هفتمین سال عروج بهجت عاشقان و عارفان (3)
رهاوردی از ابوّت معنوی آیت الله بهجت برای رزمندگان مقاومت
سیدحسن نصرالله میگوید: فردی که برای استخاره نزد آیتالله بهجت فرستاه بودم قبل از طلوع آفتاب روز بعد با من تماس گرفت و گفت حضرت شیخ سلام رساندند و گفتند؛ پیشنهادشان را نپذیر. بعضی از کسانی که به تو میگویند و وعده میدهند که کنارت خواهند ماند و کمکت خواهند کرد، این کار را نمیکنند.
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم، امروز، از سوی بیت آن بهجت خوبان و پس از نماز مغرب و عشاء در مسجد اعظم قم، هفتمین سال عروج ملکوتی آن آیت الحق گرامی داشته میشود و حجت الاسلام والمسلمین فاطمینیا با بیان گوشهای از حیات پربرکتش، یاد و نام جاودانه او را برای سالکان کوی حقیقت زنده خواهد کرد.
باید گفت درباره شخصیت آن عالم وارسته، سخنها گفته شده و شخصیتهای متعددی در این باره سخن گفته یا قلم زدهاند؛ اما آنچه که اخیرا مورد توجه خاص و عام قرار گرفت، بیان گوشهای از تاثیر آن پیر فرزانه در حرکت مقاومت منطقه از زبان سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان بود که مرور برگزیدهای از آن، در روز بزرگداشت آن مرد الهی خالی از لطف نیست.
سید حسن نصرالله میگوید: حرکت مقاومت لبنان از سال 1982 میلادی آغاز شد و حدود سال 1985 بود که بنده در حدود سن 25 سالگی و به عنوان کم سن و سالترین مسئول در حزب الله در معیت بزرگانی مانند شهید سید عباس موسوی، عازم ایران شدیم. در این سفر وقتی به برادران مسؤول ایرانی عرض کردیم که میخواهیم برای زیارت به قم برویم، آنها توصیه کردند که در این سفر حتما به زیارت آیتالله بهجت هم برویم.
باید بگویم که در آن سالها، بحثهای فلسفه و عرفان و سیر سلوک در میان طلاب لبنانی رایج نبود و طلاب بیشتر به فقه و اصول و کلام میپرداختند و البته حدیث و تفسیر را هم مورد توجه قرار میدادند. انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید، عشق به وجود مبارک و خورشیدگونه امام خمینی، ما را به سوی فلسفه و عرفان هم سوق داد و این در حالی بود که خورشید وجودی امام خمینی به روشنی بر ما میتابید و ایشان با شخصیت خود، همه ما را مورد تاثیر قرار داده بودند.
در هر صورت ما در آن سفر به محضر آیتالله بهجت مشرف شدیم و واقعا ابهت و عظمت ایشان همه ما را فرا گرفت و عملا پرسشهایی که در ذهن داشتیم، فراموشمان شد. در آن دیدار اول، یکی از حاضران از معظمله توصیهای خواست و چیزی که در ذهنم مانده این است که فرمودند «به آنچه میدانید عمل کنید؛ از گناه دوری کنید؛ اول وقت نماز بخوانید؛ بر محمد و آل محمد زیاد صلوات بفرستید و البته زیاد استغفار کنید».
پس از آن بود که ما تقریبا هر دو سال یکبار که به ایران میآمدیم، مقید بودیم که ایشان را هم زیارت کنیم و البته گاهی هم شد که ایشان مشهد بودند و توفیق زیارت دست نداد.
در حقیقت هر کلمهای که ما از ایشان میشنیدیم، خلأهای وجود ما را پر میکرد و توشه معنوی ما بود و موجب میشد تا برای مدت طولانی احساس آرامش داشته باشیم. البته ما هم تلاش میکردیم تا در بازگشت به لبنان، رهنمودهای ایشان را به کادر حزب الله منتقل کنیم تا همگان از آن بهرهمند شوند.
این بود که ما در سفر به ایران، هم از برکت وجودی امام خمینی نور میگرفتیم و هم به همکلامی با آیتالله بهجت موفق میشدیم.
تا اینکه امام خمینی (قدس سره الشریف) رحلت فرمودند و پس از آن، ارتباط ما با آیتالله بهجت و نقش ابوّت معنوی ایشان برای ما تقویت شد؛ به ویژه آنکه میدیدیم که رهبر و ولی امر ما یعنی حضرت آیت الله العظمی خامنهای هم وقتی برای زیارت به قم مشرف میشوند، بسیار اصرار دارند تا با حضرت شیخ دیدار کنند. این بود که دیگر تکلیف ما به عنوان سربازان و پیروان آن رهبر مشخص بود.
یک بخش از دیدارهای ما با آیت الله بهجت، توصیههایی بود که ایشان پس از شنیدن دقیق گزارشهای ما میفرمودند و البته گاهی نیز توصیههای شخصی مثلا در مورد زیارت، عبادات و توجه به مسائل علمی داشتند؛ مثلا به بنده و برخی برادران تأکید میکردند درس بخوانید و درس بدهید و البته ما هم تلاشمان بر این بوده و هست؛ اگرچه بنده نمیتوانم به آن معنا درس بخوانم و تدریس کنم ولی صوت درس خارج حضرت سید القائد (حفظه الله) و برخی دیگر مراجع را گوش میکنم. یعنی میکوشیم ارتباطمان را با موضوعات فقهی و علمی حفظ کنیم.
و اما یکی از وقایع فراموش نشدنی برای ما، زمانی بود که پیامی از آیتالله بهجت چند ماه قبل از جنگ 33 روزه توسط یکی از برادران طلبه لبنانی که در قم درس میخواند، به دستم رسید. آن برادر به بنده گفت که حضرت شیخ بهجت به شما پیام دادهاند که از امروز به بعد سه بار صبح و سه بار شب به این دعا پایبند باشید: «اللهم اجعلنی فی دِرعک الحصینه التی تجعل فیها مَن تُرید- خداوندا، مرا در دژ مستحکم خود که هر کس را که بخواهی در آن قرار میدهی، قرار ده».
قاعدتا ماهیت دعا به جنبه امنیتی و حفاظت اشاره دارد و من هم ذهنم بیشتر به سمت موضوع امنیتی یعنی احتمال ترور و انفجار رفت؛ اما تنها چند ماه بعد ، جنگ 33 روزه آغاز شد. بعدها بنده فهمیدم شاید این ذکر مربوط به پاسداری و حفاظت دوران جنگ بوده است و نه پیش از جنگ و مسائل امنیتی.
البته در همان هفته اول جنگ هم حضرت سید القائد(حفظه الله) به بنده پیام دادند که این جنگ بسیار شبیه جنگ احزاب است، جانها به لب خواهند رسید و به خدا گمانهایی میبرید. (احزاب/10)؛ ولی به خدا توکل کنید و ثبات داشته باشید که در این جنگ پیروز خواهید شد و حتی پس از آن به یک قدرت منطقهای تبدیل خواهید شد. این در حالی بود که البته ما هیچ احتمالی به پیروزی نمیدادیم.
همچنین حضرت شیخ بهجت هم همان ایام برای ما پیغام فرستادند که آرامش خود را حفظ کنید و مطمئن باشید که انشاءالله در جنگ پیروز خواهید شد.
این دو پیام البته انگیزه روحی فوق العادهای به همه رزمندگان مقاومت داد؛ چرا که ما به سید القائد و حضرت شیخ بهجت اطمینان و ایمان داشتیم.
بنده ادعا میکنم اگر واقعا این جنبه روحی و معرفتی نبود، مقاومت لبنان اصلا نمیتوانست وجود داشته باشد و در منطقه منتشر شود.
جا دارد در اینجا به خاطرهای اشاره کنم که مربوط به سال 1989 است. در آن سال مقاومت تصمیم گرفت بر اساس ارشاد سید القائد (حفظه الله)، دبیرکل داشته باشد. در آن زمان جلسهای تشکیل شد و حاضران که همگی از من بزرگتر و باتجربهتر بودند، به بنده اصرار داشتند که دبیرکلی را بپذیرم و البته بنده نیز نمیپذیرفتم. اصرار آنها ادامه یافت و بنده بحثم این بود که ممکن است بنده بپذیرم و شما من را رها کنید، یکی در دفترش بنشیند و دیگری در خانهاش و من را با همه این مشکلات و مسائل تنها بگذارید. حرف آنها البته این بود که قول میدهیم با تو باشیم و پشتت را خالی نکنیم. با این حال من زیر بار نمیرفتم و موجب شد تا ساعتها بحث کردیم. به نظر میآمد راه خروج از این بحث، استخاره است. گفتند خودت استخاره کن. بنده نپذیرفتم. گفتم بنده با یکی از برادران در قم تماس میگیرم تا نزد آیتالله بهجت برود و استخاره بگیرد. چنین کردم و از آن برادر خواستم تا نماز جماعت صبح نزد ایشان برود و سلام برساند و برایم استخارهای بگیرد. البته مشخص است که آن برادر چیزی از موضوع استخاره نمیدانست. او قبل از طلوع آفتاب روز بعد با من تماس گرفت و گفت حضرت شیخ سلام رساندند و گفتند: پیشنهادشان را نپذیر. بعضی از کسانی که به تو میگویند و وعده میدهند که کنارت خواهند ماند و کمکت خواهند کرد، این کار را نمیکنند.
در حقیقت من از حضرت شیخ انتظار یک جواب ویژه و خاص داشتم؛ اما این جواب عملا معنایش آن بود که گویی ایشان با ما در آن جلسه حضور داشتهاند.
اگر بخواهم درباره ویژگیهای خاص آیت الله بهجت توضیحی دهم، باید بگویم که ایشان بسیار شفاف و به دور از پیچیدگیهای مرسوم عرفان و سیر و سلوک بودند، به همین دلیل احساس میکنید که مکتب سیر و سلوک و عرفان حضرت شیخ بهجت برای همه مردم است و نه فقط نخبگان؛ یعنی این طور نبود و نیست که عامه مردم از برکت این راه عظیم و بزرگ الهی محروم باشند. ایشان در حقیقت خود را برای خودش نگه نداشت؛ بلکه آن را به مردم بخشید. او پذیرای همه کس بود و با همگان همسخن میشد. همه از ایشان سؤال میکردند و ایشان در کمال لطف و با لبخند، محبت، صبر و تحمل به همه جواب میدادند. همچنین این نشاندهنده شدت عشق حضرت شیخ به مردم است و این عشق دوطرفه بود؛ یعنی این محبت عظیم، احترام شدید و عشق عموم مؤمنان به حضرت شیخ بهجت - که شاید ایشان را حتی از دور هم ندیده بودند نشاندهنده میزان عشق، علاقه، احترام، ابوّت و توجهی است که در دل حضرت شیخ نسبت به این مردم وجود داشت. شیخ به آنها پاسخ میداد و برای آنان خیرخواهی میکرد. بنده با تجربهای که دارم میدانم انسان وقتی یک مطلب را تکرار میکند، خسته میشود؛ ولی حضرت شیخ با وجود سن بالا، بیماری و ... خسته نمیشد و مدام میخواست این پاسخهای صحیح و دلسوزانه را برای مردم تکرار کند.
اعتقاد قاصر بنده - که مدعی هیچ چیز در این جهان نیستم - آن است که شاید بزرگترین کرامت ایشان، احیای نفوس بود و تأثیر عظیمی که در نفوس میگذاشت. شاید نقل کنند کسی به یک درخت خشک دست کشید و درخت سبز شد؛ یا به یک درخت بیثمر دست کشید و دعایی خواند و میوه داد. نفوس بشری بسیار پیچیدهتر و دشوارتر از آن درخت سادهاند. معادله درخت بسیار ساده است. نفوس بشری به ویژه در این دوران و در دهههای اخیر زیر سلطه شیاطین جن و انس هستند.
در حقیقت نفوس مرده، ترش رو، تباه شده، سرگردان و پیچیده، وقتی مقابل حضرت شیخ مینشینند یا به سخنان ایشان گوش فرا میدهند، این تحول معنوی و روحی عظیم برایشان رخ میدهد. مرده زندهکردن واقعی، این است.
و اما ارتحال آیتالله بهجت (قدس سره الشریف)، ما را بسیار متأثر کرد و احساس کردیم خسارت عظیمی به ما وارد شده است. یعنی از طرفی همیشه احساس میکردیم ایشان منبع زلال و سرچشمه پاکی هستند که هر لحظه میتوانیم به ایشان پناه ببریم و ثانیا اعتقاد داشتیم وجود ایشان به خودی خود حتی اگر هیچ کاری نکنند مایه برکت است. یعنی اگر فقط برای ما و همه مؤمنان و مجاهدان دعا کنند، پشتیبان معنوی و روحی قدرتمندی برای ما خواهد بود. احساس کردیم این پشتیبان را از دست دادهایم؛ اما چیزی که این مصیبت بزرگ را سبک میکرد این بود که ما اعتقاد داشتیم حیات، دعا و توجه ایشان از جهان دیگر در این زمینه شاید برای مؤمنان و دوستداران و عاشقانشان مفیدتر باشد.
اکنون باید گفت که یکی از مهمترین روشهای ترویج فرهنگ و تفکر معنوی آیتالله بهجت، خود معرفی حضرت شیخ بهجت و زندگی، رهنمودها، توصیهها و همه منقولات ایشان است.
این قطعا یکی از بهترین روشهای جذاب، مشوق، قانعکننده و تأثیرگذار برای همگان است.
حسن شیخ حائری
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار