قدرت آمریکا با فلاکت و بیچارگی کشورهای دیگر و محو شدن صدها میلیون انسان شکوفا می شود.
کد خبر: ۸۷۰۴۷۲۱
|
۱۲ تير ۱۳۹۵ - ۱۷:۲۲

به گزارش بسیج از گیلان، قدرت آمریکا با فلاکت و بیچارگی کشورهای دیگر شکوفا می گردد. صدها میلیون انسان در سایر کشورها محو شده اند. ترقّی اقتصاد آمریکا را می توان با توسعه ی اقتصادی آلمان فاشیست مقایسه کرد. در آن دوره، آلمان جهت استیلا بر ذخایر کشورها امکانات زیادی را جمع کرده و به نتایج آن نیز نایل آمد. سیستم اقتصادی آمریکا مثل زالویی به بدن بشریت چسبیده است؛ هر چه برای بشریت نامطلوب است، برای آمریکا مفید و مطلوب می باشد. 1.3  آلودگی اتمسفر که ناشی از تولید منواکسید کربن است، در نتیجه ی فعّالیّت صنایع ایالات متحده آمریکا صورت می پذیرد. با توجّه به فعّالیّت های خارجی شرکت های ترانس ملّی آمریکا، زیان هایی که این کشور به طبیعت وارد می آورد، چهل درصد است؛ به بیان دیگر، به طور تخمینی سهم آمریکا در آلودگی محیط زیست برابر با کلّ جهان است.

در سال 1990 پارلمان اروپا به علّت خرید و فروش بچّه ها و استفاده از اعضای بدن آنها توسّط هندوراس و گواتمالا قطعنامه یی علیه ایالات متّحده آمریکا تنظیم کرد. تعداد زیادی از آمریکایی های خودپسند که شخصاً برای رفاه انسان های مغرور خدمت می کنند و جنایت را برائت می دانند، این عمل غیر انسانی را طبیعی دانستند. آمریکا برای استثمار کشورهای دیگر و توجیه آن به شکل افراطی، یعنی با تهدید به استفاده از نظامیان به تداوم سلطه ی خود پرداخت. در عرض دهه های بعد از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده آمریکا نسبت به بشریّت جنایت های زیادی انجام داد. با توجّه به جنایات در قضیّه نورنبرگ، دوایر نظامی آمریکا را می توان با جنایات هیتلر مقایسه کرد.

در سال های 1948 الی 1953 در عملیات جنگیِ فیلیپین، آن ها هزاران فیلیپینی را با اعمال جنایتکارانه کشتند. در سال های 1964 الی 1973 در جنگ ویتنام و در تجاوز به آن کشور بیش از نیم میلیون نفر از مردم ویتنام نابود شدند؛ مثل هیتلر که تمام روستاها را نابود کرد، زنان و کودکان را دسته جمعی کشت.

در سال 1951 الی 1953 حدود یک میلیون نفر از نظامیان آمریکا به کره حمله کردند و صدها هزار نفر از مردم کره را به خاک و خون کشیدند.در سال 1864 در کانال پاناما نیروهای مقاومت ملّی پاناما را که درخواست برقراری حقوق پاناما را کرده بودند، قلع و قمع نمود.

در سال 1982 الی 1983 هشتصد نفر نیروی ایالات متّحده آمریکا در سواحل لبنان پیاده شدند، با تجاوز به این کشور، تعداد زیادی قربانی شدند. در سال 1986 طیّ حمله ی خائنانه ای به لیبی و بمباران شهرهای تری پل و بن قاضی، تعداد زیادی قربانی شدند.

در سال 1986 به سواحل پاناما حمله کردند و هزاران نفر پانامایی هلاک شدند. همچنین در سال 1991 در جنگ بزرگی بر علیه عراق از تعداد چهارصد و پنجاه هزار نظامی و هزاران دستگاه ماشین و امکانات جنگی و تکنولوژی نظامی استفاده شده بود. بمباران شهرها و خانه های غیرنظامیان در این کشور با هدف ترساندن مردم عراق صورت گرفت.

در سال 1992 الی 1993 اشغال مسلّحانه ی سومالی و قتل عام مردم غیرنظامی این کشور اتفّاق افتاد.

ولی کار آمریکایی ها تنها با مداخله ی نظامی تمام نمی شود. در مدّت ده ها سال ایالات متّحده آمریکا بر علیه السالوادر، کوبا، گواتمالا، افغانستان و ایران جنگ های اعلان نشده ای را شروع کرده، و به سرنگونی حکومت هایی که که آمریکا را قبول ندارند، اقدام نمود و از هم دستانش حمایت کرد. در بین سال های 1948 الی 1996 شمار قربانیان جنگی و تروریستی آمریکا بیش از یک میلیون نفر می باشد. در این آمار، زخمی ها و آنهایی که خانه و کاشانه ی خود را از دست داده اند، حساب نشده است. پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی، ایالات متّحده آمریکا در جهت تجاوزکاری و پیاده کردن خواسته هایش هیچ گونه مانع جدّی بر سر راه خود نمی بیند. ساختارهای ترور و وحشت را تقویت می کند و در فکر حمایت از گروه های جنایی و وحشتناک است و هم اکنون در سوریه و عراق و یمن با به راه انداختن جنگ نیابتی همچنان به جنایات های خود ادمه می دهد. تولد تکفیری ها نمونه ای از ساختار های ترور و وحشت است که امروز در سوریه و عراق با عنوان داعش آمریکایی هزاران نفر از مردم بی گناه را به طرز وحشیانه ای به خاک و خون می کشند و  پشت پرده از آنها حمایت می کنند و ائتلاف به ظاهر ضد داعشی تشکیل می دهند، در حالیکه راضی به نابود شدن زود هنگام این تکفیری های خون خوار نیستند و در فلوجه عراق وقتی سران تکفیری ها تحت محاصره قرار می گیرند، آنها را از مهلکه به صورت هوایی نجات می دهند. آمریکا تمامی دنیا را مثل بیماری سرطان با تشکیلات وحشتناک خود مورد هجوم قرار داده است. آمریکا با مهارت کانال های ارتباطی را ایجاد کرده و پشت پرده امور را اداره        می نماید. در اثر نتایج ناهنجاری های اجتماعی 80% آمریکایی ها رأی و نظر شخصی ندارند، آنها نقطه نظرهای پشت پرده را ابراز می کنند.

جمعیّت آمریکا را در کره زمین می توان جمعیّت توتالیتر نامید. اکثریّت آمریکایی ها از نقطه نظر اجتماعی، مثل اشیا هستند. آن ها همواره در فکر اشیای جدیدند. رؤسای جمهوری آمریکا مترسک هایی بیش نیستند. شخصیّت آنها و علامت مخصوص آنها منیّت، عدم وجود معنویّت، ژست و صحبت است. از دنیای اتوماتیکی به طور پنهانی و از پشت پرده مجسّمه ی چوبی اداره می شوند.

به عنوان مثال، برای رؤسای جمهوری آمریکا خواندن خاطرات نیکسون و یا ریگان کافی است. در آنها غیر از خودپسندی و غرور چیزی نخواهی یافت. هنگامی که گزارش تجمّع حزبی آمریکا را مشاهده می کنیم، تجمّع نازیست ها تداعی می گردد. رئیس جمهوریِ از پیش ساخته و پرداخته شده با حالتی برانگیخته و فعّال که از دید انسان های دیگر شخصی به تمام معنی پوچ به نظر می آید، تحت تأثیر دیگران گاهی فریاد می کشد و گاهی دست می زند.

محروم نمودن انسان ها از تمامی آزادی های بدیهی خود و برگرداندن جامعه به سیستم توتالیتر، از دو راه ممکن است: راه اوّل، جمع کردن انسان ها، به خط کردن آنها و وادار نمودنشان به قدم زدن می باشد. آن ها را در مواردی وادار به سکوت نیز می کنند. هیتلر این راه را انتخاب کرده بود.

راه دوم: انسان را از دوران بچّگی به صورت شخصیّتی یکطرفه و مطیع تربیت می کنند. از دوران کودکی او را از حقّ انتخاب محروم می سازند و شعور او را با مسائل کوچک و تصوّرات ساختگی و استروتیپ مشغول می نمایند.

در این حالت لازم نیست فرد را در جایی قرار بدهی، چون او بر اساس چیزهایی که به شعور او وارد کرده اند، حرکت خواهد کرد.

آمریکا به راه دوم اهمیت داد. به جوان های آمریکایی دقّت کنید، در آن، خلبانانی را که مناطق مسکونی عراق را بمباران کرده بودند و از جنگ بر می گشتند، روحیه ی آنها بسیار عالی بود. آنها بسیار شادمان بودند، و از شدت خوشحالی به همدیگر تنه می زدند. انگار این خلبانان از بازیِ فوتبال بر می گردند. اصولاً روح این نوع حرکات فاشیزم است؛ چون اراده و انتخاب انسانی در کار نیست، انسانی که از دوران طفولیت تک بُعدی تربیت شده، مگر می تواند انتخاب نماید؟ جای انتخاب سیاسی و اجتماعی و معنوی با انتخابات خدمتگزاری عوض می شود.

یادداشت از حافظ ستوده مسئول سیاسی لشکر عملیاتی 16 قدس گیلان

ارسال نظرات