برای استقبال از ورود امام ، به تهران رفت و از خوشحالی سر از پا نمی شناخت. چند ماه در تهران ، در رکاب امام فعالیت جدی داشت تا این که سپاه تشکیل شد و حمید به کرمان برگشت و به عضویت سپاه کرمان در آمد.
علی مهرابی ، همرزمش نقل می کند: « پس از تشکیل سپاه به عضویت سپاه در آمد، سپاه آن زمان ، تشکیلات گسترده ای نداشت، بلکه در حد یک کلانتری معمولی امروزی بود و بیشتر ، کار فرهنگی می کردیم، یک شب پشت بام سپاه ( روز سوم تشکیل سپاه ) کشیک می داد، دیدم با دقت مراقب اطراف است. خواستم امتحانش کنم چند گلوله ی رسام ، حول و حوش حمید شلیک کردم و او نیز اسلحه را گذاشت روی رگبار و دور خودش شروع به چرخیدن کرد. به این خاطر حمید قبل از این که به حمید چریک معروف شود، به حمید رگباری شهرت یافته بود، خلاصه او حدود 3 خشاب خالی کرد.
به طوری که همه بچه ها کف اتاق ها دراز کشیده بودند. بعد که از او بازجویی به عمل آمد، که چرا به صورت رگبار شروع به تیراندازی کردی ! او فی البداهه ، سناریویی ساخت، و تعریف کرد که همه متوجه شدند خیلی به جا و به موقع تیراندازی کرده است. گفت: یک موتور هزار دیدم که با دو راکب روبروی سپاه ایستادند، و تا خواستند شلیک کنند، من شروع به تیراندازی کردم »
سردار خوشی ، همرزمش ، نقل می کند: « او علاقه ی خاصی به کارهای رزمی و چریکی داشت . در تمام عملیات ها پیش قدم بود . همیشه یک قطار نارنجک دور کمرش می بست و تخصصش ، در پرتاب نارنجک بود . البته اسلحه هم داشت. ابتدا فاصله را محاسبه می کرد، و زاویه را در نظر می گرفت و بعد اقدام به پرتاب نارنجک می کرد. در برخی عملیات ها به همین شکل باعث موفقیت می شد و به این خاطر به حمید چریک ، معروف بود. مسئله ی جالب دیگر ، کوله پشتی او بود . که داخلش همه چیز پیدا می شد. تمامی امکانات زمینی مثل ظرف ، قابلمه ، چراغ خوراک پزی ، و ...
مثلا یک موقع خواستیم اشکنه درست کنیم، فوری پیاز و سیب زمینی از کوله پشتی در آورد، و یا کشک در می آورد. کلا خیلی سریع و فرز بود
در مورد ابتکارات او ، سردار خوشی نقل می کند: « او یک رمز داشت ( هلم هوتا – شلم شوتا ) یک شب جهت پاک سازی به شهر رفتیم چون ضد انقلاب آمده بود داخل شهر. بعد از اتمام ماموریت تماس گرفتیم که ما داریم می آییم. چون منطقه ی حساسی بود ، کوچکترین حرکتی که مشاهده می شد، مورد تیر اندازی قرار می گرفت. به سمت پایگاه می آمدیم . حمید مسئولیت فرماندهی را به عهده داشت نزدیک پایگاه ، رزمندگان از داخل به صورت رگبار به سمت ما شلیک کردند . خودمان را انداختیم داخل جوی آب . حمید داد زد که منم هلم هوتا – شلم شوتا و به این طریق آنها ما را شناختنتد و تیر اندازی قطع شد او جان همه ما را نجات داد
سردار حاج قاسم سلیمانی درباره شجاعت وی در کتاب "چریک " میگوید: با حمید چریک در عملیاتهایی چون طریق القدس و فتح المبین بودیم، خیلی فرز بود و در شرایطی که آتش سنگین عراقیها روی خط ما بود وی با گردانش به نزدیک خط عراقیها رفته و تمام خطشان را با استفاده از نارنجک از کار انداخته بود.
شجاعت عجیبی داشت کافی بود بداند در گوشهای از خط نیاز به ابتکار یا ریسک است اولین کسی که حاضر میشد وظیفه هدایت نیروها را بر عهده گرفته و وارد عمل شود، حمید ایرانمنش بود.
درباره سردار شهید حمید ایرانمنش حرف و حدیث زیاد است اما از قول همسر وی فاطمه حسنی سعدی نیز در این کتاب آمده است: «حمید بسیار ساده زیست بود عروسی را با شام ساده نان و پنیر و سبزی برگزار کرد اعتقاد داشت باید برخی سنتهای غلط نظیر عروسی با شام مفصل را نادیده گرفت، حمید بسیار مهربان و خوش برخورد بود به گونهای که در مراسم تشییع جنازه وی جمعیت زیادی از کرمانیها حاضر شده و برای تسلیت به نزد ما آمده و از ویژگیهای وی که ما در زندگیاش ندیده بودیم میگفتند، وی در 2 عملیات قبل از بیت المقدس به حدی صدمه دید که احتمال آسیب دیدگی ناشی از ترکشهایی که در بدن داشت زیاد بود ولی با همان حال اعتقاد داشت باید برود جبهه و به رزمندگان اسلام کمک کند، بعد از عملیات بیت المقدس خبر شهادتش را به ما دادند».
سردار حاج قاسم سلیمانی درباره شجاعت حمید چریک میافزاید: نزدیک عید نوروز بود که عملیات داشتیم شب با حمید و دو نفر دیگر برای شناسایی رفته بودیم حمید داوطلب شد تا برای شناسایی خط نزدیک رودخانه برود مطمئن بودیم عراقیها وی را میبینند اما وی با نرمی خاصی حرکت کرد و در آرامش کامل خط عراقیها را دید زد و برگشت در همین حین یکی از سربازان عراقی دوان دوان خود را به فرماندهاش رسانید تا حمید چریک را نشان دهد اما حمید به سرعتی باور نکردنی خود را به بالای تپه رسانید و کسی وی را ندید».
سردار سلیمانی در خاطره دیگری از وی نقل میکند: وقتی حمید در یکی از عملیاتها بیهوش بوده اسیر میشود وقتی به هوش میآید میبیند، دو سرباز عراقی در جیبهای وی قرآن و عکس امام(ره) و مهر نماز را پیداکردهاند، به صدام فحش و ناسزا میگویند که چرا ما را وارد جنگ با سرباز محمد (ص) و علی (ع) کرده است، دکتر عراقیها نیز وی را معاینه و زخمش را پانسمان کرده بود، سپس حمید چریک به عقب برگشته بود.
سردار شهید حمید ایرانمنش در جریان عملیات سنگین بیت المقدس در آزاد سازی خرمشهر به شهادت رسید و پیکر وی بیش از 15 روز در منطقه بود تا به کرمان آورده شد و در گلزار شهدای شهر کرمان به خاک سپرده شد.
از این شهید بزرگوار دو دختر به نامهای مریم و معصومه به یادگار مانده است.
انتهای پیام/