حاج علی انسانی:

در شعرهای آئینی با بی‌سوادی و بی‌ذوقی برخی شاعران مواجه هستیم

حاج علی انسانی: شاعران باید متون مختلف را دیده و یافته ادبی داشته باشند تا با بافته‌های ذوقی خود بیامیزند.
کد خبر: ۸۷۲۶۲۹۰
|
۲۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۳۴
حاج علی انسانی، شاعر و مداح اهل بیت علیهم السلام، درباره جایگاه شعر رضوی در کشور گفت: حافظ و سعدی شاعران سده هشتم و نهم هستند و شعرهای این شاعران از دو مقوله دور نیستند؛ یعنی حرف خوب زده‌اند و خوب حرف زده‌اند. در واقع فرم و محتوا را در سروده‌های خود لحاظ کرده و مورد توجه قرار داده‌اند.

وی افزود: در حال حاضر نیز شاعران باید این موضوع را مورد توجه قرار دهند و این به معنی شور و شعور است و در این زمینه یازده بُعد از شعر مذهبی و آئینی را در کتاب «چراغ صاعقه» آورده‌ام که شاعر با توجه به آنها می‌تواند شعری بسراید تا مورد قبول مخاطب قرار گیرد.

انسانی ادامه داد: شعری که حاوی پیام باشد، می‌تواند مورد قبول باشد. از سوی دیگر با بهره‌گیری از آرایه‌های ادبی اشعاری معناگرا بسراید و مقتضیات فنی شعر را شناخته و اعتدال و میانه‌روی را در عاطفه و احساس خود رعایت کند.

وی درباره آینده شعر رضوی عنوان کرد: اگر شعرا تشویق شوند و به همت و انگیزه فکر کنند، آینده شعر رضوی نیز بهتر خواهد شد، هر چند این شعر در کشورمان به اوج خود نرسیده است و قدما از شاعران امروزی، شعرهای بهتری سروده‌اند.

نویسنده کتاب «چراغ صاعقه» با اشاره به آسیب‌های شعر رضوی بیان کرد: در شعرهای آئینی به ویژه شعرهای رضوی با بی‌سوادی و بی‌ذوقی برخی شاعران مواجه هستیم و در این راستا باید مطالعه کنند و متون مختلف را دیده و یافته ادبی داشته باشند تا با بافته‌های ذوقی خود بیامیزند.

یادآور می‌شود، از حاج علی انسانی، شاعر و مداح آثار فراوانی چاپ شده است و مداحان اهل بیت(ع) در مدیحه‌خوانی و مرثیه‌خوانی از سروده‌های وی استفاده بسیار می‌کنند. کتاب‌های «چراغ صاعقه(از مدینه تا مدینه)» و «یک عمر» که گزیده غزل‌های یک دست صائب است، از وی به چاپ رسیده.

در ادامه شعری از حاج علی انسانی درباره امام رضا(ع) را می‌خوانید:

«من دست خالی آمدم، دست من و دامان تو
سر تا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو

تو هر چه خوبی من بدم، بیهوده بر هر در زدم
آخر به این در آمدم، باشم کنار خوان تو

من از هر در رانده‌ام، من رانده وامانده‌ام
یا خوانده یا ناخوانده‌ام، اکنون منم مهمان تو

پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد
هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو

گفتم منم در می‌زنم، گفتی به تو سر می‌زنم
من هم مکرر می‌زنم، کو عهد و کو پیمان تو؟

سوی تو رو آورده‌ام، ای خم سبو آورده‌ام
من آبرو آورده‌ام، کو لطف بی‌پایان تو؟

حال من گوشه‌نشین، با گوشه چشمی ببین
جز سایه پرمهرتان، جایی ندارم جان تو

من خدمتی ننموده‌ام، دانم بسی آلوده‌ام
اما به عمری بوده‌ام، چون خار در بستان تو »
ارسال نظرات