تقدیم به جواد عزیز قطره ای که دریا شد:
احساس شرم کنیم از اینکه وقتی رگبار از هر سو به جانبت میامد، در خانه بی خیال لم داده بودیم.
کد خبر: ۸۶۷۷۰۱۸
|
۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۱





خبرگزاری بسیج مازندران، نمیدانم حاجت کدام نماز شبت را گرفتی یا نذر کدام شبیه خوانی کرده بودی؟و چنین عاقبت را از خدا خواستی نمیدانم .
این روزها دنیا شده اشک وآه حسرت . نمیدانم از کدامین لجن زار دنیا دلت گرفت که از روی زمین پر کشیدی و چون کبوتری بر روی درخت از بالای بنرها؛ شهر ومردمش را به نظاره نشستی کداممان اینگونه بی تابت کرد که آرام خود را در بیابانهای سوریه پیدا کردی کدام تیر ،شرم نشستن بر قلبت را به جان خرید ونطفه ناپاک کدام حرامی ودر کدامین ساعت نحس چنین بسته شده بود که ما را داغدار وجودت کرد.
کاش آن بعد از ظهر گرم تابستان برگردد که ساعتی گفتیم از همه چیز کاش محرم سال قبل وسالهای قبل برگردد کاش نوروز که دم دست تراست برگردد که بدانم باید سیر میدیدمت کاش اشک گریخته به چشم برگردد تا های های بگریم که این روزها سخت دلم گرفته وگریه مردانه میخواهد با صدای بلند اینقدر بلند که هرکس شنید بفهمد دل یک مرد بدجور گرفته است
کاش لااقل فردوسی بود امروز که شاهنامه را دوباره نویسی کند کاش پوریای ولی میامد واز تو وهم رزمانت درس گذشت ومردانگی میگرفت کاش امروز دلواپسی سهم همسرت ،دلتنگی نصیب پسرت وچشم دوختن به در سهم مادرت نبود.
پیش ما برگرد هر چند که در آسمانها پرواز میکنی پیش ما بر گرد هرچند که میدانیم جایت خیلی خوب است پیش ما برگرد هر چند که رمق در بدن نداری پیش ما برگرد هر چند جسمت را از هم دریدند پیش ما برگرد...
سهم ما از تو جسمی است که میگویند مفقود شده، سهم ما از تو صدایی است که در گوش مانده، سهم ما از تو خاطراتی است که از لبخند مهربانت مانده، سهم ما از تو این است که احساس شرم کنیم.
شرم از اینکه با عکسی، خودمان را به تو چسبانیدم امانفهمیدیم تو چه کردی وبرای چه رفتی...
احساس شرم کنیم از اینکه وقتی رگبار از هر سو به جانبت میامد در خانه بی خیال لم داده بودیم
احساس شرم از اینکه وقتی خبر رفتنت را شنیدیم یک بار برای سالم آمدنت دعا نکردیم
احساس شرم از اینکه حتی این چنین رفتنت را هم میدان چشم وهم چشمی های خود کرده ایم
ای شهیدی که صحرا ی شام قربانگاهت شد ای شهیدی که لباس رزم کفنت شد ای شهیدی که زینب کبری و برادرش حسین ومادرش فاطمه در لحظه مرگ بر بالینت بودند ای شهیدی که سر بر زانوی علی اکبر جان دادی ما را فراموش نکن از شفاعت .هر چه باشد مدتی در هوایی نفس کشیدیم که تو هم نفس کشیدی ما را فراموش نکن به حق جدت که ما مفقود الاثر های واقعی هستیم ...
دست حق به همراهت

ارسال نظرات
پر بیننده ها