دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهید «اصغر شیروانی»
اجتناب از تلویزیون فاسد حکومت طاغوت، صبر، توکل، خوش خویی، فرو بردن خشم و امر به معروف و نهی از منکر، همگی خصوصیات فردی است که با اهدای خون خود در راه اعتلای اسلام به زیبایی آنها شهادت داد و اکنون واسطه قضای حاجات خانواده اش است.
کد خبر: ۸۵۱۹۴۸۳
|
۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۴:۰۲

دیدار با خانواده شهید اصغر شیروانی مقصد این هفته جامعه قرآنی بود که طی آن هیأتی متشکل از حسین جعفری قاری ممتاز قرآن کریم، رحیم قربانی رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ و نمایندگان شبکه قرآن به دیدار خانواده این شهید بزرگوار رفتند.

در این دیدار مادر شهید درخصوص فرزندش گفت: اصغر از همان دوران کودکی اهل نماز و مسجد بود و انس خوبی با قرآن داشت تا جایی که همیشه قرآن در دستش بود و آیات قرآن را با خود زمزمه می‌کرد. پیش از انقلاب می‌خواستم یک تلویزیون بخرم، اما اصغر مخالفت کرد و گفت: یک انسان مسلمان نباید این برنامه‌ها را تماشا کند.

 

 

شهید در خواب مادر: مادر‌جان نگران نباش جای من خوب است

بعد از انقلاب قصد رفتن به جبهه را کرد، ابتدا با وی مخالفت کردم، اصغر گفت: مادرجان این حرف گناه است از من راضی باش و با رفتنم مخالفت نکن، من هم رضایت دادم و او از همه حلالیت طلبید و رفت، بعد از شهادت چند بار اصغر را در خواب دیدم که به من گفت: مادر ناراحت نباش جای من بسیار خوب است. پدر اصغر کارگر شهرداری و انسان زحمت کشی بود، ما به سختی فرزندان را بزرگ کردیم و اصغر همیشه من را به صبر در برابر مشکلات دعوت می‌کرد و می‌گفت: مادرجان همیشه به خاطر زندگی، همسر و فرزندانت شاکر خدا باش.

شهیدی که همیشه زیر لب قرآن زمزمه می‌کرد

در ادامه خواهر شهید شیروانی درخصوص برادر شهیدش گفت: اصغر فعالیت‌های قرآنی را از نوجوانی آغاز کرد. وی قاری خوبی بود و همیشه آیات قرآن را زیر لب زمزمه می‌کرد تا جایی که همه ما از صدای زمزمه آیات الهی متوجه حضورش می‌شدیم. وی در جلسات قرآن استاد دزفولی شرکت می‌کرد و صدای بسیار خوبی داشت و خیلی خوش اخلاق و مهربان بود، باید بگویم او با همه ما تفاوت داشت و از همه بهتر بود.

خواهرزاده شهید شیروانی یکی دیگر از حاضران بود که لب به سخن گشود و درخصوص دایی‌اش گفت: به یاد دارم هنگامی که دایی‌ام به فیض شهادت رسید من کلاس چهارم دبستان بودم. پیش از آخرین اعزام از وی خواستم تا با خط خوبش به مناسبت دهه فجر برای من تابلویی بنویسد تا در کلاس نصب کنیم. وی همزمان که با آرامش خاصی مشغول خوشنویسی بود زیر لب قرآن زمزمه می‌کرد و آهنگ زمزمه‌های وی هنوز در گوش من مانده است. یک بار دایی‌ام در منزل ما بود که مادرم مرا صدا زد من توجه نکردم و دایی بسیار ناراحت شد و به من گفت: حرف پدر و مادر نباید دوتا شود و باید بار اول اطاعت کنید.

 

 

همواره به این شهید عزیز متوسل می‌شوم و هرگاه حاجتی داشته باشم از وی می‌گیرم. مزار شهید شیروانی در امامزاده علی‌ اکبر(ع) چیذر است و من همیشه به آنجا می‌روم و با وی درد و دل می‌کنم. یک سال بسیار دوست داشتم که به راهیان نور بروم اما جور نمی‌شد. به مزار دایی رفتم و به او گفتم: که همه شما شلمچه را دیده‌اید، کمک کنید تا من هم خاک پاک شلمچه را ببوسم. درست فردای آن روز، همکارم با من تماس گرفت که ما به جنوب می‌رویم و یک نفر جای خالی داریم اگر دوست دارید بیایید.

تدریس در مدارس به صورت افتخاری

داماد خانواده شیروانی یکی دیگر از حاضران بود که به بیان اوصافی از این شهید عزیز پرداخت و گفت: شهید شیروانی، قاری قرآن و خوشنویس بود. وی در مدارس محل خوشنویسی و به صورت افتخاری تدریس می‌کرد. به یاد دارم یک روز با هم در خیابان می‌رفتیم که یک فرد مقداری زباله به خیابان پرتاب کرد، شهید شیروانی بسیار مؤدبانه به وی تذکر داد و گفت: خود من این زباله‌ها را جمع می‌کنم، آن فرد با بی‌ادبی به ایشان گفت: سریع‌تر جمع کن، شهید با آرامش زباله‌ها را جمع کرد و به من گفت: ناراحت حرف این فرد نباش این کار ما بعداً در وی اثر می‌گذارد.

این شهید عزیز متولد 27 آذرماه 1349 است و در تاریخ 9 بهمن‌ماه 1365 در عملیات کربلای 5 در شلمچه بر اثر بمباران هواپیمای عراقی مجروح و سپس به شهادت رسید. وی پیش از شهادت بسیار به حجاب توصیه داشت و به ما وصیت کرد روی سنگ قبرش توصیه به حجاب را بنویسیم.

 

 

وصیت‌نامه شهید

بسم‌الله الرحمن الرحیم

وصیت‌نامه اصغر شیروانی

چند سفارش به دوستان

از همه عزیزانی که برای اسلام زحمت می‌کشند می‌خواهم ناامید نشوند. مبادا این سخن امام را که فرمودند (تا پرچم لا اله الا الله و محمد رسول الله(ص) در جهان نگسترانیم مبارزه ادامه دارد) را فراموش کنیم.

از پدر و مادرم که خیلی به گردن من حق دارند و واقعاً برایم زحمت کشیده‌اند عاجزانه می‌خواهم که مرا ببخشند و اجرشان با خدای بزرگ انشاالله. از همه دوستان و آشنایان می‌خواهم که اگر از من بدی دیدند به بزرگواری خودشان مرا ببخشند.

 

 

برای من در برگزاری مجالس کمتر خرج کنید، چون راضی نیستم. از شما پیروان اسلام می‌خواهم که این آبرویی که پروردگار به این ملت عزیز عطا کرده آنرا حفظ کنید.

ای عزیزان من بدانید که تمام زرق و برق دنیا بی‌ارزش است مواظب باشید گولتان نزند. اگر بدنم آمد روی سنگم شبیه سنگ شهید محمد‌حسین خراسانی خیلی ساده و کوچک باشد. اگر شهید شدم روی سنگم بنویسید، زبانتان را حفظ کنید، مسجد را ترک نکنید، در آخر از پروردگار می‌خواهم که تا ما را نیامرزیده از این دنیا مبرد.


ارسال نظرات