یادداشت/رسالت
اين روزها، که جماعتي از نخبگان اين کشور، عصبي و اسير تنش هستند و همه چيز عالم را «سياه» جلوه مي‌دهند، و حتي، روي سياه‌نمايي را هم سياه کرده‌اند
کد خبر: ۸۷۰۶۴۰۵
|
۱۵ تير ۱۳۹۵ - ۱۱:۲۷

به گزارش خبرگزاری بسیج، روزنامه «رسالت» در سرمقاله امروز خود با عنوان «مکتب دلگرمي» به قلم دکتر حامد حاجي‌حيدري نوشت: قضيه: مقام معظم رهبري در ديدار با دانشجويان فرمودند: «بالاخره عزيزان من! ما ايستاده‌ايم؛ بنده حقير وظيفه ديني‌اي دارم، وظيفه شرعي‌اي دارم، وظيفه اخلاقي‌اي دارم؛ در مواجهه با ضد انقلاب و معارضين انقلاب ايستاده‌ام و تا جان در بدن دارم اين ايستادگي وجود دارد. و به اين مردم هم اعتماد دارم؛ در ميان نخبگان کشور ازجمله دانشگاهيان و دانشجويان، آن قدر عناصر مؤمن و طرفدار ايستادگي در اين راه وجود دارد که هر آدم دلسردي را هم دلگرم مي‌کند؛ چه برسد به کسي مثل بنده که خودش به خودي خود دلگرم است. اين ايستادگي بنا بر اين، وجود دارد و عاقبت ايستادگي هم پيروزي است».

اين است «مکتب دلگرمي»...
اين روزها، که جماعتي از نخبگان اين کشور، عصبي و اسير تنش هستند و همه چيز عالم را «سياه» جلوه مي‌دهند، و حتي، روي سياه‌نمايي را هم سياه کرده‌اند، و آن سياستمدار افسرده و بي‌«اميد» از «قهقرا» در سياست کشور سخن مي‌گويد، رهبر اين ملت، همراه با ملتي که قريب چهل ماه پيش، با انتخاب خود نشان داد که دنبال «اميد» است، دلگرم دلگرم و اميدوار به کار ادامه مي‌دهد.
به رغم کساني که فقط نام «اميد» بر خود گذاشته‌اند و «سياه‌نمايي» و نااميدي را از حد گذرانده‌اند و به غايت متصور کشانده‌اند، و نزديک چهل ماه است که تقريباً، جز نااميدي به جامعه تزريق نکرده‌اند، رهبر اين ملت، «دلگرم» است، و مستند او خيل «عناصر مؤمن و طرفدار
ايستادگي» است؛ دلگرم به «ايمان» و «ايستادگي». درست در شرايطي که در همايش حزب «اتحاد ملت»، جامعه‌شناس اين کشور، دکتر محمد امين قانعي راد، با عنوان «مدير انجمن جامعه‌شناسي ايران»، بدون ارائه شواهد علمي، از يک شکاف «نسلي» به سمت خودشيفتگي و مصرف‌گرايي و روسپي‌گري و اعتياد و خودکشي و ضد ايدئولوژيک بودن و فرهنگ گريزي و لذت‌گرايي و شيطان‌پرستي خبر داد، رهبر اين ملت، «دلگرم» است، و مستند او خيل «عناصر مؤمن و طرفدار ايستادگي» است.
پس از صدور اسم رمز بي بي سي، که «ساعت، دقيقاً به وقت دهه هشتادي‌هاست»، و بعد از آن که «شرق» و «اعتماد» هم تجمع چند ده نفره «اوباش اينترنتي / تروليست‌ها» در نقطه‌اي از گوشه غرب تهران را در بوق و کرنا کردند و آن را خيزش لااقل «دو هزار نفره» اعلام کردند، بله، درست در اين شرايط، يک جامعه‌شناس در حزب «اتحاد ملت»، بدون آن که شواهد علمي جامعه‌شناختي ارائه دهد، و با عزل نظر از هزاران دهه هشتادي «زائر اربعين»، «حافظ قرآن»، «معتکف ماه رجب و شعبان و رمضان»، «اعضاي فعال هيئت‌هاي ديني و رزمندگان»، «اعضاي فعال بسيج»، يا... يک جمع چند ده نفره را نشان از يک چرخش نسلي، آن هم به سمت و سويي مانند «شيطان‌پرستي» قلمداد کردند، که لابد خوب است حزب «اتحاد ملت»، آن‌ها را حول خود جمع و جور کند.
در شرايطي که نخبگان اين کشور، به نام واقع‌نمايي، «سياه‌نمايي» مي‌کنند، و بيهوده، «يک نسل» را مبتلا به «خلأ معنا» قلمداد مي‌کنند، رهبر اين کشور به «ايمان» و «ايستادگي» اميدوار است. من پيشنهاد مي‌کنم که همه نخبگان اين کشور، به اين رويه سياه‌نمايي خاتمه دهند، و در اظهار نظرهاي خود دقت بيشتري بورزند.
بحث در قضيه:
1. اکثر قريب به اتفاق نخبگان سياسي امروز که اسير مکانيسم‌هاي انتخاباتي هستند، و براي انتخاب شدن، نياز به بدگويي از مديران قبلي دارند، اهميت زيادي به «مثبت» انديشي نمي‌دهند. آن‌ها همواره تلاش مي‌کنند تا نيمه خالي ليوان را جلا دهند. ديد و جهت منفي مي‌تواند، همان تفاوت بين موفقيت بلندمدت و شکست باشد، حتي، وقتي شکست را در نزديکي خودمان نمي‌بينيم.
شايد، حزب «اتحاد ملت»، با اين دست اظهار نظرها، خود را مهياي ورود به گردونه انتخابات مي‌کند، و افقي از پيروزي زود هنگام را در ذهن خويش تصور کرده است، ولي، همان طور که در مورد عالي مقام حسن روحاني، اتفاق افتاد، اين منفي‌بافي‌ها وفا نخواهند کرد؛ حتي، با اين فضايي که دکتر حسن روحاني پديد آورده‌اند، و روي «سياه‌نمايي» را هم سياه کرده‌اند، در کوتاه‌مدت نيز حناي سياه‌نمايي رنگي ندارد. به ياد داشته باشيد: «شما بايد خودتان مرکب خودتان را در جاده سياست برانيد».
2. اگر نخبگان يک کشور، منفي انديش باشد، پاسخ و واکنش اطرافيانشان نيز منفي خواهد بود، و بر عکس، اگر ديد «مثبت» به همه بدهند، ديگران نيز در يک هم‌افزايي، بازدهي عمل نخبگان را خواهند افزود. نخبگان، يا حزبي که خود را براي تصدي سياست ارشد کشور مهيا مي‌کند، بايد به ديگران براي کار کردن و جلو رفتن انرژي بدهد. براي اعضاي محترم حزب «اتحاد ملت»، اين نوع موضع‌گيري‌ها، شروع خوبي نيست. مردم، انرژي «مثبت» را از رهبران و نخبگان خود دريافت مي‌کنند، و به محض اين که نخبگان اين انرژي را قطع کنند و جامعه را رو به «قهقرا» و «شيطان‌پرستي» و «خودشيفتگي» و «مصرف‌گرايي» و «روسپي‌گري» و «اعتياد» و «خودکشي» و «ضد ايدئولوژيک بودن» و «فرهنگ گريزي» و «لذت‌گرايي» توصيف کنند، جامعه و هواداران نيز در جا خواهند زد. اين جامعه، به رغم اين که مي‌تواند قدمي براي بهبود امور بردارد، حرکتي نمي‌کند؛ پس، انرژي «منفي» ندهيد.
3. يک نکته ديگر؛ به ياد داشته باشيد: «ديگران را در مسيرتان سرزنش نکنيد». چطور يک مقام علمي، در يک سخنراني بدون ارائه شواهد مي‌گويد «کساني که نگاه امنيتي به اين ميتينگ دارند، متأسفانه فقط به فکر جمع کردن آن هستند بي‌آن که آن را تجزيه و تحليل کنند». اساساً ممکن است چنين کساني وجود داشته باشند؟ کساني که بخواهند اين رويداد را جمع کنند، «بي آن که آن را تجزيه و تحليل کنند»؟ وقت آن است که اين جماعت روشنفکر، غير خود را نيز آدم و متفکر حساب کنند، و الا بيشتر و بيشتر در اين جامعه پيشرو عقب مي‌مانند. کسي که «سرزنش» مي‌کند، به نکات «مثبت» توجهي ندارد، و به اقتضاي ريطوريقا و زبان ورزي که براي خويش برگزيده است، فقط نکات منفي را مي‌بيند و تصوير مي‌کند. او، تمام فضاي کار کشور را رو به «قهقرا» و آلوده به انرژي منفي و بدبيني مي‌سازد. انرژي منفي، همواره از سرزنش ديگران نشأت مي‌گيرد و در بلند مدت، سياست را با نتايج منفي مواجه خواهد کرد، چنان که اين بلا بر سر دولتي که قرار بود دولت «اميد» باشد، و آلوده به «سياه‌نمايي» بليغ و بي‌سابقه شد، آمد. حزب «اتحاد ملت»، بايد از اين وضع دولت جناب روحاني درس بگيرند. به ياد داشته باشند که «هميشه سوخت حکمراني خوب، «اميد» است».
4. نخبگان «دلگرم» مي‌توانند مردم خود را در مسير درست راهنمايي کنند. نخبگان «دلگرم»، هم، نيمه خالي ليوان را مي‌بينند، و هم نيمه پر را، اما،....  فقط از نيمه پر ليوان کمک مي‌گيرد. زيرا، نيمه پر، سرشار از انرژي مردم است و نيمه ديگر، نه تنها هيچ نيست، بلکه يکسره منفي و مضر است. به ياد داشته باشيد: «هر چيزي که انرژي مردم را تحليل مي‌برد، براي حکمراني خوب، سم مهلک است».
5. وقتي نخبگان اين جامعه، منفي‌باف و بدبين مي‌شوند، به اجانب و دشمنان ملت و وطن، و در رأس آن‌ها «بي بي سي» نيز اجازه مي‌دهند تا با پاهاي آلوده در مغز مردم راه بروند و افکار را آلوده به ديد منفي کنند. چنين مردمي، شايد خودشان به دست خودشان، مقدرات خويش را خراب کنند، و يک نسل خلاق محرمي و اربعيني و رجبي و شعباني و رمضاني را با اوباش و شيطان‌پرستان يکي قلمداد کنند. از آغاز انقلاب تا حال، ما اجازه نداده‌ايم، کسي با پاهاي آلوده در ذهن ما راه برود، و اين طور بوده است که محدوديت‌هاي بزرگ را از پيش پاي خود برداشته‌ايم. پس، بايد به نخبگان اين جامعه متذکر شد: «شکايت نکنيد، بلکه راه حل ارائه دهيد». شکايت و غر و نق، آن هم با لفظ خودشيفته و ابن الوقت و مصرفي و روسپي و معتاد و خودکش و ضد ايدئولوژيک و فرهنگ گريز و لذت‌گرا و شيطان‌پرست؟ اين‌ها اوصاف «يک نسل» هستند؟ آن هم با مشاهده چند ده نفر در گوشه‌اي از غرب تهران؟
6. به قول آن نويسنده، «شکايت کردن مثل «عق زدن» است»؛ «وقتي شکايت مي‌کنيد و غر مي‌زنيد، خودتان را خالي مي‌کنيد و حالتان بهتر مي‌شود، اما، محيط خود را کثيف مي‌کنيد و اطرافيانتان هم بيمار مي‌شوند». نبايد بگذاريم نکات منفي موجود در محيط، ما را مضطرب کنند. بله؛ چرا که، بايد در عوض، به خاطر نکات «مثبت»ي که مي‌بينيم، قدر دان باشيم، و آن‌ها را پر و بال دهيم. نه؛ به باور من، بسياري از دهه هشتادي‌ها، با خلأ معنا روبه‌رو نيستند. آن‌ها خودشيفته و ابن الوقت و مصرف‌گرا و روسپي و معتاد و خودکش و ضد ايدئولوژيک و فرهنگ گريز و لذت‌گرا و شيطان‌پرست نيستند. اين را، قراين کشورگستر و پهن دامنه مشهود در مراسم عاشورا و اربعين و اعتکاف و بسيج و مسجد و... به ما مي‌گويند. بايد از اوضاع، يک ارزيابي 360 درجه داشت، و از خود بپرسيد: «چه چيزهايي برايمان ارزش دارد؟ چه انتظاراتي داريم؟ چه کارهايي بايد بکنيم که به انتظاراتمان برسيم؟ چه نکات «مثبت»ي در کار هست؟ چگونه بايد اين نکات «مثبت» را گسترش داد تا به هدف برسيم؟».
ارسال نظرات