انتشارات روایت فتح از سیزدهمین مجموعه خود سه کتاب از سری کتاب های «مدافعان حرم» روانه بازار کتاب کرد.
کد خبر: ۸۷۱۴۱۵۶
|
۲۷ تير ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۵
به گزارش سرویس بنیاد فرهنگی روایت خبرگزاری بسیج ، مجموعه جدید «مدافعان حرم» با سه کتاب به بیان خاطرات شهدای دفاع از حریم اهل بیت می‌پردازد.
این کتاب ها با سه عنوان:
مدافعان حرم1: شهید مهدی نوروزی،به نویسندگی منصوره قنادیان
مدافعان حرم 2:شهید عبدالله اسکندری،نجمه طرماح 
مدافعان حرم3: شهید حامد جوانیبه نویسندگی حسین شرفخانلو به روایت زندگی این شهدا از زبان همسر، همرزمان و خانواده شهدا می‌پردازند.
در مقدمه این مجموعه  آمده است: «مجموعه کتاب های مدافعان حرم صحنی است که در آن ناگفته های حیات سرمدی ایثارگران فرا زمینی در منظر مخاطبان به نمایش درآمده تا تاکیدی باشد بر این که همیشه پرچمدارانی  هستند تا بیرق حقانیت اسلام ناب محمدی(ص) تحت زعامت سلاله‌ای از تبار درخشان ولایت را به هر قیمتی بر دوش کشند و این زمان ، زمان تفوق اسلام بر کفر جهانی است.»
در بخشی از کتاب شهید نوروزی می‌خوانیم: «صبح سر صبحانه اشک تو چشم هایش جمع شد و گفت: «هیچ وقت فکر نمی‌کردم زنم مانع کربلا رفتنم بشه.» روی کربلا حساس بود. خوب بلد بود چطور با من حرف بزند. گفتم: «برو من نمی‌خوام مانعت بشم. از ته دلم راضی‌ام بری ولی بدون که دلم برات تنگ می‌شه.» بعدهم به شش ماهه امام حسین (ع) قسمش دادم که برود. لحن صحبتش عوض شد. دستم را گرفت و گفت: «برگردم جبران می‌کنم، کم کاری‌هایم رو توی این چند وقته بنویس، برگشتم جبران می‌کنم.» نمی‌توانستم ناراحتی‌اش را ببینم. دلش زودتر از خودش رفته بود.»
در پشت جلد کتاب شهید عبدالله اسکندری آمده است: «همه چیز برایم سی سال به عقب برگشت. حال و روز خانم‌هایی که دورمان بودند و با شنیدن خبر شهادت همسرشان یک‌باره دنیای قشنگ آرزوهایشان فرو می‌ریخت. بعد از سال‌ها برای من اتفاق افتاد. خاطرات خانم ده‌بزرگی هم از همین دست بود با این تفاوت که پسر کوچکش طعم داشتن پدر را نچشید و تصویری از آن در ذهن نماند و علیرضا و فاطمه و زهرا نفسشان به نفس بابا بسته بود. برایم از روزی که خبر شهادت همسرش را شنید گفت. از جوانی که با خاطرات او و در فراز و نشیب بزرگ کردن پسرش گذشت و در گذر زمان به فراموشی سپرده شد. بعضی را می‌شنیدم بعضی‌ها را نمی‌شنیدم. هر از چندی حرفش را قطع می‌کردم و با آهی که از عمق وجودم بر می‌خواست، می پرسیدم یعنی دیگه حاجی بر نمی‌گرده؟»
خاطره ای از کتاب شهید حامد جوانی : «وقت درجه‌اش رسیده بود. آن ‌روزها داشت آماده می‌شد دوباره برگردد سوریه. هم‌قطارهایش قبل‌تر رفته بودند دنبال کارهای اداریِ ترفیع و بیش‌ترشان هم درجۀ جدید روی دوش‌شان نشسته بود. هی هم به حامد می‌گفتند «بیا برو دنبال درجه‌ات. خودت پیِ کارت را نگیری، کسی نمی‌آورد درجه‌ات را بچسباند روی دوشت!» حامد این‌ها را می‌شنید و لبخند می‌زد. یک بار هم که یکی از رفقای صمیمی‌اش پا پی‌اش شد که «چرا نمی‌روی سراغ کارهای درجه‌ات؟» گفت «عجله نکن عبدالله! درجه دادن و درجه گرفتن، بازی دنیاست. اصلش آن است که درجه را خدا به آدم بدهد. خدا بخواهد، می‌بینی که درجه‌ام را توی سوریه از دست خود خدا می‌گیرم.»
روایت فتح کتاب های «مدافعان حرم1: شهید مهدی نوروزی، مدافعان حرم 2: شهید عبدالله اسکندری، مدافعان حرم3: شهید حامد جوانی» با تیراژ 1100 نسخه به ترتیب با قیمت 5500، 8000 و 5300 تومان روانه بازار کتاب کرد.
ارسال نظرات