کد خبر: ۸۶۵۵۴۷۶
|
۱۶ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۵
نرمندان ما علاقه دارند بیشتر با فعالیتهای شما آشنا شوند ؟
در سال ۵۹ -۶۰ فعالیت حرفه ای خود را شروع کردم و در حوزه هنری مشغول به کار شدم. مدتی به نقاشی پرداختم ولی به دلیل نیازی که در نشر مفاهیم انقلاب احساس می شد به سینما گرایش پیدا کردم. حضورم در سینما صرفاً به دلیل همکاری با دوستانم و کمک به رفع موانع پیشرو بود. برای همین به فراخور نیاز، رشته کاریم را تغییر می دادم و برای کمک به رفع مشکل جدید پیشقدم می شدم. در ابتدا مدتی گریمور بودم، بعد با پیدا کردن نیاز جدید، طراح صحنه و لباس شدم، و با گذشت زمان، ویژوال افکت، اسپشیال افکت، ورود به سینمای دیجیتال، و... تجربه کردم. به مرور جایگاه حرفه ایم را پیدا کردم و مدیر هنری سینما شدم و تعدادی کار نیز در این محدوده انجام دادم .
شاخص ترین کارهای هنریتان را معرفی بفرمائید ؟
آخرین کاری که حضور داشتم فیلم حضرت محمد(ص) بود . در فیلم ملک سلیمان(ع) و مریم مقدس(س) که با فاصله زیاد از هم کار شد به عنوان مدیر هنری فعالیت داشتم. البته در فواصل بین کارها سعی کردم در چهارچوب مفاهیم دینی نقاشی کنم و نمایشگاه هایی بر پا نمایم. برایم حضور در تولید یک اثر سینمایی حکم بستری را دارد که می تواند فضای رشد باشد، برای همین سعی میکنم از ابتدای ساخت هر فیلم تا آنجا که ممکن است حضور داشته باشم. در بحث تحقیقاتش، در بحث نگارشش و در بحث اجرا. سعی می کنم تا آنجا که ممکن است از فضای فیلم برای حل مشکلات فکریم بهره ببرم.

می فرمائید در حال حاضر مشغول چه کاری هستید ؟
مدتی است مشغول نوشتن سناریوی ملک سلیمان(ع) قسمت دوم و سوم هستم و سعی دارم به مرور طراحی کانسپت فضاهای آن را برای تولید فیلم آماده کنم. این گونه کارها به دلیل داشتن حرف های نو و تفکر جدید، برعکس انتظار کسی اشتیاق همراهی در تولید آن را ندارد. چرا که معمولاً مسئولین نظام از کارهایی که حرف جدید و نگرش نو در حیطه دینی دارد می ترسند و اذیت میشوند پس کمکی نمی کنند. سالهاست که از ساخت فیلم ملک سلیمان۱ گذشته و دولتها می آیند و می روند و هیچ کدام حاضر نیستند تا سرمایه گذاری برای قسمتهای بعدی کند و این هم در شرایطی است که رهبر معظم انقلاب چندین بار تاکید کرده اند که دو و سه این مجموعه باید ساخته شود. علت را می توان در تنگ نظری بین کارشناسان جستجو کرد، آنها مطالبی را که در حد فهم خودشان است تأیید می کنند و نگاه های جدید به آیات قرآن را بر نمی تابند. این در شرایطی است که نگاه نو در ملک سلیمان ۱ بسیار مورد تشویق رهبری قرار گرفته است. با این حال سعی می کنیم تا آماده باشیم و اگر فرصتی ایجاد شد به وظایفمان عمل کنیم.


شما دو روز از وقت خود را برای برپایی این کارگاه جمعی صرف کردید، هدف از برگزاری چنین کارگاه هایی چیست؟
هدف همنشینی است. همیشه برپایی کارگاه های نقاشی دو علت دارد . یکی ارتباطات تکنیکی و انتقال تجربیات فردی به دیگران است. یعنی در چنین جمعی افراد با تکنیکها و روشهای اجرایی کار هم دیگر آشنا می شوند. و علت دوم هم همنشینی است.
از معضلات اساسی در بحث هنر و هنرمند نداشتن ارتباط با یک دیگر است. فردی بودن هنرمندان باعث شده که آنها در خودشان مستقر شوند و جلوه های بیرون از خود را نبینند. برای همین خود محور هستند و محدوده حرکات روحی شان خیلی کوچک است. آنها در همنشینی ها با نگاه های مختلف آشنا می شوند، با روشهای ارتباطی مختلف آشنا می شوند و احیاناً می توانند با همدیگر شروع به صحبت کنند تا باب های جدیدی باز شود. متأسفانه در دانشگاه های هنری به گونه ای جوان را آموزش می دهند که جز خود هیچکس دیگری را نمی بیند و هنرمند بودن را در نگاه اومانیستی فرض می کند که این نوع آموزش و نگاه درست نقطه مقابل هنر الهی و یا هنر اسلامی است که مبنای آن دور شدن از مَنّیت و کشتن نفس است.

ارزیابی شما از کار هنرمندان یزدی چیست ؟
بنده دفعه اول است که با هنرمندان یزدی همنشین می شوم و خوشحالم که می بینم توانایی های خوبی در بین آنهاست، البته انتظار داشتم تا تعداد بیشتری از هنرمندان یزد در این ورک شاپ شرکت کنند ولی خب، می فهمم که آنها به دلیل شرایط و مشکلات مختلف اجتماعی نتوانستند در این جمع حاضر شوند. چیزی که در این زمان کوتاه در همنشینی با هنرمندان برایم جلب توجه کرد ، روحیه خوبشان بود و صفایی که در وجود دارند. خدا خیرشان دهد که مرا در جمع شان پذیرفتند و این تجربه خوب را برایم به یادگار گذاشتند.
استاد قدیریان! تفاوتی بین هنرمندان شهرستانی و هنرمندان پایتخت وجود دارد ؟
بله مسلماً . چون محیط زندگی روی انسان تاثیر می گذارد . مشکلات پایتخت نشینی به گونه ای است که بر روحیه و صفات ساکنینش تأثیر گذاشته و آنها را از آرامشی که به دنبالش هستین دور می کند. به این نکته باید توجه داشت که برای هنرمند بودن روح سالم داشتن مهم است. آنقدر که سلامت روحی در هنرمندان شهرستانی وجود دارد در تهران برای هنرمندان به دلیل اختلالات روانی و ارتباطی کمتر وجود دارد .
در این مجموعه آثار خلق شده اثر خاصی توانسته نظر شما را جلب کند ؟
به نظرم همه کارها خوب بود. ببینید این موضوعی که شما برای ورکشاپ تعریف کردید موضوع سختی است . وقتی شما می گویید: کار موضوعی. یعنی معرفت نسبت به آن موضوع. کارگاهی با موضوع مادر مهربان امت، حضرت زهرا(س)، لازمه اش داشتن آشنایی هنرمندان با آن شخصیت مقدس است. مگر چقدر این جوانها با این موضوع آشنایی دارند که درآثارشان جلوه گر شود؟ اینکه شما تاریخ زندگی یک شخصیت را بدانید دلیل بر این نمی شود که شما آن شخص را شناخته اید . جایگاه ارزشی آن شخصیت را فهم کرده اید؟ این دانسته هاست که می تواند هنرمند را ترغیب کند به سمت یک رفتار ارزشمند و فاخر.
به نظر شما بخش های مجهول مانده زندگی حضرت زهرا (س) چه هست که در قالب هنرهای تجسمی می توان به آن پرداخت ؟
من که معتقدم جامعه حضرت زهرا(س) را خیلی کم می شناسد. ما در حیطه تاریخ زندگی ایشان یک مقدار اطلاعات به جامعه می دهیم که این جواب معرفت به ایشان نیست. به نظرم معرفت به جایگاه ایشان مغفول مانده است. متعجبم که چرا اهل تفکر فقط به ظواهر تاریخی و دنیایی این بزرگواران می پردازند. این واقعاً ظلم است، هم به اهلبیت(ع) و هم به بشریت.
هنرمندان جامعه اسلامی ما چقدر توانسته اند به موضوع " فاطمه(س)؛ مهربان تر از مادر" بپردازند؟
ما میراث بسیار عظیم و گسترده ای در دست داریم؛ اگر بخواهم نسبت سرمایه عظیمی که از مفاهیم الهی که داریم بگویم باید گفت: هیچ کاری انجام نداده ایم و باید خیلی بیش از اینها تلاش کنیم.
مسلماً کار هنری خوب همیشه تاثیرگذار است ولی به حداقل ها نباید قانع باشیم. حضرت زهرا (س) نور عالم است حضرت زهرا (س) برکت عالم است . اصلا جایگاه ایشان اینقدر رفیع است که در کلمات نمی گنجد . هنرمند باید فضای ملکوتی را درک کند تا بتواند شروع کند به کار کردن.
یک هنرمند در هر فضایی زندگی کند همان را خلق می کند. هنرمند محقق نیست. تحقیق و تبیین کار هنرمند نیست. بله! هنرمند اهل مکاشفه هست، اهل شهود هست، اهل دیدن هست ولی خمیرمایه و منشأ مشاهداتش تحقیقات باید باشد. تحقیق کار علما و متفکرین است . کار کسانی است که هنرمند را تغذیه می کنند. هنرمندان نیروهای بالقوه خوبی هستند ولی باید ساماندهی بشود. اگر ساماندهی درست صورت نگیرد و اگر تغذیه فکری نشوند؛ بدیهی است که فلسفه های دیگر و منظرهای دیگر می آیند و آنان را می ربایند.
در مورد آثار جدیدتان منظورم مجموعه آسمان حسین(ع) است، توضیحی بفرمایید ؟
معتقدم هنرمند باید زنده باشد و هنرمند زنده، هنرمند پیشرو است و هنرمند پیشرو کسی است که پیشاپیش و قبل از اینکه جامعه به مرحله جدید خود برسد، با قدرت تخیل و خیال و به مدد فضای تحقیقاتی در زمان جلو برود و آثارش را در راستای اتفاقات پیشرو قرار دهد. این سوال مهمی است ؛ ما داریم به کدام سمت میرویم؟ با چه چیزهایی مواجه خواهیم شد؟ خداوند می خواهد ما به آیاتش و نشانه هایی که در هر زمان ایجاد می کند توجه کنیم. یعنی، به پیرامون خود درست نگاه کنیم. خداوند می فرماید چرا به آسمانها و زمین نگاه نمی کنید؟ ما همه به آسمانها و زمین نگاه می کنیم ولی از کنار آیات الهی به راحتی رد می شویم. خداوند ما را دعوت به، تبیین و تدبر می کند.
وقتی با این روش به آینده نگاه می کنم. به این نتیجه می رسم که تا چند سال آینده تعداد زیادی از امتهای مسلمان بیدار می شوند. با خودم می گویم: چه کاری در این راستا می توانم انجام دهم؟ چیزی که به ذهنم رسید، این است که بهترین کارمطرح کردن"منظر صحیح به عاشورا" است. حضرت زینب(س) می فرمایند:"هیچ ندیدم جز زیبایی!" این منظر کلید رمز گشای فهم معارف عمیق عاشورا در آخرالزمان است. زمانی که امتها قرار است با فرهنگ عاشورا حرکتشان را شروع کنند آنجاست که حضرت می فرمایند: "ما رأیتُ الاّ جمیلاً" یعنی باید زیبا دید. وقتی سعی می کنید به عاشورا زیبا نگاه کنید لایه های پنهان و قدرت نهفته در عاشورا را فهم می کنید ولی وقتی به خون و خون ریزی فکر می کنید در همان حد می مانید. اصلاً عاشورا علت وجودیش همین است. روش چگونه رفتن است. مجموعه تابلوهای آسمان حسین را خدا در ماه مبارک رمضان لطف کرد و دستم را گرفت تا انجام دهم، البته این یک شروع است و باید روی آن کار شود.
معتقدم که نیامده ام در این دنیا تا نقاش بشوم. آمده ام تا انسان شوم. نقاشی بهترین ابزاری است که انسان می تواند با آن روابط بین اشیاء و مخلوقات را درک کند، به شرطی که اسیر خود نقاشی نشود. همیشه سعی کردم نسبت به مفهومی که می خواهم کار کنم تکنیکم را انتخاب کنم. این مجموعه آثاری که اخیراً دیده اید با مجموعه آثار سری قبل من خیلی فرق تکنیکی دارد، تابلوهای قبل من انتزاعی بودند، ولی این سری کارها نوعی رئالیسم در خود دارد. به قول دکتر شاه حسینی "رئالیسم اشراقی".
در کل این آثار می گوید: ای انسان! همین الآن در همین لحظه که در اوج رئالیسم مشغول زندگی هستی، نور خداوند و سایه الهی بالای سر تو دارد کار انجام میدهد. فکر نکن که زندگی ات را می کنی و تمام میشود و بعد خدا هم می آید جداگانه کارش را انجام میدهد، اینها همه در یک مجموعه و یک نظام است.
ما باید تعامل با آسمانها را یاد بگیریم ، یعنی چیزی که تفکر غرب از ما گرفته است. ما باید دوباره رجوع کنیم به گذشته مان و آن فرهنگ غنی خودمان و آسمان را در زندگی خود لحاظ کنیم. برای همین این مجموعه جدید از آثارم مقداری متفاوت شده است .
استاد شما به عنوان چهره موفق هنر انقلاب چه توصیه ای به جوانها دارید که در این عرصه میخواهند گام بردارند؟
معتقدم هر هنرمندی باید سعی کند آگاهی های خودش را نسبت به جایگاهش در هستی بیشتر کند. برود تحقیق کند . در بحثهای معارفی شرکت کند و با دقت مباحث را پیگیری کند. توصیه می کنم به همه هنرمندان که جایگاه خودشان را در عالم هستی پیدا کنند و این لازمه اش تحقیق است، لازمه اش مطالعه است و لازمه اش همنشینی با اهل علم است .

ارسال نظرات