نهادِ فرهنگ قلب تپنده ی اقتصاد مقاومتی
بدين ترتيب فرهنگ شامل امور و اشيايي است كه انسان به تدريج آموخته، خلق كرده، به آنها پيبرده و آنها را حفظ کرده است. سه مؤلفهي تشكيل دهندهي فرهنگ را ميتوان 1ـ ابزار و فنون 2ـ نظم اجتماعي و مؤسسات آن 3ـ ارزشهايي كه مردم يك جامعه بدان اعتقاد دارند دانست.
فرهنگ اساس ارزشهايي است كه هر انسان و هر گروه هويتخود را در آنها باز ميشناسد. فرهنگ از نزديك و به طور كامل با نوع توليد و سازمان اجتماعي و زيربنا و نيز با ارزشها و هنجارهاي يك جامعه كه خود يكي از عناصر تشكيل دهندهي آن است ارتباط دارد.
اگر صورت معنای و اجزاء شناسی فوق را در شکل عمومی و همگانی، پیرامون نهادِ فرهنگ بپذیریم به شکل روشن به ارزیابی زیر رسیده ایم: اولین قدم درتحقیق نظری و تحقق عملی یک تغییر یا تحول ابتدا باید هنجارها و نظام عملی مجموعه مورد نظر با نهاد فرهنگیِ یک جامعه وارد گفتمان شوند تا همسانی کیفی و سپس کمی بین این جهت در بستری مشخص و با خروجی عینی به دست آید.
پس مطالبات ما از داده های فرهنگی یک جامعه ما را وارد فضای عملی تغییری که به دنبال آن هستیم می کند.
در حوزه گسترده ی اقتصادمقاومتی دو رویکرد و دو نسبت نهادِ فرهنگ را مورد مطالعه و پردازش قرار می دهد:
- درونی سازی اجتماعی یا اجتماعی سازی مقوله موردنظر(اقتصاد مقاومتی) شامل:
رسانه، فضای مجازی، عرف اجتماعی، سنن و آداب تاریخی (فولکلور)، هنر، ادبیات و مهتر از همه کارکردهای اجتماعی دین و شریعت.
ارزش سازی فکری و آموزشی مقوله موردنظر(اقتصاد مقاومتی) شامل:
آموزش و پرورش، اندیشکده های اجتماعی، فصاها و مراکز دانشگاهی وعلمی، کلیه ادارات و مراکز دولتی ( به ویژه در حوزه فرهنگ)، مساجد و کانون های فعال فرهنگی اجتماعی.
زمانی که اجزاء مطالبات مقوله موردنظر(اقتصاد مقاومتی) همچون: مصرف بهینه (تبدیل مصرف به استفاده)، جلوگیری از اسراف و تبذیر( روحیه صرفه جویی)، ایجاد زمینه ای از دانش عمومی نسبت به اقتصاد و سرمایه های شخصی، خانواده، جمعی، بومی، ملی و غیره و نیز تبلور مصرف واقعی در تولید واقعی و نسبت های حقیقی این دو و نه فقط سود و سرمایه مادی را با دو نسبت فوق مورد ارزیابی قرار گیرد راهبردهای عملی و وجودی مقوله مقوله موردنظر(اقتصاد مقاومتی) مورد شناسایی قرار خواهند گرفت.
موارد زیر به نظر صاحب نظران وجوه مشترک راهبردهای مورد اشاره هستند:
« سیاستگذاری فرهنگی به نحوی صورت بگیرد که نهایتا شهروندان دست از خرید کالای ایرانی برنداشته و آن را در اولویت سبد خرید خود قرار دهند.
میبایست راهبردهای فرهنگی جامعه به این منتهی گردد که جامعه با خود باوری ملی، کالای ایرانی را افتخار خود بداند و از ژست های ساختگی در ادبیات فردی و اجتماعی زندگی خود در مصرف کالای خارجی دوری کند.
می بایست در این مسیر از کار فرهنگی، تبلیغات و آماده سازی فکر و رفتار نوجوان و حتی کودکان بهرهبرداری کرد و از تاثیر رسانه های دیداری و شنیداری و مکتوب برای اصلاح رفتار اجتماعی استفاد کرد، و در این میان آموزش و پرورش ، وزارت ارشاد ، صداو سیما، دستگاههای آموزش عالی ، مطبوعات و... می توانند نقش مهم و ارزنده خود را در این راه ایفا کنند تا ایرانی با افتخار از کالای ایرانی استفاده کند.
خرید کالای خارجی، نابودی فرصت های شغلی داخلی و از بین بردن خلاقیت های فردی و جمعی است و این به مفهوم این است که حذف کالاهای نامرغوب خارجی از سبد خرید خانوار های ایرانی با اتخاذ سیاستهای فرهنگی و اقتصادی مناسب، رسالت عظیم دولت، خصوصا وزارت بازرگانی است.
رسالت دستگاه فرهنگی و رسانه های کشور در آگاهی بخشی به شهروندان امری ضروری است به مفهوم اینکه، آگاهی های لازم باید به مصرفکننده ارائه شود.
او باید بداند مصرف کالای خارجی سلیقهای شخصی نیست، بلکه به معنای بیکار شدن جوان ایرانی وپدید آمدن مشکلات همراه آن است. در آموزش وپرورش کشور باید برنامهریزی شود تا با افزایش دانش فراگیران ، اطلاع آنها از هویت فرهنگی و منافع ملی افزایش یابد . متاسفانه بسیاری از لوازمالتحریر دانشآموزان از خارج وارد میشود.
این به آن معناست که ایرانی از کودکی می آموزد کالای خارجی استفاده کند. در صداوسیما و دیگر رسانه های دیداری و شنیداری باید محدودیتهای بیشتری برای تبلیغات کالاهای خارجی اتخاذ شود تا رسانه های ملی و عمومی کارکردی ضد پیشرفت ملی نداشته باشند. به یاد داشته باشیم قاچاق کالا یکی از موانع توسعه در ایران است. فرهنگ شهروندان باید بهگونهای تغییر کند که هر شهروند بداند مصرف کالای قاچاق، عاملی در جهت از بین بردن فرصت های اشتغال است.