شرح‌حالی از زائر پیاده کربلا؛

بیدلی جا مانده ام، آقا به دادم می رسی؟

یکی از زائران هم استانی که به همراه خیل عاشقان اباعبدالله الحسین(ع)، با پای پیاده راهی کربلا شده، در وصف شور و حال خود شعری سروده است.
کد خبر: ۸۶۰۱۲۰۸
|
۰۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۵
به گزارش خبرگزاری بسیج از بوشهر؛ در بهترین لحظات زندگی، دست تقدیر به همت یکتای ماندگار، مرا به‌جایی کشاند که مأوا و جایگاه عاشقان و دلباختگان و دل‌سوختگان است و میلیون‌ها در حسرتش سوختند و آرمیدند و آرزویش را به کام خاک‌ها سپردند؛ اما این حقیر در زمان حیات، با آن‌همه خطا، افتخار بوسیدن آستان جانان نصیب این بی‌مقدار گردید و مرا در حیرت که خدایا این خطاکار عاصی کجا و حرم یار کجا؟

سال‌ها نالیدم و گفتم خدایا عاشقی سرگشته‌ام / عاشق یاری که از جان بر وصالش تشنه‌ام

ناله‌ی زارم شنید آن باوفای ذوالکرم / دست بر قلبم نهاد و تاج فخری بر سرم

دست تب‌دار دلم بگرفت بردم سوی دیر(مجالس امام حسین) / مرغ قلبم پرکشید و سوی دلدارش به سیر

هرچه این مرغ حزین دل پرید / چشم خون‌بار و دل پردرد من، یارش ندید

ناله‌ای جانانه کردم، کار ولی ذوالمنن / یکدمی فریاد رس، رحمی نما بر جان من

گرچه می‌دانم که این مأوا از آن خامس است / بهر قلب زار من، این نوشدارو ناقص است

مرهم و آرامش درد دلم دیدار اوست / اندر این مأوا همه درد و غم و پندار اوست

من مجسم یار خواهم نی نوای بانگ نی ش / گرچه وصف عیش باشد نصف عیش

حی داور چون نوای من شنید / گفت ای خیل ملک، یکدم به فریادش رسید

درد او زخم عزای بیدلی است / پرچم دردش حسین بن علیست

و به حرم و پابوس امامم مشرف شدم

کربلایی عبدالحمید خوش طینت - کربلای معلا

ارسال نظرات