرعم سری نزده است، البته چند باری از وامی که بانک کشاورزی و
موسسه مهدیه به کشاورزان می دهد استفاده کرده ام.
از جوان ها و این که چرا بیشتر آنها دیگر
حال و حوصله کار کشاورزی ندارند و می خواهند پشت میز نشین شوند از عمه حوری
سوال می کنیم در جوابمان می گوید؛ جوان ها اگر کار کنند و رفیق شان خدا
باشد به همه چیز و همه جا می رسند اما اگر دوستشان غیرخدا بود و رفیق باز
بودند از زباله بدتر هستند.
این که جوان ها دیگر به کار کشت و زرع
علاقه نشان نمی دهند علتش این است که همیشه همه چیز برایشان حاضر و آماده
بوده است، آدم خود را به این کار وا می دارد تا عزتش را حفظ کند
می گوید من به پسرم نصیحت کردم که کار کند
و منت دار کسی نباشد و تا همین حالا که اینجا نشسته ام بابت هیچ چیز زندگی
ام دچار منت دیگران نشده است.
او از گاوداری اش هم می گوید و این که
کشاورزی بدون دامداری ارزشی ندارد و به صرفه نیست، می گوید؛ ۵ گاو داشتم که
پسرها وقتی سربازی رفتند تعداد گاوها کمتر شد، اما همچنان گاوداری را رها
نکردم.
پسرها که سربازی می رفتند و برای آبیاری
کشت و زرعمان تنها بودم از جاده روستای ویست جوی آب را باز می کردم و تا
اذان صبح به دنبال آب می رفتم، هیچ وقت به خاطر سختی کار را رها نکردم تا
ذلیل نباشم.
هر کس از ابتدا شغلی را مشغول شده باید همان را ادامه بدهد تا سربار جامعه نشود.
از تب برفکی هم سوال کردیم و این که آیا دام های او از این بیماری صدمه ای
دیدند یا نه؟ از تجربه اش دراین باره گفت که هیچگاه به دام هایش علف هرزه
نمی دهد و برای همین هم دام هایش از این بیماری جان سالم به در بردند و این
که بیشتر دام هایی که دچار این بیماری شدند به خاطر خوراکی بوده است که
دامدار به حیوانش داده است.
از آرزوهایش سوال می کنیم و این که بزرگ
ترین آرزویش در زندگی چیست در پاسخمان می گوید؛ آرزو دارم هیچگاه ذلیل نشوم
و داغ عزیز نبینم، (این جمله آخررا با بغض بیان می کند) آرزوی داغ ندیدن
را داشتم اما، یکی از نوه هایم از بالای درخت گردو افتاد و از دنیا رفت،
درخت را سوزاندم اما داغ دلم از بین نرفت.
عمه حوری حتی سواد قرآنی هم ندارد اما می گوید نمازم را کامل و درست می
خوانم و موقع گرفتاری قرآن را باز می کنم به نوشته هایش نگاه می کنم و
صلوات می فرستم تا اینکه مشکلم حل می شود.
دفترچه ای از شماره تلفن های ضروری به
همراه گوشی همراهش را همیشه به همراه دارد، دفتر تلفنش را که ورق می زنیم،
از آنجایی که سواد ندارد کنار هر شماره تصویری نقاشی کرده است که نشان می
دهد شماره تلفن متعلق به چه فرد یا موضوعی است.
می گوید اگر خدا عمر دوباره ای به من بدهد
کاری غیر از کشاورزی را انتخاب نخواهم کرد چون واقعا به این شغل علاقه
دارم و تا وقتی زنده باشم به این کار ادامه خواهم داد. کشاورزی شغل
امیرمومنان بوده است و امیدوارم خدا به نظام داوم بدهد که از ابتدا به
کشاورزان عرصه و میدان فعالیت داد.
این بانوی زحمتکش روستایی از قصدش برای کشت زعفران هم گفت و این که می
خواهد در آینده در زمین کشاورزی اش زعفران به عمل آورد و برای این کار
راهنمایی مهندسان جهاد کشاورزی را می خواهد.
از این گفت که دلش می خواهد مشهور شود و
همه بدانند که با سن بالایش چه توانایی هایی دارد و این که الگویی برای
جوان ترها باشد، الگویی ساده اما ماندگار.
از این بانوی پیر اما جوان دل و سرزنده جدا شدیم و درس بزرگی از عزتمندی گرفتیم.
انجام یک کار اقتصادی عزتمندانه نیاز به
کار ویژه و سرمایه کلانی ندارد، کافی است به همین داشته های خودمان نگاه
دوباره و درستی کنیم و با همت و اراده قدم در میدان عمل بگذاریم، همین می
شود اقتصاد مقاومتی با چاشنی اقدام و عمل.
پایگاه اطلاع رسانی بسیج سازندگی اصفهان،