من كوچكتر از آنم كه با ملت شريف و شهيد پرور ايران سخن بگويم اما هموطنان عزيز انقلاب خون مى خواهد و ايثار، پاسدارى مى خواهد و شهامت، از خود گذشتگى مى خواهد و شهادت، خدايا دوست دارم كه با بدنى پاره پاره و پيكرى بدون سر در راه تو از دنيا بروم.
کد خبر: ۸۷۲۸۹۱۱
|
۲۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۱:۴۲
وصیت نامه و زندگی نامه شهید آرش نیک اقبال:

بسم رب الشهدا‌ و الصديقين

ربنا افرغ علينا صبراً و ثبت اقدامنا وانصرنا علي القوم الكافرين : خدايا به ما صبر و استواري بخش و ما را ثابت قدم دار و بر شكست كافران ياري فرما.

زندگي نامه شهيد آرش نيك اقبال

روز اول ماه مهر سال 1351 هجري شمسي در روستاي علي آباد سي سخت در خانواده اي مذهبي محروم چشم به جهان گشود جهاني كه از خدا و حضور مقدسش پر بود اما از دين خدا و آئين نجات بخش او خالي. نام آرش را بر وي گذاشته و در بدو تولد در گوش هاي كوچكش پيام اذان را سرودند تا بياموزد كه به هيچ سرود ديگري گوش فرا ندهد و اين درس اولي بود كه آرش كوچك آموخت و با همين درس آرش بزرگ كرديد، مادر با شير پاك خود او را پرورش داد و مي گويد بسيار كوچك و پرجنب و جوش اما باوقار و مؤدب بود،هيچگاه در مقابل امر پدر و مادر نه نگفته و مطيع بود.

 به دليل كانون گرم و مذهبي خانواده با اين پشتوانه قوي از تربيت اسلامي بود كه در سال 1357 به دبستان حافظ سي سخت براي آموختن علم و دانش بنا به سفارش اسلام رفت و دوران ورود به دبستان وي همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي بود و مسير اين انقلاب همانند سيلي جاري شد و شهيد عزيز در جريان اين سيل قرار گرفت و از اين نظر آزموده و مجرب شد.

درسش را با عنصر ديني در جمهوري اسلامي نوپا آغاز كرد و درخت جمهوري اسلامي كه تنومندتر مي شد علم آموختن آرش هم از آن بهره مي برد. در اين دوران با وجودي كه از لحاظ استعداد بسيار باهوش و درسخوان بود در تمام فعاليتهاي مذهبي و علمي مدرسه (مسابقات قرآن، سرود، تئاتر،كتابخواني) در زمينه انقلاب و جنگ شركت فعال داشت در سال پنجم ابتدايي از طرف مدرسه به عنوان نفر اول مسابقات قرآن معرفي گرديد و تمام سوره هاي كوچك قرآن را حفظ كرده بود پس از پايان تحصيلات دوره ابتدايي براي ادامه تحصيل در سال 1362 به مدرسه راهنمايي آيت الله طالقاني سي سخت رفت در دوران راهنمايي انساني فعال، منضبط و پرجنب و جوش بود در طول اين دوران به عضويت پايگاه مقاومت فاطمه زهرا(س) درآمد و در گشت هاي شبانه و ساير فعاليتهاي پايگاه شركت فعال داشت.

 پس از پايان تحصيلات راهنمايي با داشتن استعداد سرشار در تمام رشته هاي تحصيلي دبيرستان نمره حد نصاب آورده اما به علت علاقه زياد به رشته تجربي اين رشته را انتخاب نمود پس از يك ماه حضور در كلاس درس دبيرستان دكتر بهشتي سي سخت به علت اينكه هميشه نشان مي داد كه گمشده اي دارد و آن را در كلاس درس نيافت همزمان با اعزام كاروان راهيان كربلا در تاريخ پنجم آبانماه 65 راهي جبهه نور عليه ظلمت گرديد.

 پس از حضور سه ماه مداوم در جبهه جنوب در عمليات افتخار آفرين كربلاي 4 افتخار حضور يافت كه با وجود بمبارانهاي شيميايي دشمنان بعثي صهيونيستي سالم به پشت جبهه برگشت اما چونكه به هدف عالي و مقصود حقيقي خود نرسيد مجدداً در ايام مباركه فاطميه در عمليات پيروزمند كربلاي 5 كه با نام مقدس يازهرا(س) شروع شد شركت مي كند كه پس از چند روز پيشروي مداوم پا به پاي رزمندگان به قلب سپاه دشمن در دل شب تيره و تار هجوم مي برد و قلب ظلمت را مي شكافد تا گمشده خود را پيدا كند با وجود آتش پرحجم دشمن در ميان گلوله هاي آتشين آنچنان اوج مي گيرد كه سر از پا نمي شناسد و به پيش مي رود ناگهان تير صدام آمريكايي توسط مزدوران حلقه به گوشش بر قلب پر ايمان و استوار شهيد نازنين كه آيه مباركه25 از سوره بقره كه مي فرمايد: ربنا افرغ علينا صبراً و ثبت اقدامنا وانصرنا علي القوم الكافرين: براي نيروگرفتن از كلام الهي بر قلب خود گذاشته بود اين آيه را با خون مطهر خويش رنگين نمود و در شب 21 دي ماه 65 گل وجودش پرپر شد و به درجه رفيع شهادت نائل آمد و خون مطهرش ريگزارهاي تفتيده جنوب را رنگين نمود و آنچنان در خون خود غلطيد تا معبود خود را يافت و جان شيرين خويش را تسليم نمود . روحش شاد و راهش پررهرو باد.

وصیت نامه

مكتبى كه شهادت دارد اسارت ندارد (امام حسين )

من چه مغلوكان نمى خواهم كه در بستر بميرم          مروم در جبهه تا مردانه در سنگر بميرم 

سلام و درود به رهبر عزيزو اميد مستضعفان جهان، زمينه ساز حكومت حضرت مهدى (عج) امام خمينى و به همه شهدائيكه از صدر اسلام تا كنون با خون خود نهال اسلام را سيراب نگه داشته اند و به رزمندگانى كه در جبهه هاى نبرد حق عليه باطل ايثارگرانه براى حراست از اسلام عزيز مبارزه مى كنند و بعه پدر و مادرم كه بيشترين رنج را در طول زندگيم متحمل شده اند و حق بزرگى بر گردنم دارند و از برادران و خواهرانم مى خواهم مرا حلال كنند .

من كوچكتر از آنم كه با ملت شريف و شهيد پرور ايران سخن بگويم اما هموطنان عزيز انقلاب خون مى خواهد و ايثار، پاسدارى مى خواهد و شهامت، از خود گذشتگى مى خواهد و شهادت.

و الذين امنو و هاجرو جاهدفى سبيل الله به اموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله و اولئك هم الفائزون

خدايا دوست دارم كه با بدنى پاره پاره و پيكرى بدون سر در راه تو از دنيا بروم زيرا خجالت مى كشم در صحراى محشر در جلوى امام حسين (ع) بدنى سالم و پيكرى با سر داشته باشم، خدايا دوست دارم در راه آزادى كربلا خود رادر قدم مقدس حسين (ع) ميجنگم و قسم به بى همتايى انسانيت على (ع) تا آخرين قطره خونى كه در بدن دارم ؟؟؟ كافر بخاطر حفظ اسلام مبارزه مى كنم.

خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگه دار

والسلام

ارسال نظرات