حجت الاسلام میرباقری در مراسم شب اول فاطمیه هیئت میثاق با شهدا:

علت نگرانی‌ها و احساس ناامنی انسان "دلبستگی به دنیا" است

حجت الاسلام و المسلمین میرباقری گفت:اگر کسی به هیچ یک از امور دنیایی تکیه نکرده باشد هیچ دل نگرانی ندارد. چون نقض دیگر عوامل غیر خداوند را می‌داند و به راحتی از آن‌ها جدا می‌شود.
کد خبر: ۸۵۰۲۲۸۱
|
۱۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۷
به گزارش خبرگزاری بسیج،مراسم اولین شب عزاداری ایام فاطمیه در هیئت میثاق با شهدا مسجد دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد. در این مراسم حجت الاسلام سید محمد مهدی میرباقری سخنرانی کرد و در ادامه حاج میثم مطیعی به مداحی و نوحه خوانی پرداخت.

در ادامه متن سخنان حجت الاسلام میرباقری را بخوانید:

سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا (شیخ صدوق، الأمالی، ص 235، کتابچی، تهران، چاپ ششم، 1376ش) شنیدم خداوند عزّ و جل فرمود : "کلمة "لا اله الا الله" حصار محکم من است، هر کس داخل آن گردید از عذاب من در امان خواهد بود.

البته امام رضا (علیه‌السلام) در ادامه سخنان خود، آن را مشروط به پذیرش ولایت و امامت معصومان (علیهم السلام) که خود ایشان یکی از آنان بود، می‌کند.

سؤالاتی که در سلسله جلسات آینده به آن‌ها پاسخ داده می‌شود:

در این چند جلسه پیرامون امنیت و پایگاه امنیت روابط اجتماعی سخن می‌گوییم. ندایی که در فطرت انسان وجود دارد، به دنبال امنیت روانی و اجتماعی است. چگونه می‌تواند به آن جواب دهد؟ چگونه انسان می‌تواند به فضای امن دست یابد و اصولاً عواملی که امنیت انسان را تهدید می‌کنند چه چیزهایی هستند؟

امنیت روانی

ریشه‌ی اصلی اضطراب انسان بازگشت پیدا می‌کند به شرک در پرستش. یعنی انسان ناچار است، برای خود محبوب‌هایی را انتخاب کند و پای آن‌ها بایستد و برای آن‌ها فداکاری کند. انسان سرمایه‌های خود را در راه‌هایی خرج می‌کند مهم این است که او کدام محبوب و معبود را انتخاب می‌کند.

اول نکته: اگر انسان مبتلا به محبوب‌هایی ناپایدار و فانی شد، ریشه‌ی ناامنی در انسان را ایجاد می‌کند.

دو تحول بالاجبار در عالم وجود دارد. یکی تحول در درون ماست. یعنی تحولی که طی آن از نطفه به طفلی تبدیل شدیم و بعد به یک کودک و بعد هم بزرگ و بزرگ تر شدیم تا به بزرگ‌سالی رسیدیم و بعد هم کهن‌سال می‌شویم و در نهایت می‌میریم. این تحولات خارج از اراده و اختیار ما  می‌باشد. دیگری تحول در بیرون ماست. تحولی که طی آن عالم پیرامون ما تغییر می‌کند. چه بخواهیم چه نخواهیم بهار پاییز می‌شود. ما نمی‌توانیم کاری کنیم. این محبوب‌های فانی که به آن‌ها دل بسته‌ایم ناگزیر کهنه می‌شوند.

با این دو تحول در دل انسان هم در انتظار وصال و هم وقتی که انسان در کنار محبوبش در خوف ایجاد می‌کند. چون فکر می‌کند و همچنین می‌رسد به اینکه حتما زمان جدایی از محبوب فرامی‌رسد. به بیان دیگر لازم نیست فراغ برسد تا ما نگران شویم بلکه قبل از آن در فرد اضطراب ایجاد می‌شود. پس یکی از ریشه‌های نا امنی و اضطراب در ما تعلق خاطر به محبوب‌هاست. (معبودها ، البته در مؤمن این شرک‌ها خفی است ولی گرد و غبارهایی در دل انسان می‌نشاند که باعث نگرانی می‌شود) هر چه انسان به فراغ نزدیک تر می‌شود این خوف بیشتر می‌شود و هنگامی که رسید و رد شد این خوف جایش را به حسرت و حزن می‌دهد.

گاهی فرد عکس‌های قبلی خود را نگاه می‌کند و یا تقویم را ورق می‌زند و می‌بیند که به چه محبوب‌هایی دل بسته است و احساس ناامنی و اضطراب می‌کند. اگر انسان به این محبوب‌ها دل بسته باشد، در متن همراهی و وصال هم در دل انسان خوف و نگرانی ایجاد می‌کند.

«وَ اصْرِفْنِی بِقَضَاءِ حَاجَتِی وَ کِفَایَةِ مَا أَهَمَّنِی هَمُّهُ مِنْ أَمْرِ دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی» (بحارالأنوار، ج 97، ص 309) خداوندا! آنچه از خواسته‏های دنیایی و آخرتی برای من اهمیت دارد را برآورده کن.

بنابراین به هیچ آیاتی از خداوند دل نمی‌بندد و هر یک از جلوه‌هایی که از مظهر حق تعالی می‌آید به یاد خدا می‌افتد و شور و اشتیاق او به حضرت حق بیشتر می‌شود . و هیچ‌گاه نگران رفتن این جلوه‌ها نمی‌باشد چون می‌داند که در هر لحظه این جلوه‌ها در حال آمدن و شد هستند و هیچ‌گاه آن‌ها تمام نمی‌شوند.

منشأ خوف از مرگ

خوف و اضطرابی که ما نسبت به مرگ داریم هم چیزی جز این خوف نیست. دلیل آن هم تکیه‌گاه‌هایی است که از ما گرفته می‌شود. ما نیاز به تکیه‌گاه داریم و نمی‌توانیم تکیه ندهیم. ما ناچار به این پناه گاهیم. ما فقیریم. اگر تکیه‌گاه‌های ما از جنس خود ما باشند مانند این است که هزار تا صفر را روی هم بگذارید چیزی حاصل نمی‌شود.

«مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَآءَ کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنکَبُوتِ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ * إنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا یَدْعُونَ مِن دُونِهِ مِن شَىْءٍ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ * وَتِلْکَ الأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَآ إلاَّ الْعَالِمُونَ» (العنکبوت:41-43).

اگر الهه‌ی انسان محبوب‌هایی بودند که فانی و زایل هستند و نمی‌مانند، در ما ایجاد اضطراب و ناامنی و خوف می‌کنند و این خوف‌ها در دل ما می‌مانند تا آن لحظه که همه با هم سر بر می‌آورند. در سختی‌ها یکجا سر بر می‌آورند و از ما مطالبه می‌کنند. در واقع موت انسان به معنای موت الهه‌های او است. و الا اگر کسی به هیچ یک از امور دنیای تکیه نکرده باشد هیچ دل نگرانی ندارد. چون نقض دیگر عوامل غیر خداوند را می‌داند و به راحتی از آن‌ها جدا می‌شود. همین گونه است که می‌توانند با یک بسم‌الله پا بر آب بگذارد و از این دنیا به دنیای دیگر منتقل شود.

مخلوقات خداوند متفاوت و متعدد هستند . از جمله، مناظر زیبا و دوستان خوب و خانه و ماشین و خانواده و ... . هنگامی که از نعمات الهی به حدی که برای او تعیین شده است با در نظر گرفتن لطف حق تعالی استفاده کند در همان لحظه به یا خدا هست و هیچ به آن‌ها دل نمی‌بندد.

لازم به ذکر است، میل به کتاب خواندن و تحصیل در رشته‌های علمی هم می‌تواند الهه‌های انسان باشد و محبوب‌های انسان می‌شوند.

نکته دوم: همه‌ی الهه‌هایی غیر خداوند که انسان انتخاب می‌کند ظرفیتی محدود دارند و چون ظرفیت محدود دارند نمی‌توانند از انسان که خواهان بی‌نهایت است رفع نیاز کنند. علاوه بر این چون همه‌ی این الهه‌ها هستند یعنی می‌خواهند که انسان را به طور کامل به خود مشغول کنند، انسان را راحت نمی‌گذارند.

«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلاً الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ» (زمر، 29) خداوند مثالى زده است: مردى را که مملوک شریکانى است که درباره او پیوسته با هم به مشاجره مشغول‌اند، و مردى که تنها تسلیم یک نفر است آیا این دو یکسان‌اند؟! حمد، مخصوص خداست، ولى بیشتر آنان نمى‏دانند.

چون معبودهای انسان متعدد هستند و هر یک تمامیت‌خواه هستند به کم راضی نمی‌شوند و می‌خواهند که تمام انسان را به خود مشغول کنند پس در او ایجاد نگرانی می‌کنند. اگر خداوند ظرفیت انسان را به اندازه‌ی هر یک از این محبوبیت‌ها قرار می‌داد، دیگر طلبی برای او باقی نمی‌ماند. اما انسان ظرفیتی دارد که هر یک از این محبوب‌های محدود نمی‌تواند به او پاسخ دهد. به همین دلیل هم است که اگر به انسان بگویند که در کره‌ی ما هم یک پاسخی به طلب تو هست او میل به دست‌یابی به آن می‌کنند و تا به او دست پیدا نکند قرار، آرام و سکون پیدا نمی‌کند.

این نا امنی چگونه حل می‌شود؟

معبودی که تحول نداشته باشد و ما را رها نکند و برود. درحالی‌که ما از عوالم عبور می‌کنیم، او همراه ما است و از ما جدا نشود.او شریکی ندارد. «هُوَ الَّذِی‌ فِی‌ السَّمَآءِ إِلَـٰهٌ وَ فِی‌ الارْضِ إِلَـٰهٌ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ . (زخرف، 43) وَ مَن یَتَوَکلَ‏ْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه» (طلاق، 3) «حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیرَ مُشْرِکِینَ بِهِ  وَ مَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیرْ أَوْ تَهْوِى بِهِ الرِّیحُ فىِ مَکاَنٍ سَحِیق» (حج، 31) : (برنامه و مناسک حج را انجام دهید) در حالى که همگى خالص براى خدا باشد! هیچ گونه همتایى براى او قائل نشوید! و هر کس همتایى براى خدا قرار دهد، گویى از آسمان سقوب کرده، و پرندگان (در وسط هوا) او را مى‏ربایند و یا تندباد او را به جاى دوردستى پرتاب مى‏ کند.

از هر طرف ما را رها کنند از همان طرف می‌لغزیم و طعمه‌ی شیطان می‌شویم

«قلْ هذِهِ سَبیلی‏ أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی‏ وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ» (یوسف، 108) «وَ هُوَ مَعَکمُ‏ْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ» (حدید، 4)

معبودی که صاحب همه‌ی اسماء باشد. الهه‌های متعدد منتخب ما تحقیقاً هیچ‌کاره هستند. قرآن در زمینه‌ی توحید مقایسه‌ای بین الهه‌ی ما و خود می‌کند. هنگام سختی دوستی را که صدا می‌زنید چه کسی است که او را نگه داشته است که شما بتوانید به او تکیه کنید. وقتی خدایی که من گرفته‌ام و تکیه کرده‌ام نمی‌شنود و اگر بشوند قدرت بر اجابت ندارد.

الحمدالله الذی وکلنی الیه ولم یکلنی الی الناس،فیهینونی والحمدالله الذی تحبب الی وهو غنی عنی: ستایش خدایی را که مرا به غیر خویش وا ننهاد ، چون بر او توکل نمودم ، کرامت وبزرگی ام بخشید و مرا به مردم ،حوالت نداد تا گرد خواری بر وجودم بنشیند.

اگر خزائن نامحدود خداوند هم دست ما بود ما حریص می‌شدیم و به دیگری نمی‌دادیم ما بخیل هستیم و او جواد است. اگر در این عالم چیزی را به ما می‌بخشد از جود اوست. از طریق وسایط است که به ما چیزی را می‌رساند. طفل خیال می‌کند که این شیرهاست که به ما آب می‌دهد و یک خرده بزرگ تر می‌شود می‌رسد به اینکه این شیرها به منبعی وصل است و بعد هم می‌فهمد که به چشمه‌ای وصل است و بعد هم می‌فهمد که از آسمان آمده است . بعد هم بیده ملکوت کل شیء را درک می‌کند.

اگر من مملوک هستم او مالک است. اگر من فقرم او غنی است . اگر من مذنب هستم او غفور است. اگر من خرابکاری می‌کنم او جبران می‌کند.

«اللَّهُمَّ أَنْتَ عُدَّتِی إِنْ حَزِنْتُ ، وَ أَنْتَ مُنْتَجَعِی إِنْ حُرِمْتُ ، وَ بِکَ اسْتِغَاثَتِی إِنْ کَرِثْتُ ، وَ عِنْدَکَ مِمَّا فَاتَ خَلَفٌ ، وَ لِمَا فَسَدَ صَلَاحٌ ، وَ فِیما أَنْکَرْتَ تَغْیِیرٌ ، فَامْنُنْ عَلَیَّ قَبْلَ الْبَلَاءِ بِالْعَافِیَةِ ، وَ قَبْلَ الطَّلَبِ بِالْجِدَةِ ، وَ قَبْلَ الضَّلَالِ بِالرَّشَادِ ، وَ اکْفِنِی مَؤُونَةَ مَعَرَّةِ الْعِبَادِ ، وَ هَبْ لِی أَمْنَ یَوْمِ الْمَعَادِ ، وَ امْنِحْنِی حُسْنَ الْاِرْشَادِ» (دعای بیستم صحیفه سجادیه)

خدایا! اگر غم لشکر انگیزد که کارم را به هم ریزد، دل خوشى‏ام تنها تویى، و اگر محروم و ناامید شوم، چشم امیدم به توست، و اگر با مصیبت‏ها رو به رو گردم، فریادرسم تویى، و هر آنچه که از دستم رفته است، جایگزین آن در پیش توست، و هر آنچه تباه گردد تنها تویى که سامانش دهى و آنچه را که نمى‏پسندى، دگرگون سازى. پس بر من منت نه و پیش از بلا و گرفتارى، عافیت عطا کن، و پیش از طلب، توانگرى؛ و پیش از گمراهى، مرا هدایت فرما، و از عیبجویى و شماتت این و آن، مرا کفایت فرما، و امنیت روز رستاخیز را ارزانى‏ام دار، و از هدایت نیکو برخوردارم فرما!

جوانی رفته است ولی خدای جوانی که نرفته است. فرصت‌ها هم که رفته‌اند مگر فرصت‌ها کاره‌ای بوده‌اند، بلکه خداوند هر چه را که فوت  شده است را جایگزین می‌کند. وَ فِیما أَنْکَرْتَ تَغْیِیرٌ

به هر یک از صفات خداوند که توجهی داشته باشیم یک انبساط خاطری در ما ایجاد می‌شود. معنا ندارد کسی که در کنار چنان خدای کریم و رحمان و رحیم و عظیم و ... است جایی برای اضطراب باقی نمی‌ماند. بیش‌ترین چیزی که خداوند به او اعطا می‌کند محبت است. اگر انسان هیچ‌چیزی هم نداشته باشد ولی مورد محبت حق تعالی باشد کافی است. خداوند در کنار تمام صفاتش رحمان و رحیم است. بسم‌الله الرحمن و الرحیم به همین معنا است.

انسان در کنار چنین خدایی باشد هیچ‌چیزی نمی‌تواند آرامش روانی او را خدشه‌دار کند. طوفان آید زلزله آید و ... خوب این اتفاق‌ها چه می‌خواهند بکنند. مگر موجودی می‌تواند به ما ضرر بزند بدون اذن خداوند.«تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (ملک، 1) مگر می‌توانند من را از محبوبم جدا بکنند. مگر می‌توانند بدون اذن او در ملک و ملوک من ورود پیدا کنند.

ملک کبیر برای انسان است. یعنی ملائکه مأموریت دارند هنگامی که وارد خانه‌ی مؤمن می‌شوند از او اجازه می‌گیرند.

تذکر: اما شیطان اکنون از ما اجازه نمی‌گیرند. و وارد دل ما می‌شوند.

اول ملائکه که بر زمین فرود می‌آیند به اجازه‌ی ولی الهی اقدامی انجام می‌دهند. و بعد هم از مؤمنی که تنها تکیه‌گاه او می‌باشد اجازه می‌گیرند.

آمریکا و انگلیس مگر خودشان می‌توانند برای خودشان امنیت و آرامش بیاورند. اگر خداوند تبارک و تعالی بخواهد این دشمنان چه کاره می‌باشند. هرچه نقشه بکشند چه کاری می‌توانند پیش ببرند.

«قَالَ ءَامَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ ءَاذَنَ لَکُمْ  إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِى عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ  فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکمُ مِّنْ خِلَافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ فىِ جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَیُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَ أَبْقَى‏* قَالُواْ لَن نُّؤْثِرَکَ عَلىَ‏ مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَیِّنَتِ وَ الَّذِى فَطَرَنَا  فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ  إِنَّمَا تَقْضىِ هَاذِهِ الحَیَوةَ الدُّنْیَا * إِنَّا ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغْفِرَ لَنَا خَطَایَانَا وَ مَا أَکْرَهْتَنَا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ  وَ اللَّهُ خَیرْ وَ أَبْقَى» (طه، 71-73)

(فرعون) گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّماً او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است! به یقین دستها و پاهایتان را بطور مخالف قطع مى‏کنم و شما را از تنه‏هاى نخل به دار مى‏آویزم و خواهید دانست مجازات کدام یک از ما دردناکتر و پایدارتر است!» * گفتند: «سوگند به آن کسى که ما را آفریده، هرگز تو را بر دلایل روشنى که براى ما آمده، مقدّم نخواهیم داشت! هر حکمى مى‏خواهى بکن تو تنها در این زندگى دنیا مى‏توانى حکم کنى! * ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحمیل کردى ببخشاید و خدا بهتر و پایدارتر است!»

مگر غیر از این است که ما می‌خواهیم به مقام شهادت خداوند برسیم پس هر کاری که قوم باطل انجام می‌دهد ما را به این نزدیک تر می‌کند. فرعون با مؤمنی که ایمان آورده است چه کار می‌تواند انجام دهد. در احوال شهدا هم آمده است. که این احوالات را فقط می‌تواند در شرایط اولیای الهی آورد.

انسان مجبور نیست این خدا را انتخاب کند. ولی اجباراً این محبت خود را باید به پای معبودی بریزد. همه‌ی سؤال انسان در دنیا این است که انسان در دنیا به چه کسی عشق بورزد.

«فَفِرُّواْ إِلىَ اللَّهِ  إِنىّ‏ِ لَکمُ مِّنْهُ نَذِیرٌ مُّبِین» (ذاریات، 50) چون من منذر هستم و اعلام خطر می‌کنم . منذر کسی است که خطر را دیده است و اعلام خطر می‌کند. إِنىّ‏ِ لَکمُ مِّنْهُ نَذِیرٌ مُّبِین که اگر به سمت خداوند پناه نبرد همان معبودهایشان باعث عذاب آنها می‌شود.

اگر انسان می‌توانست هم تصورش نسبتش را با عالم عوض کند و در خصوصیاتش تغییر ایجاد کند به این معنا که عذاب الهی بر او مؤثر نباشد العیاذ بالله دست خداوند بسته می‌شد. یا اینکه می‌توانست در عالم تأثیر بگذارد و جهنم را بهشت کند. ولی خداوند هم الهه در بیرون ماست و هم در درون ما. پس اگر ما به دنبال الله دیگر رفتیم رنج دوری از خداوند ما را می‌سوزاند.  بنابراین تکیه‌گاه‌های ناپایدار ما و بتکده‌های ما همین‌ها عذاب ما می‌شوند. هنگامی که روی زمین زایل پا گذاشته باشید خود این زمین نمی‌تواند خود را نگه دارد چگونه انتظار داری که شما را نگه دارد.

ارسال نظرات
آخرین اخبار