«برای تاریخ می‌گویم» شامل مباحث مختلفی است. رفیق‌دوست در این اثر با سؤالات علامیان، درباره تاریخ و برای تاریخ می‌گوید.
کد خبر: ۸۵۳۱۴۰۲
|
۰۳ تير ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۱

به گزارش خبرگزاری بسیج، دومین جلد از «برای تاریخ می‌گویم» شامل خاطرات محسن رفیق‌دوست از سال‌های پس از جنگ به همت سعید علامیان چندی پیش از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب شد. صراحت در پاسخ به سوالات از جمله ویژگی‌های این کتاب است که به اذعان نویسنده توانسته پاسخگو و روشن‌کننده برخی از ابهامات موجود در تاریخ در نظر گرفته شده باشد.

علامیان پیش‌تر درباره این کتاب گفت: گردآوری جلد دوم این خاطرات از خرداد 92 آغاز و تا اردیبهشت 93 نیز ادامه پیدا کرد که چیزی در حدود 45 ساعت گفت‌وگوی من با آقای رفیق‌دوست است. آقای رفیق‌دوست با حکم مقام معظم رهبری از سال 68 تا 78 به عنوان مدیرعامل بنیاد مستضعفان و جانبازان منصوب می‌شوند که جلد دوم این کتاب هم دربرگیرنده خاطرات 10 ساله وی از مسئولیت‌شان در بنیاد مستضعفان است. طی 45 ساعت گفت‌وگو، نزدیک به 257 موضوع را با آقای رفیق‌دوست مطرح کردم که شامل مسائل مختلف بنیاد مستضعفان و همچنین مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور در آن دوران و غیره می‌شود.

یکی از موضوعات مهمی که راوی در «برای تاریخ می‌گویم» مطرح می‌کند و به سؤالات متعدد نویسنده پاسخ می‌دهد، به تأثیر حکم امام(ره) درباره سلمان رشدی در جهان اسلام اختصاص دارد که این بخش از کتاب انتخاب و در ذیل ارائه شده است:

فرمان مشهور حضرت امام برای اجرای حد قتل سلمان رشدی در بهمن ماه سال 1367 صادر شد. این حکم  چالش‌هایی را در عرصه  بین‌الملل برانگیخت که تا ســال 1368 و بعد از آن ادامه یافت؛ که بنده به دو مورد اشــاره می‌کنم؛  درباره این موضوع  مصاحبه‌ای از آقای هاشمی رفسنجانی دیدم که بیست و ششم تیرماه 1368 منتشر شــده و ایشان تحلیل جامع و مختصری را ارائه داده‌اند که بخشــی از آن را برایتان  می‌خوانم؛ آیا شما به مسئله سلمان رشدی ورودی داشتید و اقدامی کردید؟

نه، نه، ورود نداشتم؛ مثل بقیه پیگیری می‌کردم. به طور حتم، آن کار بسیار شجاعانه و آگاهانه امام سدّ محکمی در برابر توهین به مقدسات اسلام شد. درست است که بعد از آن هم کاریکاتور کشیدند و قرآن سوزاندند، اما هزینه سنگینی روی دست قدرت‌های استکباری گذاشته شد و دیگر جرأت نکردند مثل حمایتی که از سلمان رشدی کردند، از کس دیگری حمایت کنند.

در سال‌های 69 یا 70، هیئتی از عربستان به سرپرستی صالح کامل برای همکاری اقتصادی با بنیاد مستضعفان به ایران آمدند و مهمان ما بودند. صالح کامل از سرمایه‌داران معروف عربستان بود که  می‌گفتند خیلی ثروت دارد و با فهد پادشاه عربستان شریک است. فرد سرشناس دیگر این هیئت یک دانشمند سعودی به نام دکتر محمد عبد یمانی بود. او  می‌گفت امام خمینی با فتوای اعدام سلمان رشدی عزت را به مسلمین برگرداند. خاطرم است، ایشان به ملاقات یکی از آقایان وزرا رفته بود. روی دیوار اتاق جمله معروف شهید رجایی را زده بودند که به نماز نگویید کار دارم، به کار بگویید وقت نماز است. این جمله را برایش ترجمه کرده بودند و ایشان گفته بود قدر کشورتان را بدانید. ایشان برایم تعریف کرد در خاندان سعودی شیخی هست که از همه  اینها  بزرگتر است، ولی از پسران ملک عبدالعزیز نیست و نمی‌تواند پادشاه بشود. اما همه  آنها او را به شیخوخیت قبول دارند؛ در جلسات شورای مَلَکی شرکت می‌کند، حرف‌های خیلی محکمی می‌زند و در جایگاهی است که برای خاندان آل سعود خیلی محترم است و کسی جرأت  نمی‌کند به او حرفی بزند.

دکتر عبد یمانی می‌گفت جلسه شورای مَلَکی تشکیل شده بود. یک‌مرتبه دیدیم در باز شد و این شیخ داخل شد. جای او همیشه بغل دست پادشاه بود. کنار فهد، پادشاه وقت عربستان نشست و بلند بلند گفت:

«آقای فهد، همین الان بلند شو، آن هواپیمای خوشگلت را سوار شو برو فرودگاه تهران، و از آنجا برو جماران و دست و پای خمینی را ببوس و بیا.« [با خنده] ... . بعد، فهد به شیخ گفته:«عمو جان چرا این کار را بکنم؟» شیخ، روزنامه‌ای را که عکس و فتوای امام درباره قتل سلمان رشدی در آن چاپ شده بود، بیرون می‌آورد و  می‌گوید: «شما در مهد اسلام و  خادم‌الحرمین هستی، به پیامبر اسلام توهین شده و این مرد بزرگ حکم قتلش را صادر کرده؛ اگر الآن نجنبید، از  خادم‌الحرمینی شما چیزی نمی‌ماند.»

قضیه سلمان رشدی آغازی بر یک پایان بود. هنوز هم این حکم برقرار است و بالاخره او را خواهند کشت. بر همه مسلمان‌ها واجب کفایی است که حکم قتل سلمان رشدی را اجرا کنند؛ انشاءاﷲ یکی این سعادت را پیدا  می‌کند. الآن انگلیس به خاطر شرکت در این توطئه، سالی چند میلیون پوند هزینه می‌کند که یک آدم فاسد را حفظ کند. افراد دیگر هم از این کارها کردند و توسط  مسلمان‌هایی تنبیه شدند که از امام درس گرفته بودند.

همان‌طور که اشاره کردید، آن توهین‌کنندگان توسط مسلمان‌ها تنبیه شدند؛ اما در اینجا صحبت در مورد حرکتی است که از طرف یک رهبر سیاسی صورت گرفته.

همان موقع، در دنیا تفسیر  می‌کردند که امام خمینی یک رهبر مذهبی است و فتوا صادر کرده. البته با این تفسیر  می‌خواستند خودشان را راحت بکنند، ولی امام با کمال قدرت این کار را کرد. دو تا قانون وجود دارد؛ یکی قانون مدون و یکی هم قانون اصلی، که همان قانون خدا است. ولایت مطلقه فقیه جزء قانون خدا است. امام فرمودند اختیارات ولایت فقیه همان اختیارات  رسول‌اﷲ(ص) است. این راشنیده بودی؟

نخیر.
بله، یعنی امروز  آیت‌اﷲالعظمی خامنه‌ای همان اختیارات رسول اﷲ(ص) را دارند. خب، این در قانون مدون نمی‌گنجد. لذا هم آقا، هم امام در این سی و چند سال، هر زمان لازم بوده از همان قانون اصلی اختیارات ولایت فقیه استفاده کردند، که این مورد، یکی از همان‌ها بود.

ارسال نظرات