به گزارش خبرگزاری بسیج در تنگستان؛دلنوشته زائر سرزمین نور از شهرستان تنگستان که در ادامه می خوانید:
دل در گروه تو دادم؛ به یکباره یادت با قصه بودنم در اینجا گره خورد؛
هوای کوی تو و شمیم عطر و ترنم لحظه های با تو بودن مسیر حضورم را فراهم کرد؛
داشت قصه تمام می شد که یک باره جرقه ای؛
یک اتفاق یا حادثه؛
نمی دانم؛
نمی دانم که چه شد که یک باره اینجا و الان در کنار شماها هستم؛
می گویند دعوت نامه داده اید؛
دعوت نامه؛
آمدم ؛ با شوق؛ با یک دل غبار خورده و پر گناه؛
خجالت می کشم سفره دل باز کنم اما؛
می خواهم عوض شوم؛اینجا قصه شما را که شنیدم هوای دلم طوفانی شد؛ سیل شد؛ جاری شد و تمام لکه ها را برد؛
هوای اینجا چه صاف و بی ریاست؛ چه زیباست؛
کاش می شد بمانم؛ کاش
چه زیبا کشاندی مرا به خاک پاک سرزمینی که هر لاله اش ..
هر شقایقش یادگار عاشقان خمینی است..!!!
بر قدوم پاک سربازانش بوسه می زنم..
اینجا نام و نشانش آشناست؛ من گم بودم در خودم و در قبر تنگ دنیایم و شما چه زیبا زندگی سرودید
چه زیبا از این دنیای فانی حتی یک نام هم با خود نبردید..
آمده ام یاد بگیرم و بر راهتان قدم بگذارم؛ می شود؟
آمده ام جبران کنم..!!! کمکم می کنید.
دعایم کنید . دعا....
دلنوشته زائری از شهرستان تنگستان در سرزمین نور
