از دانشگاه برایم پیامک می‌فرستاد که"حلالم کن و دعا کن که شهید شوم".من هم جوابی برایش ارسال نمی‌کردم. شب می‌پرسید که پیامکی برایت نرسید؟ می‌گفتم "این چه حرفهایی است که می‌گویی؟" می‌گفت می‌خواهم موقع نماز ظهر و عصر یادآوری کنم که دعایم کنی.و من هم در جواب می‌گفتم اصلا دعا نمی‌کنم که بروی و شهید شوی.
کد خبر: ۸۶۴۹۳۰۵
|
۲۱ اسفند ۱۳۹۴ - ۲۲:۳۷
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج دانشجویی،عصر روز دوشنبه هفدهم اسفند نود و چهار اولین نشست از سلسله نشست های«یه حبه کتاب» با معرفی و رونمایی از آخرین اثر علی محمد مؤدب به همت دفتر هنر و ادبیات واحد فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) در محل میقات هنر و رسانه دانشگاه برگزار شد.

این نشست فرهنگی با حضور نویسنده اثر آقای علی محمد مؤدب و آقایان محمدمهدی سیار و میلاد عرفان پور در محل دانشگاه امام صادق (ع) منقعد گردید. از ویژگی های متمایز این جلسه آن بود که این سه شاعر خود از دانش آموختگان دانشگاه امام صادق(ع) بودند و این نکته جلسه را به جلسه ای صمیمی برای دانشجویان و مدعوین مبدل ساخت.

شاید اولین نکته در مواجه مخاطب با «دستخون» این باشد که این کتاب یک شعر بیشتر ندارد. دستخون یک منظومه بلند واحد و یکپارچه ادبی را که در قالب چارپاره سروده شده است، به نمایش می گذارد.  

کسی شاعر شناخته می شده که بتواند منظومه بسراید
صحبت از این منظومه ادبی را محمد مهدی سیار از سیر تاریخ ادبیات و جایگاه منظومه های شعر فارسی آغاز کرد. ایشان با اشاره به سنت منظومه سرایی در تاریخ ملل مختلف و ذکر مثال هایی از تاریخ منظومه سرایی در تاریخ ادبیات ایران نظیر فردوسی، نظامی، عطار و مولوی ، این سنت را جزو سنت های اولیه شعر فارسی می داند و علت این که این قالب در شعر فارسی وجود داشته است را چنین قلمداد می کند: « کسی  شاعر شناخته می شده است که بتواند حجم زیادی از موضوعات، اسطوره ها و مسائل آیینی را در شعری بلند بیاورد. از این رو در طول تاریخ شعرای زیادی تلاش برای منظومه سرایی کرده اند و آثاری در این زمینه ماندگار شده اند نظیر آثارنظامی، منطق الطیرعطار»
 
کارکرد منظومه سرایی برای ارائه فهم فراگیر از عالم است
سیار، با اشاره به آثار مولوی به عنوان آخرین منظومه سرایی ها در قالب مثنوی، گفت: « پس از دوره سبک هندی، با فراموشی منظومه سرایی در تاریخ ادبیات مواجهیم. سبک هندی به تک بیتی ها و غزل هایش شناخته شده است. اما شاعر خودش را درگیر فهم کلی و فراگیر عالم نمی بینید و نمی خواهد طرح کلی از عالم را به مخاطب ارائه کند. و این فرق اساسی است که با منظومه سرایی می بینیم.»

احیای منظومه سرایی برای توصیف دوباره از عالم پس از انقلاب 
سیار سرنوشت منظومه سرایی پس از انقلاب و توجه مجدد به منظومه سرایی را این طور توصیف کرد: «بعد از انقلاب، این ملت و این قوم احساس کرد که حرف های تازه ای برای گفتن دارد و زبانی برای توصیف جهان وعالم باز کرده است. حرف هایی داشت که انگار می توانست در شعر بیاورد. این طور بود که دوباره احساس نیاز به منظومه سرایی و احیای منظومه شکل گرفت. در این برهه با شاعر بزرگی به نام علی معلم مواجه می شویم که منظومه سرایی را احیا کرد. کار دیگر معلم این بود که قالب مثنوی را احیا کرد و شکل تازه ای به مثنوی داد. اما در امتداد حرکت شعر انقلاب مثنوی سرایی و منظومه سرایی دوباره به حاشیه رفت. و غزل و کوتاه گویی جایگزین آن شد.»

دستخون با دو رکن فرمی در منظومه و چارپاره
محمد مهدی سیار دو رکن فرمی اثر را منظومه بودن و چارپاره بودن دانست و پس از این که جایگاه منظومه سرایی را در دوره بازگشت شعری ناموفق قلمداد کرد، در تبیین جایگاه قالب چارپاره و مثنوی در دوره معاصر افزود: « چارپاره هیچ جایگاه جدی در شعر حاضر ما ندارد. و عموم شعرهای ما یا غزل است یا رباعی. قبل از نیما قالب چارپاره رخ نشان می دهد. چارپاره قابلیتش برای همگام شدن با زبان مدرن بیش از قالب های دیگر به نظر می رسید. اگر چارپاره را با قالب های سنتی تر مقایسه کنیم می بینیم که شکل همان شکل مثنوی است. اما در طول تاریخ کسی مثنوی با وزن دوپاره نمی گفت و چارپاره با بند هایی کوتاه تر به نوعی کمر مثنوی مثنوی را می شکاند و آن را به سمت نو شدن زبان فارسی پیش می برد. به تعبیر دیگر چارپاره گریز از قالب کهن و رسیدن به قالب نیمایی بود. این قالب سنگینی قالب مثنوی را ندارد. و ما بین کهنه و نو است. اما نوع استفاده از این قالب بیشتر در برای شعر کودک و برای ترانه بوده است.

مؤدب شاعر قرق شکستن است.
 سیار کتاب مودب را کتابی با یک شعر توصیف کرد و این را اتفاق نادری در کتب شعر دانست. وی  افزود: « کاری که مؤدب کرده یک کار منحصر بفرد از حیث فرمی است. چون چارپاره را به عنوان منظومه بلند بکار برده است. ما منظومه سرایی قابل اعتنا نداشتیم از این جهت هم  مؤدب در این کتاب یک قرقی را شکسته است. شخصیت ادبی مؤدب شخصیت قرق شکنی است. چه در قالب چه در محتوا. جسارتی که در شعر او هست او را تبدیل کرده است به شاعر ایده پرداز و طرح دهنده که می شود دوران های حیات مختلف ادبی او را به طرح های ادبی که او در انداخته تقسیم کرد. او با طرح و تجربه در کار شاعری خودش پیش رفته است. اگر تشخیص بدهد باید زمانی ترانه گفت، این کار را می کند و کرده است. او نزدیک 200 ترانه منتشر نشده دارد اگر بدانید که باید سپید بگوید این کار را می کند و کرده است. و حالا تصمیم گرفته است که باید منظومه بگوید.»  
 
حافظ تقریبا هیچ طرح نویی در ادبیات در نیانداخته است
سیار با ترسیم جایگاه شعری مؤدب در شعر انقلاب چنین گفت: «شاعران را می توان به دو دسته تقسیم کرد. شاعرانی که شعرشان در چارچوب جریان عمومی ادبیات زندگی می کند که البته این ها موفق ترند. برای مثال حافظ چنین شخصیتی دارد. می توان گفت که حافظ تقریبا هیچ طرح نویی در نیانداخته است. او یک شاعر متعادل در چارچوب تعریف شده شعر است. گونه ای دیگر از شاعران کسانی هستند که به دنبال آن اند که طرح بدهند و به نوعی جاده باز کن بقیه باشند. اگر کسی بخواهد چنین کاری بکند اولین مسئله اش این است که ممکن است به درهای بسته بخورد و حتی مخاطبش را از دست بدهد. در دوره بعد از انقلاب سید حسن حسینی در تاریخ شعر ما چنین جایگاهی را دارد. سید حسن از این در به آن در می زند و خیلی موارد هم شاید به در بسته می خورد و همین طور هم هست که چهره نمی شود. اما قیصر در چارچوب متعادل است و به اوج می رسد.»  

دستخون یکی از کتابهای متمایز شعر معاصر و شعر انقلاب است
عرفان پور نفر آخری بود که از کتاب دستخون سخن به میان آورد: « چیزی که درد آور و تلخ و ترسناک است برای شعر امروز ما این است که در دوران توجه به شعرهای خنثی و بی توجهی و کم توجهی به شعرهای موضع مند به سر می­بریم. هر شعری که به هیچ طرفی کاری نداشته باشد و بزک کرده و شکیل باشد و به خواست و زائقه عموم توجه کرده باشد مخاطب دارد و شعری که آنگونه که باید باشد، هست، این شعر مخاطب ندارد. قطعاٌ خیلی از این شاعران محبوبی که خنثی هستند و شعرشان جهت گیری خاصی ندارد اگر کتابشان معرفی شود مخاطب بیشتری را به جلسه می کشاند. اما افسوس می خورم، کتابی مثل دستخون که به نظرم یکی از کتابهای متمایز شعر معاصر و شعر انقلاب است در غفلت واقع شود.  نباید نگاه به ظاهر این کتاب کرد که تعداد برگ کم و صفحات کمی دارد چون قطعا یکی از کتاب­های ماندگار شعر معاصر ماست. من  علت را در این می دانم که زائقه ما نسبت به شعر عوض شده است.

 وجود من این طور بود که آدمِ زدن و شکستن و در رفتن باشم
پس از صحبت های سیار در مورد دستخون نویسنده این اثر با اشاره به صحبت های سیار به اشاره خاطره ای در مورد اولین کتاب خود پرداخت: «اولین کتاب من که چاپ شد. آقای سید احمد نادمی را در دفتر مجله شعر دیدم که من گفت من اسم شما را که دیدم رفتم کتاب را بدون تأمل گرفتم. چون غزل هایی از شما دیده بودم. اما ناگهان با سپید مواجه شدم. ولی رفتم و خواندم و نظرم برگشت. عادتم این بوده که در فضای ادبیات با مدل طرح و تجربه جلو بروم. با این که می دانستم اگر در یک حوزه متمرکزتر کار کنم نفوذ در مخاطب را بدست می آورم. اما وجود من این طور بود که  آدمِ زدن و شکستن و در رفتن باشم.»

شعر مؤدب نقاب وارگی و ادا و اطوار شاعران مخاطب پسند را ندارد 
عرفان پور، نویسنده کتاب از آخر مجلس در مورد بحران دو دهه اخیر شعر فارسی و جایگاه علی محمد مؤدب در شعر فارسی چینن گفت: « در دو دهه اخیر دچار یک بحرانی شده ایم به نام شاعران تک بعدی و شعر تک بعدی. و شاعران خودشان را در محدوده­ای محاصره می کنند تا با آن شناخته شوند. علت ایراد ما به این است که شاعر را نمی توانیم تفکیک کنیم به ابعاد مختلف به همین نسبت هم نمی توانیم شعر را تفکیک کنیم. آن هایی که خودشان را محصور کرده اند به یک فرم و موضوع قطعاً دارند ژست می گیرند. این­ها نقاب هست که روی شعرها و شعرا زده می شود. در مورد علی محمد مودب ما مواجهیم با شاعری که شاعر زندگی است. ما از قیصر امین پور این تفکیک را نمی دیدم. قیصر شاعری بود به معنای دقیق کلمه که در موضوعات و مواضع مختلف شعر می گفت. و به معنایی در همه زندگی شاعر بود. شعر مؤدب نقاب وارگی و ادا و اطوار افراد را ندارد. گرچه به شهرت شاعرانی که صنعت گرانه به سراغ شعر رفته اند نمی رسد.  

عرفان پور در مورد همه جانبه نگری دستخون گفت: « دستخون یک شعر واحد است که در هر سطر و هر لحظه اش یک پنجره را باز می کند. و از اخلاق، دین، اهل بیت، اجتماعیات، سیاست، تاریخ اسلام در آن دارد و همه این رنگ ها و تصویرها در این شعر هست. و قطعا لذتی که مخاطب می تواند با خواندن چنین کتابی بدست بیاورد از کتاب های تک بعدی نمی برد. چون وقتی همه این ابعاد در کنار هم هستند لذت بخش هستند.»
 
انتهای پیام/
ارسال نظرات