بهگزارش خبرگزاری بسیج استان مرکزی، ولیاله طیبی در روستای گل زرد حصار از توابع شهرستان شازند متولد شد.
لحظاتی با مادر این شهید والامقام به گفتگو مینشینیم تا از روزهایی برایمان بگوید که فرزند برومندش در کنارش حضور داشت و هر بار سخنان و کلامش مرهم نگاههای خسته او بود.
پیرزنی خوش سیما و دلسوز که در اولین سوالی که درباره سال تولد فرزند شهیدش پرسیدیم خستگی و ناملایمات زندگی غباری بر چهرهاش نشانده بود و به درستی تاریخ تولد فرزندش را نمیدانست.
با صدایی خسته برایمان از فرزندش گفت: و اینگونه لب به سخن گشود؛ ولیاله 7 یا 8 ماهه بود که پدرش را از دست داد.
همسرم (حسین) در سن 41 سالگی به دیار باقی شتافت و من بدون او بچه هایم را با مشقت تمام بزرگ نمودم.
در گذشته به دلایل مختلف همه خانوادهها تعداد بچههای زیادی داشتند و 6 پسر و 2 دختر هم من داشتم؛ الان 7 تا بچه دارم که خدا را شکر از آنها راضی هستم.
ولیاله در موقعی که جنگ بود و رفته بود جبهه سه بار به خانه آمد و خانواده سرکشی کرد.
شهید ولیاله طیبی در آخرین وداع با مادرش به این شرح سخن و با مادر درد دل کرد: مادرم دوباره میخواهم به جبهه برگردم از تو میخواهم راضی باشی حتی اگر رضایت هم نداشته باشی من برای صیانت از ناموس، وطن و مسلمین خواهم رفت.
حضور در جبههها و دفاع از اسلام و وطن امری واجب است و امیدوارم تو نیز از من برای قدم نهادن در این مسیر راضی باشی.
مادرم تو 7 پسر داری آیا نمیخواهی یکی از آنها را در راه خدا بدهی؟ من برای سربلندی تو و پدرم در دنیای آخرتتان میروم و دیگر برادرانم برای اینکه کمک حال شما در این دنیای فانی باشند؛ مگر من از همه شهیدان بالاتر هستم؟ یقینا خیر.
شهید طیبی در آخرین سخنانش به مادر چنین وصیت میکند: اگر من شهید شدم که آرزویم است پسر عمو هایم دور قبر من را بگیرند، 6برادرم هرکدام گوشه ای از کفنم را بگیرند و نزدیک قبر ببرند و مادرم شال کمر کفن مرا بگیرد و من را در قبر گذارد.
آخرین خواستهای که از سوی مادر این شهید والامقام نیز اجابت شد؛ مادر شهید طیبی با غرور و افتخار بیآنکه اشک از چشمان جاری سازد برای اینکه مبادا دشمنان شاد شوند در روز تدفین فرزندش با خواندن شعری با این مضمون که ای گل پرپرم فدای قاسم و اصغرم برای آخرین بار با او وداع کرد.
انتهای پیام/