حضرت جبرائیل آمد به آدم الفاظی را بیان کرد که آن الفاظ اسامی پنج تن آل عبا(ع) بوده است، یک روایتی داریم که وجود پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: آن موقعی که حضرت آدم دچار نگرانی شدید و توبه بود، جبرائیل بر او وارد شد و مژدگانی داد.
کد خبر: ۸۵۹۹۸۳۶
|
۰۴ آذر ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۸
به گزارش خبرگزاری بسیج،  آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی (عج) حکیمیه تهران در جلسه تفسیر قرآن کریم به آیه 37 سوره بقره اشاره کرد که مشروح آن در ادامه می‌آید:

*قرآن معدن علم است

قال رسول الله(ص): «مَن أرادَ عِلمَ الأوَّلینَ و الآخِرینَ فَلْیُثَوِّرِ القرآنَ»، تمام قرآن، علم است، پروردگار عالم علیم و حکیم است، پس آنچه از کلام علیم و حکیم است، ولو نازله باشد، علم است و در قرآن همه چیز هست.

فرمودند: هر کسی علم اولین و آخرین را می‌­خواهد، باید آن را در قرآن بجوید، «فَلْیُثَوِّرِ القرآنَ»، علم اولین و آخرین در قرآن است، هفته‌ گذشته، نکاتی را عرض کردیم که مرور بفرمایید لذا قرآن، حرف به حرف آن علم است، حرکات آن هم علم است.

در باب حروف مقطّعه عرض کردیم: چرا حروف مقطّعه است؟ چون خدای متعال می‌­خواهد بفرماید حرف به حرف آن علم است «مَن أرادَ عِلمَ الأوَّلینَ و الآخِرینَ»؛ یعنی علومی که هنوز برای بشر، مکشوف نیست را باید در قرآن بجوئیم.

*رمز رسیدن به حقایق قرآن تقوا است

منتها فرمودند: با ثور و غور کردن، به دست نمی‌­آید الاّ به یک مطلب، آن‌ هم تقوا و فرمودند: اولاً؛ قرآن، هدیً للناس است، هدایتگر بشر است، انسان‌ها می‌­توانند از قرآن به همه چیز برسند.

پروردگار عالم فرمود: «لیس للانسان الا ما سعی» لیس یعنی این تحقیقاً برای انسان اینطور نیست، «الّا» هم حصریّه است؛ یعنی ناگزیر، غیر از این نخواهد بود «لیس للانسان الا به سعی»؛ یعنی بوسیله «با» به معنی مع و به معنی وسیله است، اینکه به تعبیری؛ حتماً انسان به وسیله سعی و تلاشش، به آن‌چه که بخواهد می‌­رسد.

انسان از طریق قرآن هم به هدایت می‌­رسد «هدیً لناس» امّا فرمود: همه بدست نمی‌‌آورند، گرچه برای هدایت همه بشر آمده و فرمود: «لیس للانسان» امّا خوب پس چرا نمی‌­شود؟

برای اینکه فرمود: بدون شک و شبهه برای متقین است «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدیً للمتّقین» فقط و فقط، هدایت حقیقی، از طریق قرآن و در بستر تقوا است. شیخ العجایب شیخ بهاء و اعاظم دیگر، اگر از قرآن علم گرفتند، بواسطه تقوایشان بود؛ یعنی پروردگار عالم، در بستر تقوا و سعی و تلاشی که خودش عنایت می‌­کند، به انسان، مرحمت می‌­کند، منتها کلید آن تقوا است، این هم یک رمز است.

بله! من هم به ظاهر، در قرآن غور و ثوری دارم، آقا هم، به ظاهر دارد، امّا نمی‌­شود! چرا؟ چون تقوا نیست پس خیلی نکته مهمّی است و اگر شیخ العائب شیخ بهاء یا حافظ یا ابن سینا رسیدند، همه این اعاظم رمز را قرآن می‌­دانند.

لذا خیلی جالب است و شاید بی­‌خود و بی‌­جهت نیست که بعضی از بزرگان ما در اواخر عمرشان حال مضطری دارند، با اینکه این همه در علم و تقوا و مطالب پیشرفت کردند، نگرانند، می‌­گویند:‌ای کاش! عمرمان را در قرآن گذرانده بودیم معلوم می‌­شود در قرآن خبرهایی است، خدای متعال هم فرمود: ما همه علم را به انسان دادیم «وعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» که بحث ما راجع این بود.

*توبه علمی

 «أعوذباللّه من الشّیطان اللّعین الرّجیم»

 «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم‏»

خیلی مختصر، ادامه­‌اش را عرض بکنم. جهت یادآوری، اینجا نفرمود: «فعلّم آدم من ربه کلمات» فرمود: فَتَلَقَّى، چون قبلاً علم، بما هو علم، داده شد «و عَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ»، حالا کلماتی القا شد، از‌‌ همان علم، کلماتی را فهماندند که بگو، تا عامل شود برای توبه.

اوّلاً معلوم می‌­شود که توبه هم علمی است، همه امور علمی است و از جمله، توبه هم علمی است. حرف جالبی است، نکتة من النکات است که اولیای خدا فرمودند و باید تأمل کنیم.

نکته دوم، معلوم می‌­شود که با چیزهایی که به انسان یاد می‌­دهند، انسان، ارتباط برقرار کند، تمام است. درست است که توبه، اسّ و اساسش تنفّر از عمل زشت است؛ یعنی اول ممکن است انسان بدش بیاید که اصلا من چرا این کار را کردم؟

می‌­دانید بیان کردند: ابانا آدم و امّنا حوّا، به واسطه این خطایی که صورت گرفت، چهل سال گریه کردند، ولی با این حال که آن ارتباط و اشک و این‌ها هست، باز، پروردگار عالم می‌­خواهد، این مطلب، از یک صراط باشد؛ یعنی ارتباط قبلی یک بحث است؛ امّا این ارتباط قلبی، نیاز به تبیین دارد و این تبیین باید از یک راه مستقیم باشد، «اهدنا الصّراط المستقیم» و این راه مستقیم، علم است.

«فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ» خدا این کلمات را القا کرد، «فتاب علیه» پس به تحقیق، او توبه کرد «إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم‏» و موجب پذیرفته شدن توبه گردید که خدا توبه پذیر و مهربان است.

*کلمات؛ که جزء تفسیر اسماء است، چگونه به حضرت آدم(ع) القا شد؟

بعضی از آقایان، چند نکته بیان فرمودند که بعضی از این‌ها را به این سبک و سیاق، قبول ندارم، که از خود آیات الهی بیان کردم. گرچه این آقایان هم از خود آیات استفاده کردند، ولی ما به فضل الهی از نکاتی استخراج می‌­کنیم که کاملاً معلوم باشد.

اولاً نکاتی که در باب کلمات بیان می‌­کنند، که به لطیف تبیین شده و واقعاً هم همین طور است، ظاهر کلمات القا شده، جزء تفسیر‌‌ همان اسمائی است که به نحو اجمال عرض کردیم که به آدم ابوالبشر مرحمت کردند. تا اینجا همه مطالب درست است منتها در این باب که این مرحله تلقّا چگونه بوده محل بحث است که استماع بوده یا از باب قلب است که آن مطالب را شنید؟

ما قائل به این هستیم که حسب روایات شریفه اینکه اولاً تبیین حالات مطالب الهی در قرآن کریم و مجید الهی، سه حالت است، امّا در اینجا آن سه حالت نیست. مثلاً در قرآن کریم و مجید الهی نکته‌ای تبیین می‌شود که خیلی زیباست و پررودگار عالم می‌­فرماید: «وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلا وَحْیًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَایَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ» پروردگار عالم می‌­فرماید: از رسولان، هیچ رسولی را یارای آن نیست که با خدا سخن بگوید و معلوم است چرا؟ چون اگر کسی بخواهد با خدا، سخن بگوید، باید ردیف خدا باشد، ولی کسی، ردیف خدا نیست، پررودگار عالم، احد است. انبیا هم مخلوق خدا هستند. لذا کلامش را عرض کردیم که می‌­فرمایند: این کلام بما هو کلام نیست و من بار‌ها در مباحث خارج اصول و فلسفه و شرح شذرات و رشحات و مباحث دیگر، نکاتی را راجع به این موضوع به مناسبت بیان کرده‌ام.

یکی از مطالبی که ما عرض کردیم این است؛ پروردگار عالم، چون احد است، ردیف ندارد و کلام حضرت حق بما هو کلام، این کلام نیست، بلکه نازله است؛ یعنی کلام خدا نمی‌تواند آن کلام باشد. چرا؟ چون اگر آن کلام باشد به حقیقت، باید یک کسی باشد که در اندازه ذوالجلال و الاکرام باشد. غیر از این هم که پررودگار عالم، کلامش نازله است، حتّی خود خدا هم، سخنی به این مستقیمی هم نمی‌­تواند بیان کند، نه اینکه نمی‌­تواند، قادر است، منتها برای اینکه ردیفی ندارد که بفهمد، لذا جبراً در باب حجاب در می‌­آید.

 می‌­فرمایند: «وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلا وَحْیًا» (الّا حصریه است)، مگر به وحی باشد «أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ» یا از پس پرده غیب باشد که این­‌ها هر کدام نکته دارد که وحی چیست و من وراء حجاب چیست؟ «أو یرسل رسولا فیوحی بإذنه» یا رسولی که منظور، فرشتگان عالم بالا یا‌‌ همان نکاتی است که تحت نظر و سیطره جبرائیل هستند، چون همه آن­‌ها هم گروه دارند، ملک الموت خودش گروه دارد، می‌­گوییم عزرائیل جان ما را می‌گیرد نه اینکه فقط خود حضرت عزرائیل(ع) باشد، ایشان هم گروه دارد؛ امّآ معمولش این است که همه را به حضرت عزرائیل نسبت می‌­دهند.

در مثال مناقشه نیست، من و شما را می‌­گویند: انسان. دیگر نمی‌­گویند: پا، دست، گوش و زبان و... ولی همه را روی هم انسان می‌­گویند، هر کدام هم یک کاری دارند ولی مجموعاً یکی است، باز خود دست هم، انگشتان دارد که با هم کار می‌­کنند، ملائکه الله هم همین طور هستند؛ گروهی زیر نظر حضرت عزرائیل هستند، منتها چون تبیین به ملک الموت می‌­شود، جان را می‌­گیرند، بعضی از این­‌ها هم همین حال را دارند، می‌­آیند «یرسل الرسول» هستند، رسولی از آن رسولان فرستاده می‌­شود که از فرشتگان عالم باشد، «فیوحی بإذنه ما یشاء» تا به امر خدا هر چه که او بخواهد وحی کند، «إنّه علیم حکیم» که او خدای دانا و بلند مرتبه است.

لذا این نکته بسیار مهم است، سه حال وجود دارد، حالا این سه حال، برای ابانا آدم(ع) و امّنا حوّا(س) با کدام یک از این مطالب، برای او تبیین شد، «فتلقی آدم من ربّه کلمات» آیا وحی آمد؟ آیا من وراء حجاب آمد؟ یا رسولی آمد؟ این «إلّا وحیا» که اوّل بیان می‌فرمایند، با «أو یرسل رسولا فیوحی بإذنه ما یشاء» چه فرقی دارد؟

وحی مطلق، برای جبرائیل است که از باب انبیاء تبیین می‌­شود، این یک مطلب، یا وحیی است که من ناحیه الله به عنوان رسالت تبیین می‌­شود، امّا آنچه که «أو یرسل رسولا فیوحی بإذنه ما یشاء» این امکان دارد برای بعضی از انبیاء بیاید امّا عنوان رسول نیست، عنوان رسالت دین برای دعوت برای مردم نیست، که آن بشیر و نذیر باشد، در باب مطالب جزئی است نسب به مطالب کلی که باید تبیین شود، یا اشارات است به جزئیات، نسبت به کلیات، این یک مسأله.

امّا من وراء حجاب که از پس پرده غیب تبیین می‌­فرمایند، بالاخره آن یک حالات الهامات که برای انسان­‌ها به خصوص در باب تقوا به وجود می‌­آید، امکان دارد کسانی که در مقام تقوا قرار می‌­گیرند و بعضاً می‌­رسند به‌‌ همان مقام تالی تلو عصمت، خیلی از چیز‌ها را دارند و خیلی از مطالب را می‌­فه‌مند و برایشان مبرهن می‌­شود، حتّی مثلاً نگاه می‌کنند و به نگاه می‌­فه‌مند که چه مطلبی هست، یعنی حتّی در باب مباحث علم، می‌­فهمند، به قول معروف، طرف مقابلشان چند مرده حلاج است، و چطور آدمی است و چقدر بار علمی دارد!

من وراء حجاب که تبیین می‌­شود، مطالب الهاماتی است که بر قلوب این­‌ها می‌­آید به واسطه تقوا است، بگذریم ببینیم که برای ابانا آدم چه چیزی فتلقّی است از کدام مطلب بیان شد؟

فتلقّی به آدم ابوالبشر، بی­‌واسطه و بدون حجاب بوده یا از آن دو طریق دیگر بوده است؟ بعضی از آقایان بیان می‌کنند: چون با فاء آورده‌اند، نشان این است که بعد از ارتکاب، مورد نهی قرار گرفت و این نهی، دلیل بر این است که اینجا نیاز داشته که به تحقیق به حالت تنبهی به او بیان کنند، به نظر می‌­رسد اینجا از الهاماتی است که خود خدای متعال؛ عنایت فرمود چون او علم داشت ورود پیدا کرده بود.

منتها در بضی از روایاتی که داریم تبیین به این می‌­شود که ابانا آدم با این مسأله پیش رفت که حضرت جبرائیل آمد به او الفاظی را بیان کرد که آن الفاظ اسامی پنج تن آل عبا(ع) بوده است، یک روایتی داریم که وجود مقدّس پیامبر اکرم محمّد مصطفی(ص) می‌فرمایند: آن موقعی که حضرت آدم دچار نگرانی شدید و توبه بود، جبرائیل، بر او وارد شد و مژدگانی داد.

*عبرت از داستان پدرمان آدم؛ مراقب اثر اعمال باشیم

این نکته مهم را هم عرض کنم، معلوم می‌­شود که عالم، عالم اثر و مؤثر است، اثر عمل، بالاخره کار خودش را انجام می‌­دهد، آدم ابوالبشر هم باشد گرفتار است، انسان باید مواظبت کند، چهل سال به خاطر یک خطا، گرفتار می‌­شود، وقتی ابانا آدم و امّنا حوا این طور باشد، طبیعی است که ما باید حساب کار خودمان را بکنیم، این طور نیست که تبیین به همین توبه اوّلیه باشد، نه واقعا باید به جایی برسد، که انسان در مرحله نخست، دیگر واقعاً پشیمان بشود بعد از آن پشیمانی، - نکته مهمش اینجا است- بعد از آن پشیمانی، تازه الفاظی که برای توبه بیان می‌­کنیم، اینجا اثر دارد.

لذا وقتی فردی که در محضر امیرالمؤمنین بود، گفت: «استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه»، حضرت به او فرمودند: «ثکلتک أمّک» مادرت به عزایت بنشیند. یعنی چه؟! البته او از منافقین بود. امّا منظور حضرت این است که تو اصلاً نمی‌­دانی توبه یعنی چه؟

چون بعضی واقعاً توبه را به سخره می‌­گیرند. امّا بعضی هم توبه نمی‌­کنند، امّا یک بار که توبه می‌­کنند، واقعاً توبه می‌کنند. ولی عدّه‌ای دیگر هستند که مدام توبه می‌­کنند و مدام توبه خود را می‌­شکنند که این، به سخره گرفتن توبه است.

البته نمی‌­خواهم مأیوس کنم، امّا اتّفاقاً در باب همین توبه، روایتی داریم که إن‌شاءالله در جلسات بعد عرض می‌­کنم، در آن‌جا بیان می‌شود که توبه انسان، باید توبه‌ای باشد که اوّلاً خیلی امیدی به آن، نداشته باشد که دیگر تمام شد؛ ثانیاً اثر گناه را باید از بین ببرد، مثلاً روزه‌هایش را نگرفته، باید حتماً روزه‌هایش را بگیرد. نماز‌هایش را نخوانده، باید حتماً نماز‌هایش را بخواند. یعنی این‌طور نیست که بگوید: من توبه کردم، بسم الله، حالا دیگر از این‌جا به بعد شروع می‌کنم و به تعبیر عامیانه بر گذشته‌ها صلوات می‌فرستم. این‌طور نیست و باید گذشته را جبران ما فات کنیم. پس این جبران ما فات، لازمه خود توبه است و انسان نباید تصور کند که من دیگر توبه کردم و تمام شد.

مسأله دیگر در باب توبه این است که واقعاً متنفّر باشد از اینکه باز هم آن کار را انجام بدهد. حالا تنفّر هم که به وجود آمد، این الفاظ استغفار را که می‌­گوید، از او پذیرفته می‌­شود. «استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه»، توبه یعنی بازگشت حقیقی. «و اتوب» یعنی من به او باز می‌­گردم.

*چوب سختی که گناهکاران مسخره‌کننده می‌خورند!

لذا اگر ما بیهوده بگوییم: «استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه» و اصلاً ندانیم معنایش چیست؛ به سخره گرفتن استغفار است. امّا عمده اینکه ما استغفار می‌­کنیم و بعد در قضایا می‌افتیم، از جهل ما است و گاهی هم که از بس گناه می‌­کنیم، شیطان اصلاً نمی‌­گذارد توبه را به زبان جاری کنیم، و بعد هم دیگر به سخره می‌­گیریم.

این سخره کردن‌ها واقعاً خیلی خطر دارد. آن‌هایی که اهل گناه هستند، گاهی وقتی مؤمن، یا یک کسی را که چهره‌اش، چهره دینی است و فکر می‌­کنند مؤمن است، در اتوبوس، قطار، مترو و یا معابر عمومی می‌­بینند، با حالت تمسخرآمیز می‌گویند: «استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه»! امّا این‌ها نمی‌­فه‌مند که نمی‌­شود با این موارد، شوخی کرد.

لذا این مطلب، نکته بسیار مهمّی است که باید به جوان‌های عزیز بیان کرد. آقا! گناهت را بکن، امّا این‌ها را به سخره نگیر. چون هر کس با این الفاظ بازی کند، چوب سختی می‌خورد.

یکی از چوب‌های سختی که این افراد می‌­خورند، این است: چنان در گناه غوطه می‌­خورند که یک موقعی بلند می‌شوند که دیگر کار از کار گذشته است.

با سخره گرفتن، خندین، مزاح و با بیان عبارتی مانند امل و عقب افتاده برای اهل ایمان، فکر می‌­کنند خودشان دیگر خیلی کلاس دارند و خود را خیلی بر‌تر از دیگران می‌­بینند. غافل از اینکه انسانی که خود را بر‌تر از دیگران ببیند، حقیر است، حالا هر کس که می‌­خواهد باشد.

کما اینکه به شما بزرگواران که مؤمنید هم هشدار دادند که شما هم یک موقع فکر نکنید آن طرفی‌ها مثلاً فلانند، نه یک موقع می‌­بیند آن‌ها هم توبه می‌­کنند و راه‌ها را جلو می‌روند، امّا من و شما نعوذ بالله عقب‌گرد می‌­رویم. لذا در روایات داریم: هیچ موقع کسانی را که ذنب علن می‌­کنند و اهل ذنب هستند، شماتت نکنید. فقط بگوییم: خدایا! عاقبتمان را ختم به خیر کن که ما این‌طور نشویم. چون ما نمی‌­دانیم، شاید آن‌ها خوب شدند، لذا این‌که می‌­گویند: بهترین دعا، دعای عاقبت به خیری است، همین است. چون یک موقعی خدایی ناکرده می‌بینند که ما هم گرفتار شدیم.

پس این مطلب، مطلب مهمّی است که انسان باید بداند توبه باید توبه حقیقی باشد، «فتلقی آدم من ربّه کلمات». ثانیاً انسان می‌­تواند گناه کند، اما نباید با کلمات استغفار بازی کند که چوب سختی دارد. این را همه جا اعلان کنید، به جوان‌ها بیان کنید، شاید یک زمانی به گوششان رسید. شاید در اینستاگرام، تلگرام و فضاهای مجازی زدید و یک کسی خواند. شاید‌‌ همان جوانی که همه چیز را به بازی می‌­گیرد و می‌­خندد و دین و همه مردم و مؤمنین را به سخره می‌گیرد، از این مطالب، هدایت شود.

بعضی در مورد همین به سخره گرفتن‌ها، تا حدّی جلو می‌روند که مردم و مؤمنین را نعوذ بالله گوسفند تبیین می‌­کنند و آن کسی را که این‌ها را به دین دعوت می‌کند، گرگ می‌دانند. امثال من بیچاره که هیچ بلد نیستم، امّا ائمّه، مردم را به سمت خدا و امر پروردگار عالم دعوت و هدایت می‌­کنند، «وجعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا». لذا این‌ها بدانند که با الفاظ استغفار و توبه و امثال این‌ها نمی‌­شود بازی کرد. لذا امیرالمؤمنین به آن شخص که گفت: «استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه»، فرمودند: «ثکلتک امک» مادرت به عزایت بنشیند.

*اسماء حضرات معصومین، علم است

حالا این «فتاب علیه» چه نکته‌ای را تبیین می‌­کند و توبه چیست که بیان خواهیم کرد. پس القای کلمات و صحبت با خداوند، طبق آیه شریفه‌ای که از سوره شوری خواندیم، سه حالت دارد؛ یعنی برای برخی به صورت مجزّا و در هر کدام به طریقی باشد، امّا گاهی هم می‌شود همه حالات برای یک نفر باشد. شاید بپرسید: مگر می‌­شود «یکلّمه الله إلّا وحیاً» باشد، بعد «من وراء حجاب» هم باشد، بعد «رسولاً» هم باشد؟ می‌گوییم: بله، چون اوّل پروردگار عالم به ذهنش تبیین می‌­کند، بعد به صدا برایش می‌آید و بعد هم آن رسولی که از ناحیه خدا می‌آید، برای او، تکمیل می‌کند، که آقا، این است و این، اذکار را بگو.‌‌ همان اذکاری که درون قلب توست.

پس «فتلقّی» است؛ یعنی تمام آن علوم، همه بوده است. اسماء حضرات معصومین، علم است و آن‌ها در آن بوده است. طبق آن روایتی که خواندیم که منظور از آن علم، اسماء پنج تن آل عبا، حضرت محمّد مصطفی، امیرالمؤمنین، بی‌بی دو عالم، سیّدان شباب اهل الجنّه، الحسن و الحسین است؛ معلوم می‌شود خود این‌ها هم علم است.

*گره خوردن اسماء ائمّه، با اسماء پروردگار عالم!

لذا معلوم می‌شود که اصلاً این‌ها، علم است و انسان باید از طریق این‌ها، به خدا برسد. در دعا تبیین می‌کنیم: «یا حمید بحقّ محمّد، یا علی بحقّ علی، یا فاطر بحقّ فاطمة، یا محسن بحقّ الحسن و یا قدیم الإحسان بحقّ الحسین معلوم می‌شود که اوّلاً این اسماء با اسماء خدا گره خورده است و تبیین به این است: «کلّ اسماء اللّه تبارک و تعالی، علم اللّه عزّوجلّ و علّم آدم الأسماء».

دقّت کنید که بیان نشده: «و علّم آدم العلم»، یا «و علّم آدم العلوم»، خدا به آدم، علم یا علوم را تبیین کرد؛ بلکه فرموده: «و علّم آدم الأسماء کلّ‌ها»، همه اسماء را به آدم تعلیم داد. معلوم می‌شود هر چه که اسم است، علم است. لذا حضرت شیخنا الاعظم، شیخ مفید عزیز فرمودند: «إنّ حقیقة الأسماء، کلّهم علماً».

*توبه حقیقی؛ توبه علمی است

«فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ»، یعنی کلماتی از آن علم را تبیین کرد که آن کلمات، علم است و انسان، اگر می‌خواهد توبه‌اش هم توبه حقیقی باشد؛ باید توبه علمی باشد. یعنی توبه باید حقیقی باشد، نه از روی جهل.

توبه‌ای، توبه نصوح و حقیقی است که واقعاً از روی علم باشد. یکی از موارد آن، این است: علم به این داشته باشم و خودم متوجّه شوم که این کار، بد، زشت، اثم، ذنب و... بود. چرا؟

چون تا انسان متوجّه نشود و این علم برایش به وجود نیاید، ترک گناه نخواهد کرد. کسی که گناه خود را ترک می‌کند؛ یعنی متوجّه شده که این کار بد است. لذا وقتی می‌گوید: «استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه»، حقیقی و علمی می‌گویید و متوجّه شده که می‌گوید. امّا دیگران، متوجّه نیستند که توبه هم نمی‌کنند و استغفار نمی‌گویند. اگر کسی متوجّه شد، آن‌ وقت است که می‌گوید: «استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه». یعنی علم به این دارد که این کار، کار زشت، بد، گناه، اثم، خطأ و نهایتاً ذنب بوده است. تا علم به این پیدا نکند، آن را ترک هم نمی‌کند. لذا ترک او هم ترک موقّت خواهد بود.

امّا در «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ»، توبه، علمی است. امّا در غیر این صورت، موقّت و احساسی خواهد بود. مثلاً یک لحظه در محیطی قرار گرفته و به تعبیر عامیانه جوگیر شده و توبه‌ای کرده است. البته آن هم در یک حدّی خوب است و یک حالت علمی تقریبی دارد. هر چند بحث توبه، بحث مفصّلی می‌طلبد که بعد‌ها بیان خواهم کرد. اگر در درس اخلاق إن‌شاءالله به بحث توبه رسیدیم، خواهید دید که بحث بسیار مفصّلی است که اگر فضل خدا شامل حالمان شد و زنده بودیم و از بحث خواطر رد شدیم، بیان خواهیم کرد که در ابتدا انسان باید گناهان را از خود بیرون کند، حال، گناهان چیست و... که بحث توبه چندین سال طول می‌کشد، چون ابعاد غوغایی دارد و در آن‌جاست که می‌فهمیم توبه یعنی چه و این مطلبی که ما می‌گفتیم، اصلاً توبه نبوده و ما داشتیم بازی می‌کردیم. لذا توبه، مباحث بسیار زیبا، علمی، تحقیقی و تاریخی، مستندی، روایی و داستان‌های راستان دارد که بسیار عجیب است.

پس حقیقت توبه، به علم است. یعنی انسان می‌فهمد و متوجبه می‌شود که اشتباه کرده است و اگر فرموده: «فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم‏»، برای این است که أبانا آدم و أمّنا حوّا متوجّه این شدند که واقعاً اشتباه و خطا کردند؛ لذا واقعاً هم توبه کردند و این، نکته بسیار مهم است که حالا ادامه بحث را در جلسه آینده بیان خواهیم کرد.

*یهود، با کمک ایادی خودش، خواهان وارونه جلوه دادن دین است

 «السّلام علیک یا ابا عبداللّه»

امروز هم این‌طور است، مع‌الأسف بشر نفهمید و هنوز هم توبه نکرده است. هر چند جریان اربعین، جریان عجیبی است، امّا بشر متوجّه نشده که هر چه می‌کشد از این جهلش و دوری از اهل‌بیت(ع) است. لذا دشمن (یهود)، می‌خواهد دین را که به حقیقت این‌ها هستند، وارونه جلوه بدهد و در این راه از ایادی خودش مانند همین وهابیّت ملعون و تکفیری‌هایش، بهائیّت ملعون، این به ظاهر تبشیری‌های یهود و نصارا و امثال این‌ها استفاده می‌کند تا دین را بد جلوه بدهد. بر ایادی خودش پوستین به ظاهر دین می‌پوشاند تا دین را خراب کند.

امّا یک خصوصیّت دارد و خصوصیّت، این است که خون أبی‌عبدالله، همیشه تازگی دارد و اجازه نمی‌دهد این قضایا به وجود بیاید.

*حوادثی که به نفع اسلام ناب رقم خواهد خورد

بنده مبشّراتی بیان کنم که قبلاً هم بیان کردم، شما هم برای دیگران بگویید. اوّلاً این را بدانید که قضیّه‌ای که برای فرانسه رخ داد، در مورد کشورهای دیگر هم یک مقداری انجام می‌دهند. امّا این‌ها همه بازی خودشان است. روایتی را در درس اخلاق می‌خواهم بیان کنم که بسیار عالی و عجیب و برای همین امروز ماست. می‌فرمایند: کسی که غضبناک می‌شود، منشأ همه پلیدی‌ها و بدی‌ها خواهد شد و حتّی به واسطه غضب، حاضر است به خودش هم ضربه بزند. یکی حسادت و یکی غضب است که فرد دارای این خصوصیّات، حاضر است به خودش هم ضربه بزند. البته همان‌طور که می‌دانید این‌ها اصلاً برای مردم خودشان، اهمیّتی قائل نیستند.

خیلی جالب است که چطور می‌شود یک یهودی، دو ماه پیش، آن تالار نمایش را به ظاهر می‌فروشد. البته من این را به شما بگویم که نمی‌فروشد و این، دستور بوده که تحویل بدهند و حالا هم به ظاهر می‌گویند به فلسطین اشغالی و یا به تعبیر آن ملعون‌ها، اسرائیل رفته است که این هم بعید است و آنجا هم نیست.

امّا علی ایّ حال، این دسیسه است، آن‌ها می‌خواهند مردم را هراسان کنند و بترسانند. چون داعش، هر چه کرد، تازه اسلام ناب خودش را نشان داد. ایران، نشان داد چه خبر است. مردم فهمیدند اسلام ناب چیست. بیشتر هم می‌فهمند. اروپایی‌ها هم فهمیدند که این، دسیسه این‌هاست.

امّا انسان در عصبانیّت دیگر حواسش نیست، کار را دارند تا آنجا خطرناک می‌کنند که آنجا دیگر قضیّه آتش زدن قرآن، مساجد، سخت گرفتن به مسلمانان، بیرون کردن آن‌ها، کشتن آن‌ها و... همه برایشان سهل و آسان شود و دلیل و برهان خوبی باشد برای اینکه بگویند: ما دنبال داعشی‌ها هستیم و.... دیگر الآن بهانه در دستشان است. هر کاری که دلشان می‌خواهد می‌کنند، بعد شما خواهید دید که آینده هم باز همین است و سخت‌گیری‌هایی می‌کنند.

امّا به شما هم بشارت بدهم که همه این سخت‌گیری‌ها علیه خودشان می‌شود و بیشتر گرفتار می‌شوند. باز بشارت به شما بدهم، منتها سربسته بیان می‌کنم، در آخر امسال باز اتّفاقاتی می‌افتد. به خصوص بعد از فروردین و اردیبهشت، در حجاز (عربستان سعودی که سعودی‌های ملعون به نام خودشان، ثبت و ضبط می‌کنند) حوادثی رخ می‌دهد که إن‌شاءالله به نفع اسلام ناب محمّدی خواهد بود.

*این حسین کیست که عالم، همه، دیوانه اوست؟!

یکی همین قضیّه اربعین است، اربعین غوغا می‌کند. لذا صدام ملعون هم اربعین اجازه نمی‌داد مردم به زیارت بروند. حتّی وقتی می‌فهمیدند کسی از نیزار‌ها و نخلستان‌ها دارد به زیارت می‌رود، او را می‌کشتند و.... تازه در آن زمان کسی خبر نداشت که اجتماع اربعین چه تأثیری می‌تواند داشته باشد، فقط از باب ثواب می‌رفتند. کسی هم که می‌خواست از باب ثواب برود، یا او را می‌کشتند و یا گاهی هم برای عبرت، دست یا پایشان را قطع می‌کردند که دیگران عبرت بگیرند و نروند.

در زمان صدام ملعون، حتّی وقتی در حرم زیارت‌نامه می‌خواندید، تا صدایتان یک مقدار بالا می‌رفت، اجازه نمی‌دادند و ساکت می‌کردند. یعنی از زیارت‌نامه خواندن با صدای بلند هم می‌ترسیدند. چون می‌دانند خون أبی‌عبدالله(ع) و بحث هیهات منّا الذّلّة غوغا به پا کرده است. آنکه فرمود: «ما رأیت الّا جمیلاً»، می‌دانست که این خون، اصلاً تمامی ندارد، غوغایی به پا می‌کند، همه چیز را می‌شوید و جلو می‌برد.

خوشا به حال کسانی که دارند می‌روند. امثال من بیچاره ماندگار شدیم. سیما هم که دائم نشان می‌دهد و دل انسان کباب می‌شود. این چیست؟ آن طرفی‌ها ماندند. این چیست که ایزدی‌ها که نصارا هستند، موکب دارند! این چیست که اهل‌جماعت، موکب دارند؟ این چیست که بودایی آمده؟! می‌دانید بودایی‌ها با مسلمانان بد هستند و آن‌ها را می‌کشند، در نپال و.. هستند. وقتی با آن‌ها مصاحبه می‌کنند که چرا آمدید؟ می‌گویند: حسین(ع) نه برای اسلام است، نه مسیحیت و...، حسین(ع) برای انسانیّت است.

اصلاً وجود مقدّس أبی‌عبدالله(ع) را مجزّای از سایرین می‌بینند. ما رأیت إلّا جمیلاً، هیچ ندیدم جز زیبایی. این خون و قیام أبی‌عبدالله(ع) چه کرده است؟! یک سال، دو سال، ده سال، بیست سال، صد سال،...، بابا دیگر بعد این همه وقت باید تمام شود و برود. من و شما نمی‌دانیم جدّمان کجا دفن است. پدر و مادر خودمان را هم بعد از یکی دو سال یادمان می‌رود و تمام می‌شود و می‌رود. بی‌انصاف هستیم و سر قبورشان هم نمی‌رویم. 1300 سال و اندی، از عاشورا می‌گذرد و هر سال هم تازه‌تر! این‌ها چیست؟ واقعاً ما رأیت الا جمیلا نیست؟!

این چیست که تا اسمش می‌آید دل‌ها می‌شکند و اشک‌ها جاری می‌شود؟! این حسین کیست که عالم، همه دیوانه اوست؟!

ارسال نظرات