خبرهای داغ:

افتخار قم در میزبانی از نخستین شهید ترور پس از انقلاب

سوم اردیبهشت سی و هفتمین سالگرد شهادت سپهبد قرنی است، مجاهدی که مجاهدتش را سال‌ها پیش از انقلاب و با طرح کودتا علیه رژیم ستم‌شاهی و البته نپذیرفتن پیغام خاندان پهلوی و رشوه آنان آغاز کرد.
کد خبر: ۸۶۶۳۹۴۱
|
۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۸
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم،‌ شاید کمتر کسی است که بداند نخستین شهید ترور گروهک منحرف فرقان – که تنها 70 روز پس از پیروزی انقلاب، در اوج مظلومیت به شهادت رسید – در حجره‌ای از حجره‌های صحن اصلی حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه‌(س) (صحن امام رضا علیه السلام) مدفون است و البته قم و قمی‌ها به این میزبانی مفتخرند.

سخن از شهید سپهبد محمد ولی قرنی است که از همان دوران نوجوانی و جوانی، شوق خدمت به مردم را در سر می‌پروراند.

این بود که به خدمت ارتش درآمد و با سرعت شگفت انگیزی، مدارج عالی را پشت سر گذاشت؛ اما در عین حال متوجه بود که نظام شاهنشاهی و به تبع آن، ارتش، رژیمی ستمشاهی و ظالمانه و فاسد است.

این بود که به همراه تعدادی از همفکرانش، طرح کودتایی علیه رژیم پهلوی را پایه گذاری کرد که البته به ثمر ننشست و لو رفت. قرنی دستگیر شد و منتظر محاکمه ماند. در آغاز صحبت از اعدام قرنی بود، ولی سرلشکر قرنی به اخراج از ارتش و سه سال حبس محکوم شد

وی در اسفند 1339 از زندان آزاد شد و از آن پس نیز شدیدا مورد مراقبت امنیتی قرار داشت. او به دلیل همکاری با روحانیت در جریان نهضت خمینی کبیر و تا پیروزی انقلاب اسلامی، بارها به زندان رفت و آزاد شد.

بهمن 1357 فرار رسید و امام در روز 12 بهمن به میهن بازگشت. در روزهای میان 12 و 22 بهمن، محمدولی قرنی در مدرسه رفاه مستقر بود و بلافاصله در 23 بهمن 1357 و پس از پیروزی انقلاب، با حکمی از سوی امام خمینی، به عنوان نخستین رئیس ستاد ارتش منصوب شد و البته همزمان عضو شورای انقلاب هم بود و همه اینها چیزی نبود جز اعتماد کامل امام به ایشان.

شاید قرنی مترصد همین فرصت بود تا ارتش جمهوری اسلامی ایران را سر و سامانی دهد. او بلافاصله گروهی از افسران انقلابی را برای اداره امور ارتش به کار گرفت؛ سرهنگ فروزان که ارتباط خوبی با روحانیت و افسران جوان انقلابی داشت، رئیس دفتر سپهبد قرنی شد و با هدایت او افسرانی مانند محمد سلیمی، شهید یوسف کلاهدوز، شهید موسی نامجو و شهید حسن اقارب‌پرست وارد ستاد مشترک ارتش شدند. این افراد تلاش کردند تا هم ضد انقلاب را از ارتش جدا کنند و هم از نفوذ ضد انقلاب به ارتش جلوگیری کنند.

در آن روزها، قرنی و نیروهای ارتشی تصمیم می‌گیرند که با لباس شخصی به محل خدمت خود رفت و آمد کنند تا موجب رفع بی‌اعتمادی احتمالی مردم نسبت به ارتش باشند و این استراتژی هم موثر واقع می‌شود و مردم به شعار «ملت فدای ارتش» و ارتش هم در پاسخ، به شعار «ارتش فدای ملت» روی می‌آورند.

در عین حال، ضد انقلاب هم بیکار ننشست و فشارهای فراوانی نسبت به عملکرد انقلابی و مدیریت جهادی قرنی در ارتش وارد آمد، فشارهایی که برخی از آن‌ها به حیطه مطبوعات هم کشیده شد و مظلومیت افسران انقلابی ارتش را به اوج می‌رساند.

فشارهایی هم از طرف برخی اعضای دولت موقت وارد می‌شود و قرنی تصمیم به استعفا می‌گیرد و استعفانامه‌اش را به محضر امام ارسال می‌کند؛ اما جالب این است که متن این استعفانامه، سال‌ها پس از شهادت او منتشر می‌شود که در بخش‌هایی از آن، چنین آمده است: 

«محضر رهبر عالیقدر و پیشوای انقلاب اسلامی ملت مستضعف ایران، حضرت آیت الله العظمی خمینی

از درگاه خداوند باری تعالی مسئلت دارم که وجود نایب بر حق امام عصر (عج) را در کنف حمایت خود سلامت بدارد تا در سال‌‌های بسیار، ملت ایران را در پرتو شمع وجودشان مستفیض و بهره‌مند بدارد. غرض از تقدیم این معروضه ذکر نکاتی است که انگیزه تحریر آن جز انجام تکلیف شرعی و ادای فریضه ملی هیچ محرک دیگری نمی‌تواند باشد. 

اینجانب پس از 6 سال زندان و 14 سال زیر نظر بودن از طرف رژیم غاصب و فاسد خاندان پهلوی، با الهام‌گیری از تعلیمات نجات‌ بخش پیشوای آگاه، تلاش داشت به سهم خود و بنا به وظیفه شرعی یک ایرانی، با سلطنت غیرموجه و عارض ظالم مبارزه کرده و به خواست خداوند توانا شاهد واژگونی آن شود. موقعی مأموریت اداره معدوم و از هم پاشیده ارتش را عهده‌دار شدم که امتثال امر رهبر واجب و تجدید حیات آن را بر پایه صیانت از دستاوردهای انقلاب و جلوگیری از نفوذ عناصر خائن و عمال اجنبی، فریضه دینی خود می‌دانستم.

در بدو امر و در شروع حکومت منصب از طرف امام که به حق مورد تأیید عامه مردم قرار داشت، متأسفانه آنان که لطماتی از رژیم منحوس و آزاردهنده گذشته داشتند، بدون بررسی صرفاً برای خالی کردن عقده‌های درونی که مقدم بر مصالح دینی و ملی قرار دارند، چنانچه در اضمحلال و تخریب روحیه ارتش جاه‌طلبانه داد سخن دادند که به زودی متوجه بیانات ناپخته و نسنجیده خود شدند و موقعی درصدد جبران آن آمدند که بسیار دیر شده و آنچه دشمن دین و کشور و ملت می‌خواست به پایش ریختند و از این رهگذر ندانسته ضربه‌هایی به پیکر ارتش وارد ساختند که هیچ دشمن داخلی و خارجی به چنین توفیقی دست نمی‌یافت؛ سخن به دراز می‌کشد ولی لازم به ذکر است و باید به استحضار رهبری که بیش از هر کس علاقه به نتیجه سعادت بخش انقلاب هستند، برسد.»

قرنی در ادامه این متن، درباره مشکلات ارتش و فشارهای وارد بر آن درد دل می‌کند و رفتار نفوذی‌های در ارتش و حتی رفتار برخی از به ظاهر خودی‌ها و حتی برخی اعضای دولت را، سبب تقویت دشمن و تفرقه و تشویش مردم می‌داند که بسیاری از این اتفاقات، ناشی از مقابله جدی و همه جانبه ارتش با نیروهای ضد انقلاب و توطئه‌های آنان در کردستان است که البته به مذاق برخی خوش نیامده است.

او در ادامه می‌نویسد: «اینجانب در نظر داشته و دارد با بهره‌گیری از حمایت‌های بی‌دریغ امام و کمک‌های شبانه‌روزی سایر مراجع و روحانیون دینی و روحانیون عالیقدر، ارتشی بر بنیان مفاهیم و اهداف اسلامی که از ملت و با ملت باشند که در روز خطر ارتش و ملت دوش به دوش هم و برادروار با دشمن خارجی مقابله کند، پایه‌ریزی کند، ولی اقدامات مزدورانه و مأیوس کننده وابستگان دولت مرا بر آن داشته است که به عرض امام برسانم که احساس می‌کنم قادر به انجام این فریضه شرعی و ملی نیستم و اجازه می‌خواهم اکنون که تمام لطمات و ضربه‌های ویران‌کننده از طرف به ظاهر دوستداران وطن به گفتار مسلمانان بر این ارتش وارد می‌شود، اجازه فرمایید که بیش از این در حیرت و تأسف باقی نمانم و همچنان گذشته به امور عادی خود پرداخته، حال که دنیا نداشته لااقل در محضر مراجع عالیقدر برای آخرت توشه‌ای برگیرم.

رئیس ستاد کل ارتش ملی اسلامی ایران - سرلشکر قرنی.»

باید اذعان کرد که این استعفای دردمندانه، نشان از اوج فشارها بر این سرباز اسلام دارد. با این حال و با کنار رفتن قرنی از رأس ارتش، باز هم طرح ترور او در دستور کار است و این اقدام تروریستی تنها چند روز بعد و در سوم اردیبهشت 1358 عملیاتی می‌شود و ترور شخصیت‌های جمهوری اسلامی آغاز می‌شود.

ترور شهید سرلشکر محمدولی قرنی به گروهک تروریستی فرقان نسبت داده شد و این گروهک نیز مسئولیت این جنایت بزرگ را به عنوان نخستین ترور خود به عهده گرفت و البته پس از آن هم ترور شخصیت‌هایی مانند شهید مطهری، شهید مهدی عراقی، شهید قاضی طباطبایی و شهید دکتر مفتح، همگی در همین سال 58 و توسط همین گروه منحرف تروریستی برنامه ریزی و اجرا شد تا شاید به خیال خود با حذف فیزیکی نیروهای برجسته انقلابی، انقلاب اسلامی را به خیال خود به بن بست بکشانند.

اینگونه است که در روز سوم اردیبهشت 1358، سرلشکر محمد ولی قرنی، در منزل شخصی اش و در خیابان ولیعصر، مورد حمله قرار می‌گیرد و پس از انتقال به بیمارستان، به شهادت می‌رسد.

درباره چرایی انتخاب محمد ولی قرنی به عنوان نخستین هدف ترور گروه فرقان، مطالب گوناگونی مطرح است، اما به نظر می‌رسد کینه و نفرت گروه‌های چپ و مارکسیستی از او ریشه ای تاریخی دارد چرا که محمد ولی قرنی در زمان تصدی رکن دوم ارتش، شبکه افسران حزب توده را پس از کودتای 28 مرداد 1332 کشف و منهدم کرده بود و این مسئله‌ای نبود که گروه‌های معاند به راحتی از آن بگذرند.

اینگونه بود که این سرباز فداکار امام و انقلاب، شهد شهادت نوشید و جانش را فدای امام و انقلاب کرد. پیکر مطهرش را به قم منتقل کردند و به خاک سپردند.

امسال، سوم اردیبهشت 1395، سی و هفتمین سالگرد شهادت این مبارز و مجاهد انقلابی است، مجاهدی که مجاهدتش را سال‌ها پیش از انقلاب و با طرح کودتا علیه رژیم ستمشاهی و البته نپذیرفتن پیغام خاندان پهلوی و رشوه آنان آغاز کرد و پس از انقلاب نیز، منشأ خدمات بزرگی بود؛ اما دشمنان تنها 70 روز پس از انقلاب، او را بیشتر تحمل نکردند و مظلومانه به شهادت رساندند تا نامش به عنوان یکی از شهدای پیشروِ پس از انقلاب، تا ابد ثبت شود و البته وظیفه ما در معرفی این شهید مظلوم – که کمتر از او سخنی به میان می‌آید – بیشتر شود.


گزارش از: حسین شیخ‌حائری
ارسال نظرات