خبرگزاری بسیج: وقتی که به شهر مهران رسیدیم انگار در این شهر زلزله آمده بود؛ ساعت از دو بامداد گذشته بود، اما جمعیت زیادی در سطح شهر تردد می کردند، ترافیک سنگینی در سطح خیابانها حاکم بود، گویی همه از ترس زلزله از خانه ها بیرون ریخته باشند!.
کد خبر: ۸۶۰۲۹۶۹
|
۱۲ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۴۸

 انگار ساعت 9 صبح در میدان انقلاب تهران حرکت می کردید؛ در میدان اصلی شهر به دلیل ترافیک سنگین، ماموران دیگر به اتوبوس ها اجازه ادامه مسیر به سمت مرز را  نمی دادند و همه مسافران پیاده شدند. این وضعیت به طور شبانه روز ادامه داشت. مردم دو سه هفته می شد که با ترافیک خودرو و جمعیت بی سابقه عادت کرده بودند و این سیل جمعیت و ترافیک خودرو در تاریخ  شهر مهران بی سابقه بود. 

 مسافربر های زیادی در حاشیه میدان صدا می زدند پل زائر، پل زائر... فرصت را از دست ندادم و تصمیم گرفتم قبل از روشن شدن هوا خودم را به مرز برسانم و راه نجف را در پیش بگیرم. سوار تاکسی شدم و طولی نکشید که به پل زائر رسیدم مسافت کوتاهی بود اما راننده از هر مسافر هزار تومان دریافت کرد این در حالی است که کرایه این مسیر در شهرستان ها قاعدتا باید کمتر از 500 تومان می شد. از تاکسی پیاده شدم هنوز با منطقه توجیه نبودم اکثر مسافران هم نمی دانستند که کجا باید بروند و موقعیت مرز کجاست، سیل جمعیت بدون اینکه بدانند کجا می روند به سمت غرب در حرکت بودند؛ تصور می کردم پل زائر نقطه صفر مرزی است از چند نفر پرسیدم مرز کجاست؟ تعدادی از آنها هم مسافر و غریب بودند و نمی دانستند باید کجا بروند، مردم با هر وسیله ای مسافر جابجا می کردند؛ با موتور، وانت، موتور سه چرخ، گاری، نیسان، مینی بوس، کامیون و هر وسیله ای که امکان مسافر کشی وجود داشت، زائران را جابجا می کردند. انتهای پل زائر مسافر برها صدا می کردند دژبانی ، دژبانی ... به نظرم می رسید که دژبانی باید خط مرزی و آخر خط باشد دوباره همراه عده ای از مسافران سوار یک وانت بار شدیم و تا دژبانی رفتیم اما وقتی در دژبانی پیاده شدیم هیچ آب و آبادانی دیده نمی شد، از یک موتور سوار پرسیدم تا مرز چقدر مانده، گفت 14 کیلومتر دیگر تا مرز مانده است، این بی نظمی ها و هرج و مرج ها مسافران را بلاتکلیف و سردرگم کرده بود و دقیق نمی دانستند که چقدر باید طی کنند تا به مرز ایران و عراق برسند. انبوهی از مردم به خیال اینکه تا مرز راهی نمانده است، راه مرز را پیاده در پیش گرفته بودند. البته یکی از دلایل اینکه آنها پیاده می رفتند کمبود ماشین هم بود. بعضی از زوار به طور گروهی و کاروانی به زیارت آمده بودند و یک ماشین وانت یا مینی بوس دربستی کرایه می کردند و به سمت مرز می رفتند . بالاخره من هم با یکی از این کاروان ها   سوار مینی بوس شدم و خودم را به مرز رساندم. هر چند ماشین می توانست 300-400 متر جلوتر تا قسمت وردی سالن برود اما مسافران را در ابتدای محدوده ورودی به سالن مرزبانی، قبل از میدان پیاده و سر و ته کرد تا مسافران دیگری را سوار کند. برای مسافر بر ها این چند هفته بهترین موقعیت بود. برخی از رانندگان از شهرهای دیگر برای مسافر کشی به مهران آمده بودند و اگر حتی منصفانه و کرایه معمول را از مسافران می گرفتند در روز شاید 400 – 500 هزار تومان کار می کردند. چون هیچ یک از مسیر های رفت و برگشت را خالی نمی رفتند. با اینکه چند روز تا اربعین مانده بود و اکثریت به سمت عراق می رفتند اما عده ای هم زیارت کرده بودند و به سمت مهران بر می گشتند.  

 

علی اشرف خانلری
ارسال نظرات
آخرین اخبار