سردار شهید علی غیوری زاده؛ روستایی زاده ای که 12 سال مفقود الاثربود.
کد خبر: ۸۵۵۲۹۹۲
|
۱۹ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۳

به گزارش خبرگزاری بسیج؛ سردار شهید علی غیوری زاده در سال
1332
در روستای میدان پاریاب شهرستان ملکشاهی استان ایلام بدنیا آمد.

دوران کودکی وی در محیط پاک و بی‌آلایش روستا سپری شد. در همان محیط روستایی و عشایری با تیراندازی، شکار و کوهنوردی که پدرش و برادرش مهارت خاصی داشتند آشنا شد آمیختگی این روح با آن جوهره پاک و اصیل پایه‌های ایمان و زندگی معنوی علی را پی‌ریزی کرد، بطوریکه علی در دوران نوجوانی و جوانی از نظر جسمی و شجاعت، صداقت، پاکی و ایمان بر بسیاری از همسالان خود برتری داشت.

سادگی و سکوت محیط روستایی شعله فروزان عشق به قرآن و اهل بیت را در علی
روشن کرد و روحش روز به روز کامل‌تر می شد.

پرتو افشانی اخلاص و ایمان

روح علی منتظر جرقه‌ای بود تا دریای شهادت، اخلاص و ایمان وی شعله‌ور شده
و برای همیشه پرتو افشانی کند، این جرقه با شروع جنگ تحمیلی جسم و روح او
را به پرواز در آورد.

حالا دیگر علی گمشده اش را یافته بود و سر تا پا غرق جبهه و جنگ شده بود او فقط به جبهه و دفاع می‌اندیشید و هیچ چیز دیگر او را مجذوب و دلباخته نکرد گویا به اعماق وجود،‌ کلام مولایش علی (ع) را خطاب به مردم کوفه درک کرده بود، بطوریکه هر وقت به او گفته می‌شد چرا ازدواج نمی‌کنی می‌گفت ((تا تکلیف جنگ تعیین نشود ازدواج هرگز )) علی حالا دیگر یکی از مبارزین بزرگ نظام اسلامی است.

8
سال دلاورانه جنگید زندگی هشت ساله او در جنگ سراسر حماسه، رشادت و
دلاوری همراه با ماجراهای سراسر خواندنی و شیرین است.

الگوی مثال‌زدنی برای جوانان


غیوری زاده الگوی مثال‌زدنی برای تمام جوانان و حتی همرزمانش بود، ایمان راسخ به امام (ره) و انقلاب و کوشش در راه پیروزی در جنگ باعث حضورش در جبهه‌های غرب و جنگ در جبهه‌های جنوب کشور شده و مسئولیت‌های حساسی چون حفاظت اطلاعات، فرمانده گردان، فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر امیرالمومنین (ع) ایلام را بر عهده داشت و حضور مقتدرانه در عملیاتی چون عاشورا، والفجر9، کربلای 4، کربلای 10، والفجر10، و دهها نبرد چریکی و ایذایی و مجروحیت‌ها و ترکشها او را قانع نمی‌کند جز اینکه جانش را دو دستی در طبق اخلاص و با جسمی پاره پاره تقدیم دوست نماید.

شهید به روایت دوستان و آشنایان

نماز اول وقت
در عملیات نصر 4 در تپه دو قلو در ارتفاعات گامو موقع ظهر که عراقی‌ها از چند طرف این تپه را مورد آماج انواع سلاح‌های سبک و سنگین قرار داده بودند، علی از من سوال کرد: آیا وقت نماز شده؟ جواب دادم: ما دست و پای خودمان را هم گم کرده‌ایم حال تو از وقت نماز می‌پرسی، علی با استفاده از سایه درخت وقت نماز را تشخیص داده بود و در آن شرایط سخت نماز اول وقت خواند.
ظهیر آسا
نماز شب
علی فوق‌العاده مؤمن و معتقد به انجام فرایض دینی بود. روزها با شجاعت تمام در مقابل دشمن می‌ایستاد و هنگامی که شب پرده‌ی سیاهش را بر زمین می‌گستراند، سرگرم راز و نیاز با معبود خویش می‌شد. یادم هست یکی از روزها با ایشان به خط مقدم جبهه رفته بودیم؛ شب به پشت خط برگشتیم.

خیلی خسته شده بودم ساعاتی از شب گذشته بود بیدار شدم دیدم علی در سنگر نیست؛
بیرون رفتم ببینم کجا هستند! فکر کردم شاید مشکلی پیش آمده که ایشان نصف شب از سنگر بیرون رفته است! اطراف را گشتم، چاله‌ای در همان حوالی بود علی را دیدم که داخل آن نماز شب می خواند. با دیدن او حالم منقلب شد.

با خود فکر کردم خدایا ایشان با این خستگی چطور می‌تواند، این چنین عبادت کند. خوب به یاد دارم با دیدن علی در آن وضعیت دعا و عبادت شب را تا صبح نخوابیدم.
سعدالله منصوری

روزه
در آن شرایط سخت جبهه که روزه گرفتن بسیار مشکل بود، ماه رمضان علی به
خاطر روزه‌اش دنبال بهانه‌ای می‌گشت تا در جایی خدمت کند که بتواند قصد
ده روزه کند و در آن جا بماند تا روزه ایشان دچار مشکل نشود.


دوستعلی آزوغ
بیت المال
زمان جنگ که برای در امان ماندن از حملات هواپیماهای عراقی به دامنه کوه‌ها پناه می‌بردیم و به چادر صحرایی نیاز داشتیم‌، به ایشان گفتم: پسر عمو تو که جبهه‌ای یک تخته چادر برایم بیاور! ایشان نگاه معنا داری به من کرد که دیگر جرأت ادامه‌ی حرفم را نداشتم.

دختر عموی شهید
جبهه
علی خیلی به جبهه علاقه داشت جنگیدن با دشمن برایش ارزش فوق العاده‌ای داشت از چنان شجاعت و بی باکی برخوردار بود که وقتی آماده‌ی رفتن می‌شد انگار به عروسی دعوت می‌شد.


محمد غیوری زاده


همیشه خطاب به نیروهایش می‌گفت: این جنگ تمام می‌شود اگر شهید شدیم به بهشت می‌رویم اگر هم زنده ماندیم رو سفیدیم. اما اگر عقب نشینی کنیم و بترسیم باعث شرمندگی است.

یدالله مظلومی


پدر و مادر
به او گفتم: پدر و مادر شما پیر و سالخورده‌اند و نگهداری از آنها وظیفه‌ی توست چرا در عملیات شرکت می‌کنی. جواب داد: خدا نگهبان آنها است ولی وظیفه‌ی من دفاع از اسلام و جنگیدن با دشمن است، لازم باشد پدر و مادر من هم باید از اسلام دفاع کنند.
علی رضا باقری پور

عشق به امام (ره)
یک روز به خانه ما آمد و عکس امام را لای کتابش بیرون آورد و به ما نشان داد. از او پرسیدیم این عکس کیست؟ جواب داد: امام خمینی (ره) اگر به ایران بیاید باید به او کمک کنیم. علاقه به امام از دوران بچگی در او هویدا بود.

خواهر دارابی


برخورد با نیروهای تحت امر برخورد ایشان با نیروهایش طوری بود که انگار کار برایش نمی‌کردند ورشکست می‌شد، درد دل بچه ها را خوب گوش می‌داد ، و به آنها روحیه می‌داد. در هنگام غذا خوردن سفره را پهن می‌کرد نان و آب و غذا را می‌آورد، طوری کار
می‌کرد گویی وظیفه‌اش بود.

اگر چیزی سر سفره نبود بدون اینکه به کسی بگوید آن را تهیه می‌نمود. خیلی از اوقات غذا برایش باقی نمی‌ماند و خود نیز سفره را جمع می‌کرد.


دوستعلی آزوغ
شهادت
اواخر خرداد ماه سال 67 بود ما متوجه شدیم ارتش بعث عراق با کمک منافقین در منطقه مهران قصد عملیات دارد. آن زمان شهید غیوری زاده فرمانده گردان شهید بهشتی، در ارتفاعات منطقه قلاویزان مهران مستقر بود. با شروع حمله، دشمن بطور ناجوانمردانه بر روی بچه‌ها آتش می‌ریخت، چند نفری که همراه ایشان بودیم فقط برای او مهمات می‌آوردیم و اسلحه‌ها را آماده می‌کردیم، علی با قدرت تمام در پشت خاک ریز رجز می‌خواند، گاهی نارنجک و گاهی رگبارمی‌گرفت.

یک لحظه بلند می‌شود تا تانک دشمن را بزند که گلوله تیر بار به او می‌خورد افراد امدادگر او را تا حدوداً 60 متر عقب‌تر می‌برند اما خاک ریز سقوط می‌کند و به دست دشمن می‌افتد بچه‌ها نیز به ناچار جنازه علی را رها می‌کنند.

بعد از اتمام جنگ در شب نیمه شعبان سال 78، گروه تفحص پیکر پاک او را پیدا می‌کنند و پس از استقبال بی‌نظیر و حضور پر شکوه مردم در مراسم تشییع در جوار امام زاده حسن شهرستان مهران آرام می‌گیرد.


فرازی از وصیت نامه :

توکل‌مان را فقط متوجه خدای متعال نماییم. هیچ‌گاه تسلیم وسوسه‌های نفس اماره و تسویلات شیطان نشده و به نیروی خویش مغرور نشویم. ای سربازان امام زمان (عج)، یاوران حسین زمان– خمینی روح خدا، ای عارفان صبج بیدار، ای که خفتگان بستر شب را درس خون و حماسه آفریدید با شماست این سخن، این پیام ... هیچ گاه از یاد خدا غافل نشوید چه هر آنگاه که روحیه معنوی و نیایش‌ها، توسل‌ها و توکل‌ها بیشتر بوده نصرت خداوندی نیز بیشتر بوده و هر آنگاه که دچار انحطاط اخلاقی، تزلزل روحی و کمبود معنویت شده‌ایم.
ارسال نظرات