خبرهای داغ:
همسر مرحوم رضاپور قربانی فاجعه منا:

وداع حاجیه خزاعی با همسرش: با خودتان آب ببرید

در ۹۰ دقیقه گفتگو گریه اش قطع نمی شد. ‌بعد از ۱۰سال انتظار به مکه رفتیم اما حالا تنها با خاطرات همسرم و بدون زیارت بقیع برگشته ام.
کد خبر: ۸۵۷۷۳۴۲
|
۱۳ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳:۴۳

به گزارش خبرگزاری بسیج خراسان جنوبی، حاجی‌ها را همیشه دیده ایم که خندان و شاداب به آغوش خانواده‌ها بر می‌گردند و از خاطرات خوب حج برای همه اقوام و آشناها تعریف می‌کنند. اما حالا باید گریه‌ها را دید و از آنها پرسید، «چه شد؟» و گفت «خدا رو شکر که صحیح و سالم برگشتید.»

برای حج ارزشمندترین سفر مسلمانان، همه کار می کنند تا مستطیع شوند و به حرم امن الهی بروند. اما حال این روزهای حجاج تازه برگشته از مکه، به حال هیچ سالی نمی خورد جزء حج خونین سال ۶۶ و کشتار ایرانیان حاضر در مراسم برائت از مشرکین مکه...

حج امسال داستان دیگری دارد، برای همه آنهایی که سالها چشم به قرعه‌کشی سازمان حج و زیارت دوخته بودند تا نوبتشان بشوند و برسند به خانه خدا، به طواف کعبه و نمازهای مسجدالحرام، لباس احرام و سعی صفا و مروه، به رمی جمرات...

نه خبري از پرچم زيارت قبول است و نه شادي .. خانه شلوغ و چادر عزا علم شده است... فضا سنگين است و غم بار..براي عرض تسليت و سرسلامتي به خانواده اين جان باخته خراسان جنوبی در حادثه منا به ديدار خانواده‌اش رفتيم. فضا سنگین است و غم‌بار...

خانم خدیجه خزاعی یکی از حجاج خراسان جنوبی که دو روز پیش به ایران بازگشت و حالا مدام گریه می کند، مثل همه حجاجی که این روزها به آغوش خانواده هایشان برگشته‌اند.

همسر مرحوم حاج محمد مهدی رضاپور از جان‌باختگان فاجعه منا در گفتگو با خبرنگار شبستان در بیرجند گفت: شبی که منا آمدیم زنان را شبانه رمی جمرات بردند و قرار بود آقایان صبح بروند.

حاجیه خزاعی بیان کرد: مرحوم رضاپور به همراه حدود 15 نفر دیگر از کاروان به خاطر وضعیت جسمانی جزء معذورین بودند که صبح از محل چادرهای منا قرار شد با یکی از عوامل کاراون به نام آقای ناصری به رمی جمرات بروند و تا جای که خاطرم هست آقای همایونی، چوبدار، دلاکه، حاجی‌پور، جهان بین، آرگینی و دلیر نیز جزء همین معذورین بودند.

وی می‌گوید: صبح بعد از خوردن صبحانه رفتم چادر آقایان تا حال همسرم را که روز قبل در عرفات گرمازده شده بود جویا شوم که دیدم عازم رمی جمرات است به ایشان گفتم شما حالتان خوب نیست نائب بگیرید که جواب داد شما حالت از من بدتر بود رفتی من هم می‌خواهم بروم.

حاجیه خانم ادامه داد: بنابراین به ایشان گفتم پس به اندازه کافی با خودتان آب ببرید که روی صورتتان هم بریزید و خداحافظی کردیم. ساعت ۱۱ ظهر شد اما از ایشان خبری نبود رفتم جلوی چادرشان و به یکی از مسئولان کاروان گفتم چرا برنگشتند که جواب دادند هنوز دیر نمی‌‌شود مسافت طولانی و پر ازدحام جمعیت است.

خزاعی با اشاره به اینکه بعد از شنیدن خبر فاجعه منا شب شده بود اما هنوز همسرم برنگشته بود و کاری از دست ما جز صبر و انتظار بر نمی آمد، گفت: فرزندانم از ایران زنگ زدند و گفتند مامان شبکه خبر اسم بابا رو جزء مصدومان زیرنویس کرده و بعد از آن آقای ابوالفضل یعقوبی مدیر کاروان ما که از قائن بود به ما خوش خبری داد که همسرم زخمی شدند.

وی که بغض راه گلویش را بسته می‌گوید بعد از روز فاجعه هر وقت از حال همسرم سوال می‌کردم مدیر کاروان و مسئولان حج و زیارت جواب میداند که هیچ اطلاعی نداریم چون دولت عربستان اجازه نمی‌دهند به بیمارستان‌ها سر بزنیم.

او با بیان اینکه بیشتر اخبار حادثه منا را از ایران دنبال می‌کردیم، عنوان می‌کند: روز بعد مدیرکل حج و زیارت خراسان جنوبی به چادرهای ما آمدند و سوالاتی پرسیدند و من و دختر خاله همسرم که تنها با ما به مکه آمده بود گفتیم ما دو زن هستیم مرد ما رفته چرا کاری نمی‌کنید که ایشان جواب دادند ما پیگیری هستیم اما دولت عربستان همکاری نمی‌کند. از بعثه هم برای بازدید آمدند چون کاروان ما از استان کشته و مفقود و زخمی بیشتر داشت و آنان هم گفتند پیگیر مسئله هستیم.

حاجیه خزاعی ادامه داد: ما همچنان نگران و از همسرم بی‌اطلاع بودیم. روز شنبه چهارم مهر ماه مصادف با 12 ذی‌الحجه مناسک حج در سرزمین منا به اتمام رسید و راهی مکه مکرمه شده و وارد هتل‌های خود شدیم.

همسر جان‌باخته فاجعه خونین مِنا می‌افزاید: بخاطر وضعیت جسمانی و ضربه‌ای که به کمرم وارد شده بود مجبور بودم بیشتر در اتاق هتل باشم و بعد حادثه منا برای اینکه کمتر در جریان صحبت‌ها و سخنان دیگران قرار بگیرم حتی غذایم را به اتاق می‌آوردند.

او که از برخورد ماموران عربستان به دلیل بی‌احترامی‌‌های بسیاری که داشتند بشدت ناراحت است، می‌گوید: بقیه اعمال حج شامل طواف زیارت، نماز طواف زیارت، سعی میان صفا و مروه، طواف نساء و نماز طواف نساء را بخاطر اینکه وضعیت جمسانی و روحی مناسبی نداشتم می‌خواستند مرا با ویلچر ببرند اما ماموران اجازه ندادند تا جایی که با سرو صدا ویلچر را پرت کردند بنابراین مجبور شدم پیاده و به سختی اعمال خود را به لطف خدا به پایان برسانم.

حاجیه خزاعی با بیان اینکه در چند روز آینده نیز همچنان از همسرم و وضعیت او بی‌خبر بودم، ادامه میدهد: یک روز به ما گفتند خود را آماده کنید که می‌خواهید همراه همسر مجروح خود بروید ایران. صبح ساک‌ها و وسایل ما را بردند ما فکر کردیم می‌خواهند ساک را جدا بفرستند اما شب که ما را بردند هتلی دیگر که با کاروان تهران به ایران بیایم دیدم قرار است آن همه ساک و وسایل را خودمان دو زن تنها به دوش بکشیم.

او می‌افزاید: مدیر کاروان آقای یعقوبی و معاون او آقای خیرخواه تا آخرین لحظه که سوار اتوبوس برای آمدن به فرودگاه شدیم صبر کردند اما بعد از آن تاکنون حتی تماسی با ما نگرفتند که حال و اوضاع دو زن تنها و خسته با روحیه داغون که یک هفته منتظر زائر خود بودند و با آن همه ساک و وسائل فرستادند را جویا شوند.

این همسر جان‌باخته فاجعه خونین مِنا با اشاره به اینکه در برگشت از مکه بسیار اذیت شدیم چون در طول مدت عمرمان با آن وضعیت آنقدر بارکشی نکردیم و این خیلی روی حال ما اثر کرد، عنوان می‌کند: در فرودگاه تهران همآن طور که خیال می‌کردیم هیچ کسی از سازمان حج و زیارت منتظر ما نبود تا وسایلمان را تحویل بگیرد و برایمان بلیط تهیه کند به ناچار خانواده‌ام از بیرجند بلیط برای مشهد برایمان گرفتند.

حاجیه خزاعی می‌گوید: تا آن روز از پاسخگو نبودن دیگران فقط شک کرده بودم که همسرم جان‌باخته اما وقتی وارد فرودگاه مشهد شدیم و گریه خانواده و خویشاوندان را دیدم مطمئن شدم که همسرم به سوی حق و به دیار باقی رفته است.

او که بغضی سنگین سینه اش را می فشارد دیگر فقط در حال زنده کردن خاطرات همسرش قبل از سفر حج است، ادامه می‌دهد: روزی که رفتیم برای سفرمان عکس بگیریم آقای رضاپور گفت" آقا یک عکس خوب بگیر شاید احتیاج بشه بزرگش کنند".... گریه امانش نمی‌دهد چه زود گذشت!! حالا فرزندانش و بقیه کسانی هم که شاهد گفت‌ و گو ما هستند با اشک‌هایشان همسفر خاطرات و دلتنگی‌اش میشوند.

این حاجیه با اشاره به اینکه دفعه اولم بود که مکه می رفتم، بیان کرد: خیلی دوست داشتم برویم مدینه اما چون دلم پی همسرم و پیکر مطهرش بود سفر حج ام بعد از 10 سال انتظار نیمه کاره باقی مانده و با دلی شکسته و مدینه ندیده و بدون همسرم بازگشتم و آرزو به دل ماندم.

" شده دم به دم این نگرانی ام، که مدینه ندیده بمیرم * به هوای آن همه آرزو، نشود که بهانه نگیرم "

وی با اشاره به اینکه مرحوم رضاپور در شش سالگی مادر خود را از دست دادند و یتیم شدند، گفت: وصیت کرده همانگونه که فرزند در آغوش مادرش آرام می‌گیرد او را در خاک مادرش تشییع و دفن کنند.

یک از آشنایان جان باخته حادثه منا عکسی را نشان می‌دهد که آخرین بار مرحوم رضاپور قبل از سفرش به مکه برایش پشت نویسی کرده؛

" مرا عزيز بداريد ، زود خواهم رفت چو آتش آمدم و همچو دود خواهم رفت. "

خواهر مرحوم رضاپور این جان باخته حادثه منا نیز با گریه از روز خداحافظی با برادرش سخن می‌گوید که با خنده به او گفته" من پرچم کاروان را دارم تلویزیون اگه فیلم بگیره اول منو نشون میده" و او هم به برادرش سفارش می‌کند مواظب باشید خودتان را گم نکنید که باز در جواب به او گفت" مکه مکان خوبیه اگه قراره گم بشم بهتره اونجا گم بشم".

فاطمه عذرا صفاریون از آشنایان مرحوم رضاپور که همراه آنان در کاراون حج بوده در گفتگو با خبرنگار شبستان در بیرجند از اوضاع و احوال روزهای سختی که سپرده کرده‌اند و از گفته های شاهدان عینی کاروان که بعد حادثه منا به کاروان بازگشته بودند برایمان تعریف میکند.

او می‌گوید: در روز حادثه منا بعد از اینکه در چادرها منتظر بازگشت مرحوم رضاپور بودیم دیدم آقای صالح‌زاده از هم کاروانیان که برای رمی جمرات رفته بود زخمی برگشت و گفت: ماموران آل سعود با چکمه روی صورت‌ها راه می‌رفتند و گونه من ترک خورد فریاد می‌زدیم که ما زنده‌ایم راه نروید اما می‌گفتند می‌رویم غذا بخوریم.

وی می‌افزاید: همچنین در مکه شنیدیم که آل سعود ادعا کردند برای رمی جمرات ولیعهد عربستان به مدیران کاروان‌ها اطلاع رسانی شده تا ساعت 10 صبح کسی برای رمی جمرات نرود اما آقای یعقوبی مدیر کاروان گفت به ما اطلاع ندادند و در جریان نبودیم.

صفاریون با ابراز خشم و ناراحتی از کارشکنی و بی مسئولیتی دولت عربستان خصوصا برای حجاج ایرانی، بیان داشت: من چند بار عمره مفرده و حج واجب رفته ام ولی این دفعه خیلی به زائران ایرانی بی‌احترامی می‌کردند و در روز حادثه هم تیم پزشکی و امداد آنان خیلی دیر به محل حادثه رفتند و به مصدومان رسیدگی نکردند که بسیاری از حجاج بر اثر تشنگی و کمبود اکسیژن جان باختند.

وی با بیان اینکه حجاج بعد از حوادث سقوط جرثقیل و فاجعه منا با حس ناامنی مفرط مدام به مرگ فکر می‌کردند که آیا زنده می‌مانند یا نه، تاکید می‌کند: جو آنقدر ملتهب و سنگین بود که تحملش برای ما که از عزیزانمان بی‌خبر بودیم سخت شده بود. توی آسانسور، غذاخوری یا فضاهای عمومی که تردد می کردیم، مدام چهره های گریان و نگران را می دیدیم.

منبع: شبستان

ارسال نظرات
پر بیننده ها