به بهانه‌ی معرفی عراق به‌عنوان آغازگر جنگ تحمیلی؛
باید متذکر شد که جنگ عراق علیه کویت، شرایطی را فراهم ساخت که شورای امنیت سازمان ملل برای جلوگیری از شکل‌گیری تناقضات بین‌‌المللی و جلوگیری از بارز شدن نگاه ...
کد خبر: ۸۶۰۵۷۳۳
|
۲۲ آذر ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۱
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج دانشجویی؛ فرود نودهی؛ پس از سرنگونی رژیم پهلوی با وقوع انقلاب اسلامی و برقراری حکومت جمهوری اسلامی در ایران، ضدیت گفتمان انقلاب اسلامی با آمریکا، که خود را قدرتمندترین کشور جهان می‌دانست، با شدت آغاز شد. پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 و برقراری نظام جمهوری اسلامی به‌عنوان نوع خاصی از حکومت که تا آن روز در هیچ‌جای جهان تجربه نشده بود، جاذبه­های بسیاری برای کشورهای مسلمان اطراف ایران به وجود آورده بود. آمریکا و کشورهای قدرتمند غربی که به‌شدت از تبدیل شدن حکومت ایران به یک الگوی حکومتی مطلوب در منطقه هراسان بودند، درصدد راهی برای نابودی و یا در حد امکان، تضعیف این نظام برآمدند.[1]
 
رژیم بعثی عراق با حکومت مطلقه‌‌ی صدام حسین، بهترین متعهد برای کشورهای غربی در جهت ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران به‌شمار می‌‌رفت. جدای از این مباحث، خود صدام حسین با توجه به روحیه‌‌ی قدرت‌طلبی، در تلاش بود تا عراق را به‌ بزرگ‌ترین کشور منطقه تبدیل کند. در همین راستا، وی از شرایط داخلی ایران انقلابی که در آن ساختارهای نظام به‌طور کامل شکل نگرفته بود، استفاده کرد. صدام در اولین اقدام خود در تاریخ 26 شهریور 1359، قراردادی که در سال 1975 میلادی در الجزایر در خصوص مرزهای دو کشور بین حکومت پهلوی و عراق به امضا رسیده بود، جلوی دوربین تلویزیون رژیم بعثی عراق پاره و عملاً علیه جمهوری اسلامی اعلام جنگ کرد. حکومت بعث عراق در نهایت، در تاریخ 31 شهریور همان سال، حمله­ی سراسری خود را به ایران آغاز نمود.[2]
 
شاید نتوان مدعی شد که تنها عامل حمله‌‌ی نظامی عراق علیه ایران تحریک و کمک کشورهای غربی و به‌خصوص آمریکا باشد، ولی بدون شک بدون کمک مالی، نظامی و دیپلماسی این کشور، عراق نمی‌توانست به ایران حمله کند. به‌طور مثال، آمریکا در فروردین 1361 عراق را از لیست کشورهای تروریسم خط زد و همواره مخالف تصویب قطعنامه در سازمان ملل علیه عراق بود. آمریکا تلاش نمود با متقاعد کردن سایر کشورهای منطقه و قدرت‌‌های غربی، قسمت عظیمی از تجهیزات نظامی ارتش عراق را فراهم آورد.
 
مهم‌ترین عوامل داخلی و منطقه‌‌ای را که منجر به جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شد می‌‌توان در چند عنوان مشخص کرد: اختلافات تاریخی و منطقه‌‌ای بین دو کشور، ماهیت رژیم بعثی عراق که در تضاد با تفکر جمهوری اسلامی بود، تغییر توازن قوا و خلأ قدرت در منطقه، وضعیت بحرانی نظامی، اقتصادی و سیاسی ایران. با همه‌‌ی این احوالات، می‌‌توان دو هدف اصلی برای حمایت کشورهای غربی از عراق در جنگ تحمیلی با ایران متصور شد: یکی عدم شکل‌گیری هژمونی انقلاب اسلامی در منطقه و جلوگیری از گسترش این طرز تفکر در میان کشورهای مسلمان منطقه و دیگری بحث مهم نفت.[3]
 
بدون شک بدون کمک مالی، نظامی و دیپلماسی آمریکا، عراق نمی‌توانست به ایران حمله کند. آمریکا در فروردین 1361، عراق را از لیست کشورهای حامی تروریسم خط زد و همواره مخالف تصویب قطعنامه در سازمان ملل علیه عراق بود.
 
در این خصوص، اگر به صدور قطعنامه‌‌های سازمان ملل توجه کنیم، به‌آسانی می‌‌توان به صحت این قضیه پی برد. شورای امنیت سازمان ملل متحد، که یکی از مهم‌ترین ارکان این سازمان به‌شمار می‌رود و حفظ صلح و امنیت بین‌‌المللی را مهم‌ترین وظیفه‌‌ی خود می‌‌داند، در طول 8 سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، فقط 14 قطعنامه و 15 بیانیه صادر کرد که اکثر قطعنامه‌‌ها جنبه‌‌ی توصیه‌‌ای داشته است.
 
نکته‌ی جالب اینجاست که پس از پایان یافتن جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، عراق به کویت حمله کرد و ارتش این کشور در کمترین زمان ممکن کویت را به تصرف خود درآورد و به سمت مرزهای عربستان پیشروی کرد. شورای امنیت سازمان ملل 14 قطعنامه که هیچ‌کدام از آن‌‌ها جنبه‌‌ی توصیه‌‌ای نداشته و اغلب تنبیهی بود، علیه رژیم بعثی عراق صادر کرد. این در حالی است ‌‌که مدت زمان اشغال کویت به‌وسیله‌‌ی عراق چیزی حدود 7 ماه بیشتر طول نکشید. در مقابل، جنگ عراق علیه ایران که به مدت 8 سال طول کشید را می‌‌توان یکی از مخرب‌ترین و خون‌‌بارترین جنگ‌‌های به‌وقوع‌پیوسته پس از جنگ‌‌های اول و دوم جهانی دانست که واکنش سازمان ملل در قبال آن بسیار ناچیز بود.[4]
 
ارتش عراق در این جنگ با استفاده از تجهیزات کاملی که به‌وسیله‌‌ی کشورهای غربی و برخی از کشورهای منطقه اهدا می‌‌شد، جان بسیاری از نظامیان و غیرنظامیان ایران را که ناخواسته و برای حفاظت از سرزمین خود وارد این نبرد شدند، گرفت. نکته‌‌ی تأسف‌بار و قابل تأمل در این جنگ، استفاده‌ی ارتش عراق از سلاح‌‌های شیمیایی برضد نظامیان جمهوری اسلامی ایران بود.
 
با تمام این احوالات، نهادهای بین‌‌المللی همچون سازمان ملل متحد و کشورهایی که داعیه‌‌ی برقراری صلح را در جهان داشتند، نه تنها چشم و گوش خود را نسبت به این حوادث بسته بودند، بلکه همواره با چشم‌پوشی و سکوت خود، فضا را برای پیشتازی بیشتر صدام حسین و ارتش بعثی فراهم می‌ساختند.[5] شاهد این ماجرا را می‌توان از بیانیه ‌‌ها و قطعنامه‌‌هایی که در طول این جنگ علیه عراق به‌عنوان آغازگر صادر شد، مشاهده کرد.
 
نکته‌‌ی حائز اهمیت، این مسئله است که در برهه‌‌هایی که ارتش ایران پیشرفت‌‌های چشمگیری داشته و توانسته برخی از مناطق تصرف‌شده به‌وسیله‌‌ی عراق را پس بگیرد، سازمان ملل با صدور بیانیه‌‌ها و قطعنامه-هایی شرایط را برای ایران سخت‌‌تر می‌کرد و سعی داشت چهره‌‌ای خلاف واقعیت از ایران در اختیار رسانه‌‌ها و مردم جهان قرار دهد.
 
به‌طور مثال، قطعنامه‌‌ی 514 شورای امنیت بر این بیان استوار بود که از به خطر افتادن صلح و امنیت در منطقه ابراز نگرانی کرده و از هر دو طرف مناقشه درخواست می‌‌کند هرچه سریع‌تر به جنگ پایان داده و ارتش خود را به پشت مرزهای شناخته‌شده‌‌ی بین‌‌المللی عقب برانند و گروهی از ناظران برای نظارت بر آتش‌بس به منطقه گسیل شوند.[6]
 
صدور این بیانیه در حالی بود که در این برهه، ارتش ایران توانسته بود بخشی از مرزهای تصرف‌شده‌‌ی خود به‌وسیله‌‌ی ارتش عراق را پس بگیرد، در حالی ‌‌که از آخرین قطعنامه‌‌ی صادرشده به‌وسیله‌‌ی سازمان ملل چیزی حدود 21 ماه و 15 روز می‌‌گذشت، این زمان مصادف شده بود با ویرانی قسمت مهمی از جنوب ایران که عمدتاً مناطق نفت‌خیز به‌شمار می‌‌رفت. این نوع رفتار غرض‌‌ورزانه و هدف‌‌دار سازمان ملل، که به‌وسیله‌‌ی قدرت‌‌های بزرگ غربی سامان‌دهی می‌‌شد، بسیار قابل تأمل است.[7]
 
نکته‌ای که نباید از نظر دور داشت، نقش نفت در صدور بیانیه‌‌ها و نیز طولانی شدن جنگ بین ایران و عراق است. عراق و ایران از مهم‌ترین مراکز ذخایر نفتی در جهان به‌شمار می‌‌روند. طولانی شدن جنگ و نیاز به تجهیزات نظامی بیشتر، موجب می‌‌شد ایران نفت خود را با قیمت پایین‌‌تری به فروش برساند و طبیعتاً این امر از بسیاری جهات به سود کشورهای واردکننده‌‌ی نفت، که عمدتاً جزء قدرت‌‌های بزرگ و تصمیم‌گیرنده بودند، به‌شمار می‌‌رفت. با تمام این احوالات، سرانجام شورای امنیت با صدور قطعنامه‌‌ی 598، شرایط را برای پایان جنگ ایران و عراق فراهم آورد. جالب اینجاست که در همین برهه، ارتش ایران صاحب پیشرفت‌‌های بسیار قابل تأملی شد و حتی به‌سوی تصرف بصره نیز در حال پیشروی بود.[8]
 
قطعنامه‌ی 598 از اهمیت ویژه‌‌ای در جنگ ایران و عراق برخوردار بود، زیرا ادامه‌ی جنگ همراه با پیشروی‌‌ها و پیروزی‌‌های ارتش ایران همراه بود و این مسئله موجب نگرانی بیش از اندازه‌ی آمریکا به‌عنوان حامی اصلی صدام حسین شده بود. با تمام این احوالات، در تیرماه 1366 قطعنامه‌ی 598 با 15 رأی موافق و بدون هیچ رأی مخالف و ممتنعی، به تصویب شورای امنیت سازمان ملل رسید. امام (ره) که آگاهی کاملی نسبت به شرایط زمانی صدور این قطعنامه داشتند، با توجه به شرایط به‌وجودآمده، موافقت خود را با آتش‌بس اعلام کردند.[9]
 
پس از اعلام آتش‌بس و برقراری صلح میان ایران و عراق، جمهوری اسلامی به‌دنبال احقاق حق خود، خواستار تعیین شروع‌کننده‌‌ی جنگ به وسیله‌‌ی سازمان ملل و نیز نظارت، بررسی و تأیید آتش‌بس پس از تصویب قطعنامه‌ی 598 شد. با این حال، شورای امنیت اگرچه با اعزام نیرو برای بازرسی و نظارت بر آتش‌بس خواست به قسمتی از حقوق اصلی ایران توجه کند، ولی به مهم‌ترین نگرانی جمهوری اسلامی که شناسایی متجاوز جنگ بود و قبل از تصویب قطعنامه نیز مطرح شده بود، توجهی نکرد.
 
 
نکته‌‌ی مهم دیگر در خصوص تصمیمات شورای امنیت در قبال جنگ ایران و عراق، نظارت و صدور قطعنامه‌هایی در خصوص استفاده‌ی عراق از سلاح‌‌های شیمیایی به فاصله‌ی مدت زمانی طولانی، یعنی با فاصله‌ی بیش از یک سال از زمان تصویب قطعنامه‌‌ی 598 بود که این موارد بدون شک، با اعمال نفوذ آمریکا و کشورهای قدرتمند غربی و نیز برخی از کشورهای منطقه از جمله عربستان، اتفاق افتاد. با تمام این احوالات، هیچ‌‌گاه به مهم‌ترین خواسته‌‌ی ایران، یعنی اعلام متجاوز و شروع‌کننده‌‌ی جنگ، توسط سازمان ملل جوابی داده نشد.[10]
 
سه سال پس از پایان جنگ ایران و عراق و برقراری صلح بین دو کشور، صدام حسین با تمام قوا به کویت حمله کرد و توانست در کمترین زمان ممکن، تمام کویت را اشغال و به‌سوی مرزهای عربستان پیشروی کند. از مهم‌ترین دلایلی که برای حمله‌ی عراق به کویت می‌‌توان برشمرد، بدهی 30 میلیارد دلاری عراق به این کشور و نیز درخواست عراق از کشورهای صادرکننده‌ی نفت برای افزایش قیمت نفت است.
 
در این هفت ماهی که از اشغال کویت گذشت، 14 قطعنامه علیه عراق صادر شد که غالباً جنبه‌ی تنبیهی داشت، در حالی ‌‌که در طول 8 سال دفاع مقدس، فقط 15 قطعنامه علیه عراق صادر شد که اکثر آن‌‌ها جنبه‌ی توصیه‌‌ای داشت.
 
صدام حسین به امیر کویت اعلام کرد که حمله به ایران قسمت عظیمی از خواسته‌‌های کویت را نیز پوشش داده و چون عراق در این راه خسارت‌‌های مالی، جانی و نظامی بسیاری متحمل شده است، بنابراین کویت باید از طلب 30 میلیاردی خود منصرف شود. امیر کویت زیر بار این مسئله نرفت و با توجه به درگیری‌‌های مرزی گذشته میان عراق و کویت، مقدمات حمله‌ی عراق به کویت و اشغال آن فراهم شد. هدف ما در این نوشتار بررسی چگونگی جنگ عراق با کویت نیست و فقط از این بابت چگونگی شروع جنگ را مطرح کردیم که با روحیه‌‌ی تجاوزگری صدام حسین بیشتر آشنا شده و با کمی تأمل، نسبت به حمایت‌‌های بی‌‌دریغ غرب از عراق آگاهی یابیم.[11]
 
عراق سه سال پس از صلح با ایران، جنگ با کویت را آغاز کرد، در حالی ‌‌که سازمان ملل کماکان در اعلان شروع‌کننده‌‌ی جنگ ایران و عراق تعلل می‌‌کرد. آنچه در این بین عکس‌‌العمل سازمان ملل را متفاوت کرد، صدور بیانیه‌‌ها و قطعنامه‌‌های پشت سر هم و تنبیهی علیه عراق به دلیل اشغال کویت بود. اشغال کویت به‌وسیله‌‌ی عراق حدود 7 ماه طول کشید و شورای امنیت سازمان ملل از نخستین روزهای جنگ و در اولین قطعنامه‌‌ی خود، خواستار خروج بدون قیدوشرط نظامیان عراق از کویت شد.
 
در این هفت ماهی که از اشغال کویت گذشت، 14 قطعنامه علیه عراق صادر شد، در حالی ‌‌که در طول 8 سال دفاع مقدس، فقط 15 قطعنامه علیه عراق صادر شد که اکثر آن‌‌ها همان‌‌طور که گفته شد، جنبه‌‌ی توصیه‌‌ای داشت. در واقع بسته نشدن پرونده‌‌ی جنگ عراق علیه ایران در شورای امنیت پس از سه سال از توافق و عدم شناسایی متجاوز از سوی سازمان ملل، همه و همه نشانه‌‌هایی از غرض‌‌ورزی آمریکا و کشورهای غربی در خصوص نگاه متفاوت به این دو جنگ است.[12]
 
روز 18 آذر 1370 در ذهن ایرانیان یک روز خاص و به‌یادماندنی را رقم زده است؛ روزی که خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل وقت سازمان ملل، پس از 11 سال از شروع جنگ عراق علیه و ایران و 3 سال پس از برقراری آتش‌بس میان دو کشور، عراق را به‌عنوان متجاوز جنگ علیه ایران معرفی کرد و این یعنی اینکه نهایتاً خواسته‌های جمهوری اسلامی برای مشخص شدن متجاوز به بار نشست.
 
در کنار تلاش‌‌های ایران برای مشخص شدن متجاوز، باید متذکر شد که جنگ عراق علیه کویت و فشار بیش از اندازه-ی سازمان ملل بر عراق، شرایطی را فراهم ساخت که شورای امنیت سازمان ملل برای جلوگیری از شکل‌گیری تناقضات بین‌‌المللی و جلوگیری از بارز شدن نگاه غرض‌ورزانه‌ی این شورا نسبت به کشورهای مختلف، در کنار محکوم کردن عراق نسبت به اشغال کویت، چاره‌‌ای جز بازگویی حقیقت در مورد جنگ عراق علیه ایران نداشت و در نهایت، عراق را به‌عنوان شروع‌کننده‌‌ی جنگ و متجاوزگر معرفی کرد و یک پیروزی بزرگ برای ملت ایران در عرصه‌‌ی بین‌‌المللی به وجود آمد.[13]
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. محمدحسین جمشیدی و دیگران، سازمان‌های بین‌المللی و جنگ ایران و عراق، انتشارات دانشگاه امام حسین (ع)، تهران، 1374، ص 89-88.
[2]. منوچهر پارسادوست، نقش سازمان ملل در جنگ عراق و ایران، انتشارات شرکت سهامی انتشار، تهران، 1371، ص 68.
[3]. درودیان، محمد، روند پایان جنگ، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، چاپ سوم، 1387، ص 203.
[4]. امیدی و پیشگامی‌فر، استراتژی ایالات متحده در خاورمیانه، فصلنامه‌ی انجمن ژئوپلیتیک ایران، 1374، ص 56.
[5]. درودیان، محمد، اجتناب‌ناپذیری جنگ، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، چاپ سوم، 1381، ص 75.
[6]. حسن فتحی، تلاش‌های صلح‏آمیز در 8 سال دفاع مقدس، حماسه‌ی مقاومت، ستاد فرماندهی کل قوا، تهران، 1369، ص 116.
[7]. عباس هدایتی خمینی، شورای امنیت و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، تهران، وزارت امور خارجه، 1370، ص 70.
[8]. درودیان، محمد، روند پایان جنگ، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، چاپ سوم، 1387، ص 115.
[9]. منوچهر پارسادوست، نقش سازمان ملل در جنگ عراق و ایران، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1371، ص 748.
[10]. حسن فتحی، تلاش‌های صلح‌آمیز در 8 سال دفاع مقدس، حماسه‌ی مقاومت، ستاد فرماندهی کل قوا، تهران، 1369، ص 116.
[11]. سعید خالوزاده، مواضع شورای امنیت در قبال جنگ عراق و کویت، تهران، وزارت امور خارجه، 1375، ص 12.
[12]. همان، ص20-22.
[13]. درودیان، محمد، اجتناب‌ناپذیری جنگ، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، چاپ سوم، 1381، ص 176.
 
*فرود نودهی، محقق تاریخ انقلاب اسلامی
برهان
ارسال نظرات