چهارمین یادواره شهدای شهرک قدس روز یکشنبه مورخ 29/6/94 با حضور جانشین فرماندهی سپاه ثارالله سردار مطهری ومسئول اجرایی سپاه محمد رسول الله (ص)سرهنگ اصحاب کریمی برگزار گردید.
کد خبر: ۸۵۷۴۲۲۲
|
۰۵ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳:۴۰

 

یادواره شهدا

در مورخ 29/6/94 یادواره شهدا در مسجد النبی (ص)  برگزارگردید  

به گزارش مسئول روابط عمومی ناحیه حضرت رسول (ص)کرمان برادر دریجانی به خبر گزاری سپاه ثارا....استان کرمان

چهارمین یادواره شهدای شهرک قدس روز یکشنبه مورخ 29/6/94 با حضور جانشین فرماندهی سپاه ثارالله سردار مطهری ومسئول اجرایی سپاه محمد رسول الله (ص)سرهنگ اصحاب کریمی ومسئول نمایندگی ولی فقیه در ناحیه حضرت رسول (ص)  حجت الاسلام کمالی وفرمانده ناحیه سرهنگ اسدی وجمعی از مسئولین در مسجد النبی (ص)برگزار گردید در این جلسه سرهنگ اصحاب کریمی در باره سبک زندگی وسیره شهدا در زمان هشت سال دفاع مقدس واز ایمان وتقوا وخدا ترس بودن شهدا واعتقادات واخلاص آنها سخن گفتند وهمچنین در باره مقایسه ازدواج شهدا با ازدواج های امروزی که دچار مشکلات زیادی هستند وتاکید زیاد در باره پیاده کردن راه وروش وسبک زندگی شهدا وتبدیل شدن زندگی امروزی به یک زندگی اسلامی  و بیان خاطراتی از شهدای جنگ تحمیلی وراهی که شهدا یک شبه طی کردند ومسیروهدفی که به دنبال آن بودند پرداختند ایشان همچنین از سر بریدن پاسداران در اوایل جنگ  توسط کردهای عراقی در کردستان صحبت به میان آوردند وفرمودند من خود شاهد این ماجرا بودم که جلوی عروس سر پاسداری را بریدند واینها هیچ کدام ما را از هدف ومسیری که به دنبال آن بودیم منحرف نکرد سرهنگ اصحاب کریمی وظیفه همه مارا در شرایط کنونی در جنگ نرم برگزاری یادواره شهداکه کمتر از شهادت نیست وبیان رشادتها ودلاور یهایی که رزمندگان اسلام در جنگ تحمیلی داشتند بیان نمود وفرمود  چه خوب بود  به جای ریز علی وتصمیم کبری که در کتابهای دبستان قدیم چاپ شده از رشادتهای عزیزان وفرماندهان وشهدا در کتابها استفاده شود تا نسل سوم انقلاب بفهمند که این شهدای انقلاب تنها با سلاح ایمان واعتقادراسخ به هدف خود رسیدند ایشان همچنین از 175 شهید غواص که مردم ایران  بار دیگر با چه شور وشوقی از این شهدا استقبال کردند وبه دشمنان داخلی وخارجی فهماندند که همیشه در صحنه هستندسخن به میان آوردند وفرمودندشهیدی در بین شهدای غواص بود وقتی  می خواستیم خبر شهادت اورا به خانواده اش بدهیم به درب خانه او مراجعه کردیم دختر او آمد خبر شهادت پدر را به او دادیم گفت فعلا به کسی چیزی از شهادت پدرم  ندهید تا ده روز به من مهلت بدهید من خودم به مادرم میگویم بعد از ده روز وقتی که جنازه را به درب منزل بردیم دیدم که دخترش با لباس عروسی از پدر استقبال کرد گفتم چرا اینطوری گفت روز عقد من است سفره عقد را هم چیده بودند جنازه را روی سفر عقد گذاشتند دختر ایشان استخوان دست پدر را برداشت وبالای سر خود گرفت وگفت شما که میگفتید من بابا ندارم ببینید من بابا دارم ورو به شوهر خود کرد وگفت میبینی که دست بابایم بالای سرم است هیچ کس به من دیگر نمیتواند کوچکترین حرفی را بزند چرا که بابا دارم .

ارسال نظرات